جاجرم ، شهرستانی در جنوبغربی استان خراسان شمالی و نیز شهری قدیمی در خراسان.1) شهرستان جاجرم، مشتمل است بر: سه بخش به نامهای مرکزی (حومه)، جلگه سنخواست و جلگه شوقان * ، شش دهستان بهنامهای میاندشت (به مرکزیت اِیوَر)، گلستان (به مرکزیت رباط قرهبیل)، چهارده سنخواست (به مرکزیت سنخواست)، دربند (به مرکزیت دربند)، شوقان (به مرکزیت شوقان) و طبر (به مرکزیت طبر)، و سه شهر بهنامهای گرمه جاجرم (مرکز شهرستان)، سنخواست و شوقان (ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382 ش ب ، ص ] 40 [ ). این شهرستان از شمال محدود میشود به شهرستان بجنورد و از مشرق به شهرستان اِسفَراین و شهرستان سبزوار، و از جنوب و مغرب به شهرستان شاهرود (در استان سمنان) و از قسمتی از مغرب و شمالغربی به شهرستان مینودشت (استان گلستان). آبادیهای آن در کوه و دشت قرار دارد.کوه چابید (مرتفعترین قله 833 ، 1 متر) در جنوبغربی شهرستان و کوههای منفردِ پیغمبر (مرتفعترین قله 864 ، 1 متر) و داشقلعه (مرتفعترین قله ح 020 ، 2 متر)، که از کوههای خراسان بهشمار میآیند، در نواحی شمالی شهرستان جاجرم و، کوه زرینکمر (مرتفعترینقله ح 729 ، 1متر)، در حدود هفتکیلومتری شمالغربی شهر جاجرم و کوه سرای در مشرق کوه پیغمبر (مرتفعترین قله 116 ، 2متر) و کوه زو (مرتفعترین قله 133 ، 2متر) در حدود پانزده کیلومتری شمالشرقی شهر جاجرم قرار دارند.رود کالشور جاجرم یا قرهسو (با آب شور و غیرقابل شرب) پس از سرچشمه گرفتن از کوههای جنوبی اسفراین با جهت شمالشرقی ـ جنوبغربی و دریافت چند شعبه به دشت کویر منتهی میشود (جعفری، ج 1، ص 146، 244، 289، 291، 301، ج 2، ص 370ـ372؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 30، ص 11).از گیا درخت سنجد و گز و تاغ، از گلها خطمی و پونه، از بوتهها گَوَن (کتیرا) و خاکشیر، و رستنیهایی برای دام دارد. از زیا روباه، شغال، گرگ، کفتار، آهو و گوزن و بزکوهی و از پرندگان قرقاول، کبک، تیهو در آن یافت میشود.محصولات عمدة شهرستان گندم، جو، پنبه، زیره، یونجه و ترهبار است و باغهای میوه دارد. زمینهای کشاورزی آن با چاههای عمیق و نیمهعمیق و قنات و چشمه آبیاری میشود. دامداری آن قابل ملاحظه است. گوشت و پشم آن صادر میشود. از صنایعدستی، قالیبافی (با طرحهای سبزواری و کاشانی و کاشمری) و قالیچهبافی و جاجیمبافی دارد ( رجوع کنید بهسازمان برنامه و بودجة استان خراسان، ص 329؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج30، ص 7ـ12).شهر سنخواست دارای زیارتگاهی به نام معصومزاده زینالعابدین است. زیارتگاهی به نام دانیال نبی نیز در کوه پیغمبر، در حدود 82 کیلومتری شمال غربی شهر جاجرمواقع است ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 18، ص 71، ج 30، ص 12).راه جاجرم ـ بجنورد و راه بجنورد ـ رباط قرهبیل و راه جاجرم ـ شاهرود از آن شهرستان میگذرد. راهآهن تهران ـ مشهد در شمال آن امتداد دارد ( رجوع کنید به اطلس راههای ایران ، ص 6).معادن گچ و نمک آن استخراج میشود. معدن بوکسیت و سنگ آهک آن غنی است.جاجرم طبق قانون تقسیمات کشوری در آبان 1316 بهعنوان بخش در شهرستان بجنورد از استان شمالشرق تشکیل شد (ایران. قوانین و احکام، 1316 ش، ص 62، 75ـ76). در تیر 1323 تعدادی آبادی از شهرستان سبزوار جدا و تابع بخش جاجرم شهرستان بجنورد از استان نهم (خراسان) شد (همان، چاپ دوم، ص 28 مکرر). در همان سال، جاجرم دهستانی مشتمل بر شش آبادی در استان نهم ضبط شده است (ایران. وزارت کشور. ادارة کل آمار و ثبت احوال، ج 3، ص 89). طبق تقسیمات کشوری 1355 ش، بخش جاجرم در شهرستان بجنورد، دارای چهار دهستان جاجرم، سنخواست، شوقان، میانکوهسارات و یک شهر بهنام جاجرم بود (ایران. وزارت کشور، ص 5). در 1369 ش بخش جاجرم شامل دهستانهای میاندشت، چهارده سنخواست، جلگه شوقان و دو شهر گرمه و جاجرم (مرکز بخش) بود (ایران. قوانین و احکام، 1370 ش،ص 818). طبق تصویبنامة مورخ اول خرداد 1376، جاجرم به شهرستان تبدیل و مرکز آن شهر جاجرم تعیین شد (همو، 1377 ش، ص 146). در سرشماری 1375 ش، جمعیت جاجرم 001 ، 55 تن (با احتساب دو شهر گرمه و جاجرم) ضبط شده است که از این میان 258 ، 30 تن (با کسر دو آبادی سنخواست و شوقان) یعنی حدود 55% روستانشین، و 743 ، 24 تن (با احتساب دو آبادی اخیر) حدود 45% شهرنشین بودهاند ( رجوع کنید بهمرکز آمار ایران، 1376 ش الف ، ص 2ـ10؛ همو، 1376 ش ب ، ص هفتادوهفت ـ هفتادوهشت).در 4 بهمن 1377، مرکز شهرستان جاجرم از ادغام دوشهر جاجرم و گرمه تشکیل شد ( رجوع کنید به گرمه جاجرم * ؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382 ش ب ، همانجا). سپس، با تقسیم استان خراسان به سه استان خراسان شمالی و خراسانجنوبی و خراسان رضوی در 17 خرداد 1383، شهرستان جاجرم در استان خراسان شمالی قرار گرفت ( روزنامة رسمی جمهوری اسلامی ایران ، ص 1).2) شهر قدیمی جاجرم در مسیر جادة کهن فلات مرکزی ایران ـ خراسان قرار داشت و ظاهراً از شاخههای جادة ابریشم بهشمار میآمد. از وضع پیش از اسلام شهر اطلاع چندانی در دست نیست. ظاهراً نام نخستین آن جایگرم بوده است ( رجوع کنید بههدایت، ص290).جغرافیانویسان مسلمان، جاجرم را با عناوین شهرک ( رجوع کنید بهحدودالعالم ، ص 89)، رستاق (مقدسی، ص 318)، ناحیه و بلد (سمعانی، ج 2، ص 5)، بلد و کوره (یاقوت حموی، ج 2، ص 4)، ولایت وسط ] = متوسط [ (حمداللّه مستوفی، ص150، 228)، ولایت و قصبة بزرگ (حافظ ابرو، ج 2، ص 107) و محالّ (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 4، ص 1889) ضبط کردهاند.ظاهراً جاجرم هنگام گشوده شدن جوین * در دورة خلافت عثمان (23ـ35) به دست ابوسالم یزیدبن جَرَشی، سردار ابنعامر، فتح شد ( رجوع کنید به بلاذری، ص 568). نام شهر جاجرم در منابع فارسی نخستین بار در 372 در حدودالعالم (ص 89) آمده است. به نوشتة مؤلف حدودالعالم (همانجا) جاجرم شهرکی است بر راه گرگان، بر سرحد، و بارکدة گرگان و میان کومش و نیشابور است.پس از او مقدسی در حدود 390 نوشته است که جاجرم رستاقی کوچک و نیکو است که در آن شهری است با جامعی بزرگ و زیبا و هفتاد قریه دارد (همانجا). در قرن ششم و مدتها پس از آن جاجرم از لحاظ تقسیمات اداری همچنان جزو جوین بود. علیبن زید بیهقی (متوفی 565؛ ص 55 ـ56) و سمعانی (506 ـ562؛ همانجا) نیز جاجرم را شهری بین نشابور و جرجان متصل به جوین ضبط کردهاند. ظاهراً در دورة خوارزمشاهیان (491ـ 628) جاجرم همچنان در مسیر خراسان به فلات مرکزی ایران قرار داشت. در 568، تکش خوارزمشاه (حک :568 ـ596)، بر تخت خوارزم نشست و پس از چندی، در عزیمت به عراق وارد جاجرم شد (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 343ـ344). در آستانة حملة مغولان به ایران، شهر جاجرم در بین کورههای نیشابور و جوین و جرجان قرار داشت و مشتمل بر دهکدههای بسیار بود (یاقوت حموی، همانجا).در 617 در حملة مغولان به ایران، بلاد خراسان یکی پس از دیگری به تصرف سپاهیان چنگیز در آمد (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 517 ـ519) و ظاهراً جاجرم نیز بهدست آنان افتاد. در 630 جاجرم با بیهق و اسفراین و دیگر ولایات خراسان به مَلِک بهاءالدین سردار مغول محول شد (همان، ج 1، ص 662). ظاهراً مغولان جادههایی که بسطام ـ جاجرم ـ اسفراین ـ خبوشان (قوچان) را به بخارا و سمرقند پیوند میداد و از سوی دیگر جادة نیشابور ـ هرات و نیز جادهای که جاجرم را از طریق بسطام به گرگان (= جرجان) و کومش (سمنان) میرساند، در دست گرفتند. در این رویدادهای نظامی، جاجرم از لحاظ سوقالجیشی اهمیت فراوان داشت و واقع بودن آن در نزدیکی چمن کالپوش (در مغرب جاجرم) با آب فراوان، نیاز مهاجمان را به علوفه برای اسبها و حیوانات بارکش تأمین میکرد. این وضع سوقالجیشی تا دورة رضاشاه یعنی وارد شدن اتومبیل به ایران و احداث راههای جدید اتومبیل رو ادامه یافت. در 690 غازانخان برای جنگ با سرداران شورشی در آذربایجان، وارد جاجرم شد و از آنجا از جادة بسطام به دامغان و سمنان رفت تا به آذربایجان عزیمت کند (همان، ج 2، ص 1227ـ1230). در نیمة قرن هشتم، حمداللّه مستوفی (ص 150) شهر جاجرم را که از اقلیم چهارم است دارای گیاهان سمی در اطراف آن معرفی کرده است که بدین سبب لشکر بیگانه نمیتواند به آنجا دست یابد، و در آن شهر قلعهای بوده است. به نوشتة وی، خانههای شهر جلوهدار و محصول آن غله و میوة فراوان بوده است.در جنبش سربداران (737ـ766) مدتی بسطام، فرهادجرد/ فرهادگرد، نیشابور و سبزوار بهدست آنان افتاد (اسفزاری، ج 2، ص 378ـ379). احتمالاً در این دوره جاجرم هم که بر سر راه بسطام قرار داشت به دست آنان افتاده بود. پیش از 778، علی مؤید سبزواری از سربداران، در سبزوار خروج کرده بر بعضی ممالک خراسان (ظاهراً جاجرم هم) مستولی گشت، چنانکه از بسطام تا فرهادجرد و جام را در تصرف آورد و اظهار مذهب شیعه کرد و به نام خود سکه زد و خطبه خواند (همان، ج 2، ص 29ـ30، 378).در 778 به لحاظ مغشوش بودن اوضاع اقتصادی ـ اجتماعی خراسان، بر اثر سقوط سربداران، درویش رکنالدین نامی از فارس با سیصد سوار از سوی شاهشجاع به خراسان آمد و جاجرم و بحرآباد (در ح 84 کیلومتری شمالغربی سبزوار) را فتح کرد (همان، ج 2، ص 33). در 802 در حملة تیمور به ایران، تیمور به شاهرخ، که در هرات بهسر میبرد، دستور داد تا به آذربایجان حمله کند. شاهرخ با سپاهی به سوی بسطام و دامغان رفت و سپس، وارد جاجرم شد (شرفالدین علی یزدی، ج 2، ص 151ـ153). کلاویخو، در 805/1402 در رأس هیئت سه نفری از سوی هانری سوم به دربار تیمور عزیمت کرد و در 807/ 1404 به جاجرم رسید ( رجوع کنید به کلاویخو، ص20ـ21، 31). به نوشتة کلاویخو (ص 184ـ 185). هنگامی که او در جاجرم بود شهر حصاری نداشت و در پای تپهای قرار گرفته بود و آب شهر از نهرهایی که کنده شده بود، به شهر آورده میشد. در وسط شهر قلعهای بود که بر بالای تپهای مصنوعی قرار داشت. مصالح قلعه از خشتخام بود که در زمستان بر اثر بارش برف و باران، سیل شهر را فرا گرفته، نیمی از شهر ویران شده و به قلعه آسیب رسیده بود. در چاپارخانهها گاهی یکصد و گاهی دویست اسب نگهداری میشد که یامچیها متصدی آن بودند. در 807 جاجرم را شخصی به نام سیدخواجه غارت کرد و گروهی از مردم آنجا را به قتل رساند (خوافی، ج 3، ص 155). در اوایل قرن نهم، به نوشتة حافظ ابرو (ج 2، ص 107) ولایت جاجرم با قصبه و قریة جرمق (= گرمه) و توابع، جزو ولایت خراسان شمرده میشد. در آستانة بر سر کار آمدن صفویان، خراسان از لحاظ اقتصادی ـ اجتماعی وضع مناسبی نداشت و صحنة جنگها و لشکرکشیها بود. به نوشتة اسفزاری (ج 2، ص 351ـ352)، مملکت خراسان به سبب آمدوشد لشکرها خراب بود، چنانکه از حدود جاجرم تا سواحل مرغاب زراعت نشده بود. در سال 1000 (سال پنجم جلوس شاهعباس اول) شهر جاجرم با دیگر بلاد خراسان مانند اسفراین و سبزوار و مزینان به دست ازبکان افتاد و فرمانده آنان حاکمانی در آن شهرها و ولایت گماشت و خود به سوی بلخ رفت (اسکندرمنشی، ج 2، ص 446).در سال ششم سلطنتِ شاهعباس اول، اهالی مزینان شورش کردند و عبدالمؤمنخان، بهادر ازبک، را کشتند و سر او را نزد شاهعباس فرستادند. در پی آن حاکمِ ازبکِ جاجرم نیز فرار کرد (همان، ج 2، ص 453). در سال دوازدهم جلوس شاهعباس اول، او که برای بیرون راندن ازبکان وارد خراسان شده بود، به جاجرم رفت (همان، ج 2، ص 565). به نوشتة اعتمادالسلطنه، طایفة رمضانلو که در زمان نادرشاه به چمن کالپوش در جاجرم کوچانده شده بودند توانستند به سرپرستی کاظمخان، از متمولان آن طایفه، مدتی جاجرم را در دست بگیرند. از بناهای ساخته شده در دورة کاظمخان، قلعهای در جنوب شهر بیرون از حصار است (1362ـ1363 ش، ج 1، ص 115).در دورة قاجار جاجرم ولایتی از خراسان بهشمار میآمد و قصبهای آباد و قلعهای بزرگ داشت که در وسط شهر واقع بود و پیرامون آن بستانها و مزارع قرار گرفته بود و چهارصد خانوار داشت ( رجوع کنید به هدایت، ص 290).کرزن (ج 1، ص 259) نیز از جادة جاجرم ـ بجنورد ـ قوچان نام برده که راهی به سوی خراسان بوده است. در 1283، ناصرالدینشاه برای زیارت مشهد و نیز هنگام بازگشت، یک روز در شهر جاجرم اقامت گزید (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج4، ص1892ـ1893؛ قس حکیمالممالک، ص371 بهبعد). در 1301 اعتمادالسلطنه (1362ـ1363 ش، ج 1، ص 114ـ 118) نوشته است که جاجرم قصبهای معتبر بود با قلعه و برجها و باغهای فراوان. حصار شهر مدور و دارای سیبرج بودکه هر یک از دیگری سی ذرع فاصله داشت. او نیز از قلعة آن (نارین قلعه) یاد کرده که بر روی تل مصنوعی بنا شده بود و چهار برج داشت و محیط آن 350 ذرع و به دور آن خندقی به عرض چهار ذرع حفر شده بود. شهر، هفتمحله و یککاروانسرای معتبر و چند مسجد داشت. مسجد جامع آن بسیار قدیمی بود و تاریخ 77 در آن به چشم میخورد که به احتمال قریب به یقین باید سال 577 باشد. اعتمادالسلطنه همچنین از بادهای جنوب به شمال جاجرم که از کویر میوزد و پل ابریشم واقع در جنوبشرقی جاجرم سخن گفته است.ظاهراً در اواخر دورة ناصرالدینشاه (حک : 1264ـ1313) جمعیت شهر به پانصد خانوار میرسید ( رجوع کنید به ییت، ص360). در دورة قاجار، جاجرم از لحاظ تقسیمات کشوری ـ سیاسی اغلب دستخوش تغییرات بود. بنا بر مطالب مطلعالشمس (ج 1، ص 119، حاشیه) جاجرم زمانی جزو بسطام و گاهی جزو استرآباد و در دورة فتحعلیشاه جزو ولایت شاهرود و بسطام شمرده میشد و هنگام آمدن محمدشاه به کالپوش، جاجرم جزو ناحیة نَردین گردید و حکومت آن به محمد حسنخان نردینی سپرده شد. در سفر اول ناصرالدین شاه به خراسان، جاجرم دوباره جزو حکومت بجنورد شد. گرچه گاهی از بجنورد مجزا میشد، سرانجام جزو بجنورد بهشمار میآمد. در 1309 ش، راه بجنورد ـ گنبدقابوس (گنبد کاووس) تسطیح و در فصل تابستان برای عبور اتومبیل مناسب شد. این راه جدیدی بود که مشهد را از طریق قوچان به بجنورد و گنبدقابوس و بندرشاه (بندر ترکمن) و ساری، و از راه فیروزکوه به تهران پیوند میداد (کیهان، ج 3، ص 446) ظاهراً چند سال پیش از آن هم (از 1309) احداث جادة شوسة تهران ـ شاهرود ـ نیشابور به پایان رسیده بود ( رجوع کنید بههمانجا). بدین طریق جاجرم اهمیت خود را که بیش از هزار سال به سبب قرار گرفتن در مسیر خراسان داشت از دست داد.منابع: معینالدین محمد اسفزاری، روضاتالجنات فی اوصاف مدینة هرات ، چاپ محمدکاظم امام، تهران 1338ـ1339 ش؛ اسکندرمنشی، اطلس راههای ایران ، تهران: گیتاشناسی، 1374 ش؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، مرآةالبلدان ، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران 1367ـ 1368 ش؛ همو، مطلعالشمس ، چاپ سنگی تهران 1301ـ13، چاپ تیمور برهان لیمودهی، چاپ افست تهران 1362ـ1363 ش؛ ایران. قانون تقسیمات کشوری آبان 1316، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب 16 آبان ماه 1316 ، چاپ دوم، تهران ] بیتا. [ ؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعة قوانین سال 1316 ، تهران روزنامة رسمی کشور شاهنشاهی ایران، ] بیتا. [ ؛ همو، مجموعة قوانین سال 1376 ، تهران: روزنامة رسمی کشور، 1377 ش؛ همو، مجموعة قوانین و مقررات مربوط به وزارت کشور: از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان سال 1369 ، تهران 1370 ش؛ ایران. وزارت کشور، تقسیمات کشورشاهنشاهی ایران ، تهران 1355 ش؛ ایران. وزارت کشور. ادارة کل آمار و ثبت احوال، کتاب جغرافیا و اسامی دهات کشور ، ج 3، تهران 1331 ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، نشریة اسامی عناصر و واحدهای تقسیماتی ( به همراه مراکز )، تهران 1382 ش الف ؛ همو، نشریة تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شمارة مصوبات آن ، تهران 1382 ش ب ؛ بلاذری (بیروت)؛ علیبن زید بیهقی، کتاب تاریخ بیهق ، چاپ کلیماللّه حسینی، حیدرآباد 1388/ 1968؛ عباس جعفری، گیتاشناسی ایران ، تهران 1368ـ 1379 ش؛ عبداللّهبن لطفاللّه حافظ ابرو، تاریخ حافظ ابرو ، ج 2: بخش جغرافیای خراسان ، چاپ کرافولسکی، ویسبادن 1982؛ حدودالعالم ؛ علینقیبن اسماعیل حکیمالممالک، روزنامة سفر خراسان ، تهران 1356 ش؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب ؛ احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی ، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339ـ1341 ش؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ روزنامة رسمی جمهوری اسلامی ایران ، ش 17268، 25 خرداد 1383؛ سازمان برنامه و بودجة استان خراسان، معاونت هماهنگی و برنامهریزی، آمارنامة استان خراسان 1376 ، مشهد 1377 ش؛ سمعانی؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصّل ایران در دورة تیموریان ، چاپ محمد عباسی، تهران 1336 ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ،ج10ـ 18: قزل آروات ـ کوه کورخود ، تهران: ادارة جغرافیائی ارتش، 1366 ش، ج30، 40، 41: میامی، ترود، باغستان ، تهران: ادارة جغرافیائی ارتش، 1367 ش؛ جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیة ایران ، ترجمة غلامعلی وحید مازندرانی، تهران 1362 ش؛ روی گونثالث د کلاویخو، سفرنامة کلاویخو ، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران 1344 ش؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصّل ایران ، تهران 1310ـ 1311 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: شناسنامة آبادیهای کشور، استان خراسان، شهرستان بجنورد ، تهران 1376 ش الف ؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی کل کشور ، تهران 1376 ش ب ؛ مقدسی؛ نقشة تقسیمات کشوری ایران ، مقیاس 000 ، 500 ، 2:1، تهران: گیتاشناسی، 1377 ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، کتاب فرهنگ انجمن آرای ناصری ، چاپ سنگی تهران 1288، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ یاقوت حموی؛ چارلز ادوارد ییت، خراسان و سیستان ، ترجمة قدرتاللّه روشنی زعفرانلو و مهرداد رهبری، تهران 1365 ش.