جاجیم ، دستبافتهای پشمین، منقّش و غالباً مخصوص نواحی سردسیر.برخی لغتنامهنویسان جاجیم را واژهای فارسی دانستهاند (شاد، ذیل «جاجِم»؛ حسنین؛ داعیالاسلام؛ دسوقی شتا، ذیل واژه) اما کاربرد واژگانی چون جاجِم، جیچیم و جیْجیم در زبان ترکی ( د. ترک ، ذیل "Cicim" )، سبب شده که برخی دیگر آن را واژهای ترکی به شمار آورند (پرهام و آزادی، ج 2، ص 39؛ دهلوی؛ فیروزالدین؛ کنتوری، ذیل «جاجَم»).در د. ترک (همانجا) آمده که جیجیم واژهای ترکی، مرکّب از «جیجی» (به معنای قشنگ و پر نقش و نگار) و «یم» (ضمیر ملکی اول شخص مفرد، به معنای مال من) است. این واژهرا ترکیزبانان زنجان ــ که از مهمترین بافندگان جاجیم بهشمار میروند ــ «جیجیم»، در بیرجند «جاجُم» و در مهاباد «جاجِم» تلفظ میکنند ( رجوع کنید به رضائی، ذیل «جاجُم»؛ فتاحی قاضی، ص 59).جنس جاجیم را نمد الوان (شاد، همانجا؛ دهخدا؛ معین، ذیل واژه)، پارچة پشمی ضخیم رنگارنگ (جمالزاده، ذیل واژه)، پنبه یا پشم تابیدة بسیار زبر و خشن و بدون پُرز (معین، همانجا؛ صدری افشار و دیگران، ذیل واژه)، و پارچة کلفت پشمی یا ترکیبی از پنبهای و پشمی (داعی الاسلام، همانجا؛ امینی، ص 133) ذکر کردهاند، اما اغلب تار و پود آن، هر دو، از پشمِ تابیده است ( د. ترک ، همانجا).بر اساس شواهد باستانشناختی، بافت جاجیم از دیرباز در میان ملل جهان معمول بوده است که از این میان دستبافتة جاجیمی قوم نازکا در پرو، متعلق به سدههای سوم تا هشتم میلادی، شایان ذکر است (پرهام و آزادی، ج 2، ص 346).از پیشینة بافت جاجیم در ایران و جهان اسلام اطلاع چندانی در دست نیست. در قرن چهارم مؤلف حدودالعالم انواع بافتههایی را که با جاجیم سنخیت داشته و در نواحی گوناگون بافته میشده نام برده، ولی از جاجیم یا ضبطی نزدیک به آن مطلبی نیاورده است (برای نمونه رجوع کنید به ص 95، 97، 102، 106، 109 و جاهای دیگر). این ویژگی در آثار سایر جغرافینویسان معاصر وی (برای نمونه رجوع کنید به اصطخری، ص 153، 188؛ ابنحوقل، ص 299، 342؛ مقدسی، ص 442) و نیز منابع جغرافیایی و غیر جغرافیایی قبل و بعد از وی نیز کمابیشدیده میشود.جاجیم را بهعنوان پلاس و فرش (شاد؛ دهخدا، همانجاها)، رختخوابپیچ و مانند آن (معین، همانجا)، زیرانداز یا روکش (صدری افشار و دیگران، همانجا)، نوعی فرش نازکتر از پلاس (اختریان، ذیل واژه)، بالاپوش و پوشش روی رختخواب و مانند آن (جمالزاده، همانجا؛ نجفی، ذیل واژه) به کار میبردهاند. در نگارهای متعلق به قرن هشتم، جاجیمی با نقش نوارهای مورب (آلاقورد) به چشم میخورد که از آن به عنوان روانداز استفاده میشده است (پرهام و آزادی، ج 2، ص 344). در ایران جاجیم را بیشتر بر روی کرسی و رختخوابهای کنار اتاق میاندازند، یا به عنوان رختخوابپیچ، روانداز و حتی رویة لحاف از آن استفاده میکنند. در ترکیه نیز برای پوشاندن ورودی چادرها و نیز به عنوان پرده، روانداز بالش و پتو از جاجیم استفاده میشود ( د. ترک ، همانجا). با این همه، کاربری غالب آن، روانداز بوده است.بافت جاجیم، به سبب ویژگی و تمایز آن نسبت به سایر بافتهها، به «جاجیمْبافت» معروف است. این بافته از نوارهای منسوج تارنمایِ به هم دوختة کم و بیش ضخیم تشکیل شده است که در بافت آنها رشتة پود به صورت تکرنگ از میان تارهای رنگینی که نقشهای جاجیم را میسازد، میگذرد. تار و پود آن غالباً از پشم و بافتی لَخت، نرم و سنگین است. جاجیم از به هم دوخته شدن چند تختة (نوار) جاجیمبافت شکل میگیرد. عرض نوارها بین هجده تا 35 سانتیمتر، و طولشان بین سه تا شش متر در نواحی گوناگون تفاوت میکند (امینی، ص 133). جاجیمبافت ــ که بر خلاف همة بافتههای دیگر «تارنما» است و پود آن دیده نمیشود ــ بافتی متناوب دارد و تارهای آن در نقشاندازیها معلق است. این تارهای معلقِ اضافی موجب میشود که جاجیمبافت بافتهای نسبتاً برجسته به نظر آید ( رجوع کنید بهوولف ، ص 201ـ202). رنگ تارها نیز، متناسب با نقش مورد نظر بافنده، فرق میکند. این ویژگیها ایجاب میکند که طرح و ترکیببندی نقشهای جاجیمبافت به صورت خطی باشد. نقش جاجیم با تار نمایان میشود و با انتخاب چلة (تارهای) چند رنگ میتوان بر آن نقش انداخت. به همین سبب در این نوع بافت، جهت امتداد طرح و نقش، به تبع جهت امتداد رشتههای تار، در راستای درازای بافت است؛ از اینرو، نقشپردازی جاجیم منحصر است به نقش مُحَرَّمات قائم (نقشمایهای به شکل نوارهای پهن بافته شده در طول یک تخته جاجیم) و نیز نقشمایههای چهارخانه و شطرنجی و طرحهای سرتاسری که در جهت درازای بافت امتدادپذیر باشد (پرهام و آزادی، ج 2، ص 39، 53).برای بافت جاجیم، دستگاهِ (دارِ) جاجیمبافی به صورت افقی روی زمین قرار میگیرد. مجموعة تارها (چلهها)، که نسبت به سایر بافتهها، متراکمتر و رنگ آنها متغیر است، به طول تقریبی بیست تا سی متر، به موازات هم به فاصلة چند سانتیمتری زمین، در کنار هم کشیده میشوند. تارها در ابتدای دستگاه، به دور چوبی به نام سرْدار و در انتها به دور چوبی به نام زیردار، که به زمین متصل شدهاند، میچرخند. همیشه نیمی از تارها، به صورت یکی در میان، با چوبی که نخی به شکل خاص به دور آن تابیده شده است (چوب کوجی)، از نیم دیگر تارها جدا میشود. دو سر این چوب با دو رشته طناب به بالا کشیده میشود و به سه پایهای چوبی متصل میگردد که قابل جابجایی است و همیشه در محل بافت قرار میگیرد؛ بنابراین، همیشه نیمی از تارها، به صورت یکی در میان، در بالا و نیمی دیگر در پایین قرار میگیرد. در دستگاه جاجیمبافی، از چوبهایی استفاده میشود که بافنده به مقتضای طرح و نقش، با آنها تارهایی را که میخواهد روی بافته معلق بمانند، بلند میکند و پودگذاری مینماید. به این طریق، چند «وَرد» به طور غیرمستقیم وارد دستگاه بافندگی میشود. ظاهراً به همین دلیل وولف (همانجا)، ضمن شرح مختصری در بارة دستگاه جاجیمبافی، آن را اولین قدم در راه ابداع دستگاه چند وَردی قلمداد کرده است. هر بار که پود از میان تارها عبور میکند، با جابجا کردن چوبی که در میان تارهاست، جای این دو رشته تار عوض میشود. در بافت آن برای کوبیدن پودها، از یک کاردک چوبی، با لبة گرد که یک طرف آن نازکتر از طرف دیگر است، استفاده میشود. این کاردک از میان دو دسته تارِ بالا و پایین میگذرد و بافنده باکشیدن آن با دو دست به سمت خود، پود را با فشار در میان دو دسته تارهای بالا و پایین جای میدهد. پود، ضمن بافت، در زیر تارها پنهان میشود و تارها از روی کار دیده میشوند. تعداد پود در بافتهای دیگر، مانند گلیم و غیره، متعدد و رنگ آن متنوع است و میتواند نقشهای بیشماری را ایجاد نماید، ولی در جاجیم بافت چون رشتههای تار نقش را به وجود میآورند و تعداد و رنگ آنها محدود است و پس از بسته شدن تارها به دو چوب سردار و زیردار، دیگر نمیتوان آن را کم و زیاد کرد، نقشپردازی نیز محدود است (امینی، ص 17ـ 18، 36).جاجیم، گاه بافتهای یک رویه و گاه دو رویه است و این به سبب تارهای اضافی است که نقشمایه را به وجود میآورند. این تارها گاه در فاصلة میان دو نقشمایه، آزادانه در پشت بافته کشیده شدهاند (همان، ص 36).پراکندگی جغرافیایی کوچنشینان و روستانشینانی که به جاجیمبافی اشتغال دارند، نشان میدهد که این بافته مختص نواحی سرد، کوهستانها و کوهپایههاست. از بین کوچندگان ایران، کردهای آذربایجان غربی، بانه، سقز، مریوان، اورامان، سنندج، کامیاران، جاف جوانرودی کرمانشاهان، اورامان لُهون و کرمانشاه جاجیمبافی داشتهاند ( ایرانشهر ، ج 1، ص 122ـ134). هماکنون نیز بافندگان کرد، به ویژه کردهای مهاباد، جاجیمی با رنگهای تند و شاد از پشم گوسفند و نیز از کرک بز مَرَزَه میبافند که بیشتر برای پیچیدن رختخواب و مانند آن به کار میرود (فتاحی قاضی، ص 60، 67). در میان قشقاییهای ترکزبان ناحیة فارس نیز جاجیم بافی رواج داشته است ( ایرانشهر ، ج 1، ص 144ـ147). طول جاجیمی که زنان قشقایی میبافند بیشتر از چهار متر و عرض آن کمتر از دو متر است که بیشتر برای پوشاندن اثاث داخل چادر و روانداز (مانند پتو) به کار میرود (پرهام و آزادی، ج 2، ص 42ـ43). تقریباً تمام جاجیمبافتهای ایل قشقایی دو تکه است، ولی جاجیمهای بسیار ظریف را در سه یا چهار قطعه میبافند (همان، ج 2، ص 40). کاربرد زنجیرهایِ نقشمایة کنگرهایِ ساده در جاجیمبافی ایل قشقایی بسیار متداول است و جاجیمهای نقش محرَّمات این ایل فقط نقشمایة ردیفهای مکرر و پیوستة کنگرهای دارد (همان، ج 2، ص 345). در جاجیمهای قشقایی هر دو رویه، از جهت نقش و رنگ، یکسان است و با آنکه پودها نیز هویداست، غلبه با رشتههای تار است و ازاینرو جاجیم متعارف قشقایی، هم تار رو و هم پود رو است که معمولاً دو تار زیر و دو تار، روی پود میافتد (همان، ج 2، ص 39ـ40).در بین لرهای بختیاری نوعی جاجیمبافی به نام جاجیمی معمول است (قاضیانی، ص 185). زنهای بختیاری آن را به شکل نوارهای باریک به عرض هجده تا 35 سانتیمتر و طول بیست تا 25 متر، از پشم، میبافند. پس از بافت، آن را به قطعاتی با طول مناسب تقسیم میکنند و از پهلو به یکدیگر میدوزند؛ در نتیجه، سطح یکپارچهای حاصل میشود که مصرف روانداز دارد. بختیاریها با استفاده از شیوة بافت جاجیم، نوارهای تسمه مانندی نیز تولید میکنند که به «آواآرـ تَهدِه» شهرت دارد. عرض این نوارها به اندازة عرض یکی از نقشهای نواری یکی از تختههای جاجیم است (حدود هفت تا ده سانتیمتر). از این نوارها برای حمل گهوارة نوزاد بر پشت مادر، به هنگام کوچ، استفاده میشود (همان، ص 98). نقش کلی تختههای جاجیم بختیاریها به صورت نوارهای دراز در طول آن است (همان، ص 121ـ122). از حدود 45 نقشی که در بافتههای بختیاریها موجود است، فقط شش نقش آن قابل انطباق با نوع و فن بافت جاجیمی است، که عبارتاند از: قِچی یا دیک پره (همان، ص 142ـ143)؛ دندون مُشکی (همان، ص 139)؛ گل خیردَه یا گل دِرَّه (همان، ص 130)؛ گُلپیکَه یا گلِخالی (همان، ص 130ـ131)؛ گل هَچَه (همان، ص 150) و نقش بالَنده یا پرنده (همان، ص 188).در بین کوچروهای شاهَسَونِ ترکیزبانِ دشت مغان، جاجیمهای بسیار ظریفی وجود دارد که همة آنها با نقش محرمات باریک و معمولاً بیش از سه تکه بافته میشوند. در بین اینها جاجیم یک رویه بسیار متداول است و آن جاجیمی است که رشتههای تارهای اضافی، که نقشمایه را به وجود میآورند، در فاصلة میان دو نقشمایه، بدون گذشتن از زیر و روی پودها، در پشت دستبافت، آزادانه کشیده شده است (پرهام و آزادی، ج 2، ص 40). شاهسونها همچنین از نوار جاجیمبافت برای استحکام بخشی دور طارمیهای آلاچیق استفاده میکنند (امینی، ص 25). در میان ترکمنها نیز نوارهای جاجیمی مشابهی به نام دورلُق یاخا (جهت استحکام بخشی طارمیها) و دوزی (جهت استحکام بخشیدن به اوقها) به کار میرود (شریعتزاده، ص 81 ـ82). عشایر کرد اطراف قوچان (امینی، ص 19) و لرهای اِیتْوَند، بویر احمد و مَمَسَنی از دیگر کوچنشینانی هستند که به بافت جاجیم اشتغال داشتهاند ( ایرانشهر ، ج 1، ص 139ـ143، 148ـ149، 156).از نواحی مهم بافت جاجیم در ایران، همدان ( فرهنگ جغرافیایی شهرستانهای کشور ، ج 2، ص 262) و زنجان است ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 25، ص 135). طالقان نیز از نواحی مهم جاجیمبافی ایران بوده است. در 1328 ش در میان حدود 43 آبادی از دهستانهای طالقان بالا و طالقان وسطا، جاجیمبافی رواج داشت و یکی از اشتغالات زنان به شمار میرفت (رزمآرا، ج 1، جاهای متعدد). عرض هر تخته جاجیمطالقان حدود 25 سانتیمتر بود و طول آنها، بنا به مصرف، از دو تا چهار متر تفاوت میکرد. معمولاً تختهها را به نحوی به هم میدوختند که طول و عرض جاجیم با هم برابر باشد. اگر برای انداختن بر روی کرسی بود، طول تختهها را چهار متر میگرفتند و در نتیجه شانزده تخته جاجیم را از پهلو به هم میدوختند تا عرض آن نیز چهار متر شود. این جاجیم، لحاف روی کرسی را محافظت و آن را سنگین میکرد و پاکیزه نگه میداشت. رنگها و نقشهای متنوع آن نیز موجب تزئین خانه میشد. به جای رولحافی (در زبان محلی: چارتالی) و در تابستانها به جای روانداز و پتوی دستبافت، نیز به کار میرفت. از جاجیم به عنوان زیرانداز یا فرش استفاده نمیشد، مگر به هنگام ضرورت. از جاجیمهایی با طول بیشتر (سه متر) و عرض کمتر (دو متر) برای پوشاندن رختخوابها استفاده میشد. جاجیم طالقان از پشم گوسفند بافته میشد. زنها پشم را با دوک (در زبان محلی: چول) میریسیدند (پورکریم، ص 93). رنگرزهای محلی این نخِ پشمها را سبز، قرمز، آبی و کبود میکردند. نخهای رنگ شده، تارهای بافت را تشکیل میداد و پود آن از پشم تک رنگ (معمولاً سیاه) یا خودْرنگ بود. نقش جاجیم (به نامهای درزابوته، موشه دندان و غیره) را همین تارها به وجود میآورد. داشتن چند جاجیم در خانه نشانة ثروت و مکنت صاحب آن بود. امروزه جاجیمبافی در کلیة روستاهای طالقان از بین رفته و جاجیمهای باقیمانده حکم اشیای عتیقه و یادمانهای خانوادگی را پیدا کرده است.مقایسة برخی آمارها (رزمآرا، همانجا؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج26، جاهای متعدد) نشان میدهد که بافت جاجیم طی دهههایاخیر در ایران بشدت کاهش یافته است. مثلاً در 1328ش در 376 روستای شهرستان قزوین (بخشهای بوئین، آبیک، ضیاءآباد، آوج حومه)، 165روستای شهرستان ساوه، 69 روستای شهرستان تهران و 42 روستای شهرستان دماوند جاجیمبافی رواج داشته است (رزمآرا، همانجا)، درحالیکه در 1376 ش این تعداد به 36 روستا در شهرستانهای آبیک، بوئینزهرا، تاکستان و قزوین (بخشهای مرکزی، رودبار شهرستان، رودبار الموت، طارم سفلا، البرز، کوهین) تقلیل یافته است ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 26، جاهای متعدد). همچنین در 1328 ش در نواحی ری، افجه، کرج و ورامین چهارده روستا جاجیمبافی داشتهاند (رزمآرا، همانجا) که این رقم در 1373 ش به صفر رسیده است ( رجوع کنید به فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، همانجا).کاربرد و بافت جاجیم به قفقاز و ترکمنستان نیز کشیده شده و در آنجا به آن جاجِم میگویند (پرهام و آزادی، ج 2، ص 39). در ترکیه ممتازترین جاجیمها را، از لحاظ رنگ و بافت، تیرة اویماق ترکمانان افشار میبافتند که اکنون در اوزون یایلا واقع در نواحی قیصریه، سیواس و اَرْزنجان زندگی میکنند ( د. ترک ، همانجا). عرض هر تخته از جاجیم آنها 25 تا سی سانتیمتر و طول آن 25ر3 تا 5ر3 متر است.منابع: علاوه بر اطلاعات شخصی مؤلف؛ ابنحوقل؛ محمود اختریان، فرهنگ پیام: شامل لغات و اصطلاحات فارسی و لغات عربی و ترکی و اروپائیِ مصطلح در زبان فارسی و واژههای علمی ، تهران 1371 ش؛ اصطخری؛ شهلا امینی، «بافتههای کم عرض در ایلات و عشایر ایران و تطبیق آن با زندگی امروز»، پایاننامة کارشناسی صنایعدستی، دانشگاه هنر 1374 ش؛ ایرانشهر ، تهران: کمیسیون ملی یونسکو در ایران، 1342ـ1343 ش؛ سیروس پرهام و سیاوش آزادی، دستبافتهای عشایری و روستایی فارس ، ج 2، تهران 1371 ش؛ هوشنگ پورکریم، فشندک ، تهران 1341 ش؛ محمدعلی جمالزاده، فرهنگ لغات عامیانه ، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ] 1342 ش [ ؛ حدودالعالم ، عبدالنعیم محمدحسنین، قاموس الفارسیّة: فارسی ـ عربی ، بیروت 1402/1982؛ محمدعلی داعیالاسلام، فرهنگ نظام ، چاپ سنگی حیدرآباد دکن 1305ـ 1318 ش، چاپ افست تهران 1362ـ1364 ش؛ ابراهیم دسوقی شتا، المعجم الفارسیالکبیر = فرهنگ بزرگ فارسی: فارسی ـ عربی ، قاهره 1412ـ1414/1992ـ1993؛ دهخدا؛ احمد دهلوی، فرهنگ آصفیه ، لاهور 1986؛ رزمآرا؛ جمال رضائی، واژهنامة گویش بیرجند ، به اهتمام محمود رفیعی، تهران 1373 ش؛ محمد پادشاهبن غلاممحییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش؛ علیاصغر شریعتزاده، «آلاچیق ترکمن»، در مجموعه مقالات مردمشناسی ، دفتر 1، ] تهران [ : وزارت فرهنگ و آموزش عالی، مرکز مردمشناسی، 1362 ش؛ غلامحسین صدری افشار، نسرین حکمی، و نسترن حکمی، فرهنگ فارسی امروز ، تهران 1377 ش؛ قادر فتاحی قاضی، «صنعت جولایی و لغات و اصطلاحات آن در مهاباد»، نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز ، سال 1، ش 4 (زمستان 1362)؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 25: زنجان ، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1369 ش، ج 26: قزوین ، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1378 ش؛ فرهنگ جغرافیائی شهرستانهای کشور ، ج2: شهرستان همدان ، تهران: سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1380 ش؛ فیروزالدین، فیروزاللغات اردوجامع ، لاهور: فیروز سنز، ] بیتا. [ ؛ فرحناز قاضیانی، بختیاریها: بافتهها و نقوش ، تهران 1376 ش؛ تصدق حسین کنتوری، لغات کشوری اردو ، کراچی 1989؛ محمد معین، فرهنگ فارسی ، تهران 1371 ش؛ مقدسی؛ ابوالحسن نجفی، فرهنگ فارسی عامیانه ، تهران 1378 ش؛TA , s.v. "Cicim"; Hans E. Wulff, The traditional crafts of Persia , Cambridge, Mass. 1966.