جات رجوع کنید به جَتّNNNNجاثلیق طیّب، ابوالفرج رجوع کنید به ابنطیّب، ابوالفرجNNNNجاثی (نام کامل آن: جاثی عَلی' رُکْبَتِه/ رکبتَیْه)، یکی از صورتهای فلکی نیمکرة شمالی آسمان، به معنای بر زانونشسته (بر دو کُندة زانونشسته). این صورت فلکی، به شکل مردی تصور شده که بر زانو نشسته، با دو دستِ بازِ کشیده، که یک دست را به سوی ستارگان جنوب اکلیل شمالی بلند کرده و دست دیگرش به نزدیکی ستارة نَسرِ واقع ] در صورت فلکیِ شِلْیاق [ میرسد و سرِ او پیش ستارة سرِ حَوّاست ( رجوع کنید به صوفی، ص 77؛ نیز رجوع کنید به همان، ترجمة فارسی، ص 54).در طرح جاثی، سرمرد به سوی جنوب و پاهایش رو به شمال قرار میگیرند (شکل 1 رجوع کنید به صوفی، تصویر ص 85 و جدولهای ص 86 ـ87).بر اساس اسطورههای فنیقی، جاثی بر ملکارث ، خدای دریاها، دلالت میکرد (برنم ، ج 2، ص960). در افسانههای کلدانی و بابلی، جاثی و تِنّین * ، با خدای خورشید (اژدوبار )، کشندة اژدهایی به نام تیامت ، ارتباط دارند. تصویر اژدوباربر استوانههای سنگیِ بهجا مانده از 3000 تا 3500 ق مثبت شده است، در حالی که بر روی یک زانو نشسته و پایاو بر سر اژدهایی قرار دارد. بعدها در اسطورههای یونانی،خدای خورشید به هرکول تغییر یافت که از مشهورترینخدایان اساطیری یونان باستان است (آلن ، ص 239؛ برنم، همانجا).هرکول پسر زئوس (خدای خدایان) و آلکمنه (از تبار برساوش * ) بود. وی مظهر قدرت بهحساب میآمد و مردان هنگام خطر به وی پناه میبردند. ابداع بازیهای المپیک نیز به وی منسوباست ( ) دایرةالمعارفجدید اسطورهشناسیلاروس ( ، ص 169، 176). هرکول به مقام خدایی رسید و فناناپذیر بود اما چون لباس سمّی دیانیرا را پوشید، مسموم شد و از این رو رنج میبرد. وی برای پایان دادن به این رنج، مرگ را پذیرفت و زئوس او را به آسمان برد (برنم، ج 2، ص 962ـ963). امروزه در زبانهای اروپایی، صورت فلکی جاثی را هرکولس مینامند.از یونان و روم باستان، سکههای گوناگونی با نقش هرکول بهجا مانده است. بر روی سکهای نقرهای که در 430 ق م در شمالغربی آتن ضرب شده است، هرکول بر زانو نشسته و در حال کشیدن کمان بزرگی است. سکهای رومی (180 ق م) هرکول را با گرزی بزرگ در دست و سپری از پوست شیر نشان میدهد ( رجوع کنید به همان، ج 2، ص 961ـ962). احتمالاً چنین طرحهایی موجب شدهاند که در نجوم دورة اسلامی، جاثی را با داسی در دست تصویر کنند ( رجوع کنید به صوفی، ص 84 ـ 85؛ شهمردانبن ابیالخیر، ص 438).منجمان یونان باستان، مانند اِئودوکسوس و اِبَرخُس و بطلمیوس، این صورت فلکی را با نامهای دیگری بهمعنای خم شده بر زانو میشناختند، در حالی که آراتوس (شاعر یونانی، 240 ق م) آن را «بر زانو نشسته» مینامید. البته، منشأ این نامگذاری در یونان باستان مشخص نیست (آلن، همانجا).ابوریحانبیرونی (1362ش،ص93) جاثی را هفتمین صورت فلکی نیمکرةشمالی آسمان دانسته و نوشته که صورت او همچون نام اوست. در نجوم دورة اسلامی، عبارت جاثی علی رکبته (= بر زانو نشسته)، ترجمة توصیفهای یونانیان از شکل این صورت فلکی است. همچنین مسلمانان نام «راقص» را از رومیها گرفتهاند (روم، ذیل "Hercules" ؛ آلن، ص 243). این نامگذاری بهدلیل تصوری بوده که از وضع ایستادن جاثی داشتند. منوچهری (ص 56) از جاثی با نام هرقل (معرّب واژة یونانی هرکول) یاد کرده و آن را شمشیر به کمر وصف نموده است. نام عربی «جاثی» بعدها به صورت Elhathi به زبانهای اروپایی راه یافت و درخشانترین ستارة اینصورت فلکی، یعنی «رأس الجاثی» ( رجوع کنید بهادامة مقاله)، Ras Elhathi/ Alhethi نامیده شد که امروزه به صورت Rasalgethi به کار میرود (آلن، همانجا؛ کونیچ و اسمارت، ص 39). در چهارمین ویرایش زیج آلفونسی (تألیف گروهی از منجمان در 670/ 1272)، نام Rasaben نیز به صورت فلکی جاثی و رأسالجاثی اطلاق شده است. این نامگذاری به سبب نزدیکی جاثی به ستارة «رأسالثعبان» در صورت فلکی تنّین بوده است (به نقل آلن، همانجا).عبدالرحمان صوفی، منجم مشهور دورة اسلامی (متوفی 376؛ ص 77ـ 83، 86 ـ 87)، به پیروی از بطلمیوس (ص 348ـ 349)، 28 ستارة طرح اصلی جاثی را وصف کرده است.همچنین بطلمیوس (ص 389) و صوفی (ص 81) ستارة نهم عَوّاء * را که در عصای عوّاء (عصاء الصَنّاج/ عصاء ذاتالکلاب) قرار گرفته است، میان جاثی و عوّاء مشترک میدانند (نیز رجوع کنید بهشهمردانبن ابیالخیر، همانجا). صوفی (ص 78) در توصیف شکل صورت فلکی جاثی در مواردی از بطلمیوس انتقاد یا گاهی طرح وی را کامل کرده است، مثلاً در توصیف ستارگان دست راست جاثی، به تک ستارهای که بطلمیوس خارج از طرح صورت قرار داده ( ـ جاثی) اشاره کرده و عقیده دارد که باید این ستاره در مچ دست قرار گیرد و همچنین ستارهای که در یک ذراع (تقریباً ْ2) جنوب آن ( ـ جاثی) قرار گرفته (احتمالاً 29 ـ جاثی) و بطلمیوس به آن اشارهای نکرده است، باید بر سر دست باشد. در موردی دیگر، ستارهای از قدر ششم (90 ـ جاثی) را در زیر زانوی چپ وصف کرده و نوشته: «چنانکه گویی بر عضلة ساق است». این ستاره را نیز بطلمیوس ذکر نکرده است ( رجوع کنید بهص 83؛ قس مور، ذیل "Hercules" ). با وجود این، صوفی در طرح ستارگان جاثی دست نبرده و عیناً بر اساس نظر بطلمیوس آنها را ترسیم کرده است ( رجوع کنید به شکل 1). به نوشتة صوفی(ص 81 ـ82)، اعراب قدیم مجموعهای از نُه ستارة دو دستِ جاثی و ستارههای هفتم و نهم شلیاق را ــ که همگی در یک ردیف قرار داشتند ــ نَسَق شامی و ستارگان حوالی نسق را تماثیل مینامیدند. البته خوارزمی در مفاتیحالعلوم (ص 236)،تماثیل را نام دیگری برای کل ستارگان جاثی دانسته است.ظاهراً اعراب قدیم بخشهایی از صورتهای فلکی جاثی، حوا * و حیّه * را روضه (بهشت) مینامیدند که نسق شامی در مرز شمالی آن قرار میگرفت (آلن، همانجا). در بعضی روایتها، ستارة نوزدهم در پای چپ جاثی را، به تنهایی نَسَق نامیدهاند (صوفی، ص 82). به نوشتة صوفی (همانجا) عامة مردم ستارهای را که در قوزکپای چپ جاثی قرار دارد، به همراه ستارگان سوم، چهارم و پنجم از مجموعة عوایذ در تنّین، به صورت صلیبی افتاده (صلیب الواقع) تصور کردهاند. صوفی آن را شبیه شکل صلیب صورت فلکی دلفین * میداند. اعراب ستارة یازدهم در پهلوی راست جاثی را به همراه ستارههای بیستوسوم تا بیستوهشتم، از ران تا ] ساق [ پای راست جاثی، را ضِباع (کفتارها) مینامیدند (همانجا). به نوشتة صوفی (همانجا) مجموعهای از ستارگان عوّاء را نیز ضباع نامیدهاند.بطلمیوس (همانجا) قدرهای 28 ستارة جاثی را چنین وصف کرده است: شش تا از قدر سوم، هفده تا از قدر چهارم،دو تا از قدر پنجم و شش تا از قدر ششم. اما صوفی (ص 86 ـ 87) بر اساس رصدهای خود، ستارگان جاثی را پنج تا ازقدر سوم، پانزده تا از قدر چهارم، پنج تا از قدر پنجم و سهتا از قدر ششم آورده است. ستارة اول جاثی ــ که آن را رأسالجاثی یا کلبالراعی (= سگ نگهبان) نیز نامیدهاند ــ مهمترین و مشهورترین ستارة این صورت بوده که آن را بر صفحة اسطرلاب رسم میکردهاند (همان، ص 77، 82؛ عرضی دمشقی، ص 384).صوفی (ص 78، 83) در توصیف بخشهای گوناگون جاثی، به وجود ستارگانی از قدر پنجم و ششم اشاره کرده است، که به نوشتة وی، بطلمیوس و رصدکنندگان پیشین به آن توجه نکرده بودند. ابوریحان بیرونی (1373ـ 1375، ج 3، ص 1028ـ 1030)، قدر ستارگانِ جاثی را بر اساس نظر بطلمیوس و صوفی، در فهرستی مقایسه کرده است.جاثی با صورتهای عقاب، عوّاء، اکلیل شمالی، تنّین، شلیاق، حوّا، سَهْم، حیّه و روباهک هممرز است. محدودة شرقی ـ غربی این صورت فلکی از بُعد 15 ساعت و 47 دقیقه تا 18 ساعت و 56 دقیقه و محدودة شمالی ـ جنوبی آن از مِیل ْ51 + تا ْ4 + است ( رجوع کنید به شکل 2). جاثی، 85 ستاره درخشانتر از قدر 5ر5 دارد و 15ر1225 درجة مربع (یعنی 970ر2%) از آسمان را میپوشاند (بکیچ ، ص 214). ستارة رأسالجاثی ( ـ جاثی) ستارهای متغیر است که درخشندگی آن بین قدر 1ر3 تا 9ر3 در دورهای نود روزه تغییر میکند (برنم، ج 2، ص 956). بهتغییر درخشندگی این ستاره در دورة باستان و دورة اسلامی توجه نشده است. اگرچه رأسالجاثی، به لحاظ موقعیت، در طرح جاثی اهمیت داشته است، اما امروزه ستارگان و ـ جاثی به ترتیب با قدرهای 78ر2 و 81ر2 درخشانترین ستارگان جاثی به لحاظ ظاهری هستند (همان، ج 2، ص 966، 968). خوشة کروی 13 M ، مهمترین جرم غیرستارهای در جاثی است. این خوشه در13 مسیر ظاهری ستارة ـ جاثی به ـ جاثی قرار دارد و بیش از صد هزار ستاره را شامل میشود. 13 M در آسمان تاریک با چشم غیرمسلح به صورت توده ابری کمنور دیده میشود. اما در مآخذ نجوم باستان و دورة اسلامی به آن اشارهای نشده است. نخستین بار ادموند هالی، منجم انگلیسی، در 1126/ 1714 این خوشة ستارهای را کشف کرد و آن را سحابی پنداشت (بکیچ، همانجا؛ آلن، ص 242). در نجوم جدید مشخص شده است که خورشید و منظومة شمسی، در حرکت فضایی خود در کهکشان ما، به سوی نقطهای در صورت فلکی جاثی (حدود ْ3 جنوب ستارة ـ جاثی) در حال حرکتاند (بکیچ، همانجا؛ میتون ، ذیل "apex" ).منابع: ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم ،چاپ جلالالدین همائی، تهران 1362 ش ؛ همو، کتاب القانون المسعودی ، حیدرآباد دکن 1373ـ 1375/ 1954ـ1956؛ محمدبناحمد خوارزمی، مفاتیح العلوم ، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت 1404/1984؛ شهمردانبن ابیالخیر، روضةالمنجمین ، چاپ عکسیاز نسخة خطی کتابخانة ملک، با مقدمه و فهرستها و اصطلاحاتنجومی از جلیل اخوان زنجانی، تهران 1368 ش؛ عبدالرحمانبن عمر صوفی، کتاب صورالکواکب ، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانةبودلیان، ش 144 Marsh. ، فرانکفورت 1406/1986؛ همان: ترجمة صورالکواکب عبدالرحمن صوفی ، به قلم نصیرالدین طوسی، چاپ معزالدین مهدوی، تهران 1351 ش؛ مؤیدالدین عرضی دمشقی، تاریخ علمالفلک العربی ( کتاب الهیئة )، چاپ جورج صلیبا، بیروت 1990؛ احمدبن قوص منوچهری، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1374 ش؛Richard Hinckley Allen, Star names: their lore and meaning , New York 1963; Michael E. Bakich, The Cambridge guide to the constellations , Cambridge 1995; Robert Burnham Jr., Burnham , s celestial handbook: anobserver , s guide to the universe beyond the Solar System , New York 1978; Paul Kunitzsch and Tim Smart, Short guide to modern star names and their derivations , Wiesbaden 1986; Jacqueline Mitton, A concise dictionary of astronomy , Oxford 1991; Patrick Moore, Guide to stars and planets , London 1993; New Larousse encyclopedia of mythology , introduction by Robert Graves, London: Hamlyn, 1981; Claudius Ptolemy, Ptolemy , s Almagest , translated and annotated by G. J. Toomer, London 1984; Adrian Room, Dictionary of astronomical names , London 1988.