جابربن اَفلَح ، کنیهاش ابومحمد، منجم و ریاضیدان مشهور اندلسی در قرن ششم. در بارة زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست. احتمالاً در سِویل (اشبیلیه) به دنیا آمده زیرا برخی مؤلفان، به خصوص موسیبن میمون (529 ـ600) که به گفتة خودش با پسر جابر آشنا بوده است و بطروجی، او را اشبیلی نامیدهاند (لورچ ، 1975، ص 85). از سوی دیگر، این موضوع که ابنمیمون پسر جابر را میشناخته حاکی از آن است که جابر در قرن ششم یا در اواخر قرن پنجم میزیسته است. نام جابر در کتاب تلخیصالمجسطی ، منسوب به ابنرشد (520 ـ 594)، آمده است. در این اثر ــ که اصل عربی آن در دسترس نیست اما نسخههایی از ترجمة عبری آن، اثر ژاکوب (یعقوب) آناتولی موجود است ــ آمده که جابر در همان قرن مؤلف (احتمالاً ابنرشد) میزیسته است؛ بنابراین، به احتمالبسیار جابر در نیمة اول قرن ششم میزیسته است (همان، ص 85 ـ86).افسانههایی در بارة ارتباط جابر با سویل وجود داردکه نادرستی آنها به اثبات رسیده است. مثلاً اینکه وی سازندة برج زرین و منارة خیرالْدا ــ که امروزه جزئی از کلیسای جامع سویل است ــ بوده و از این مناره برای رصدهاینجومی استفاده میکرده است (همان، ص 87). خطای معمول دیگر این بود که تصور میشد واژة الجبرا (علم جبر) ازصورت لاتینی نام جابر ( Geber ) مشتق شده، در حالی کهاز ریشة ج ب ر (به معنای جبران یا ترمیم کردن) است.علاوه بر این، گاهی نام جابربن افلح با اشخاص دیگریاشتباه شده است، از جمله با شاعر تقریباً معاصرش، ابوالقاسم علیبن اَفْلَح اهل بغداد؛ ابوافلح سَرَقُسطی، که احتمالاً در قرن هفتم یا هشتم میزیسته؛ منجم مشهور محمدبن جابر بَتّانی؛ و جابربن حیّان، عالم کیمیا، که نام لاتینی او نیز Geber است (همان، ص 86).چندین ترجمة عبری از متون منسوب به جابر سراغ داریم: تفسیری کوتاه بر رسالة ثابتبن قُرّه در بارة قضیة مِنِلائوسو بر اُکَر منلائوس و گزیدههای شرحی بر اصول اقلیدس(همان، ص 93ـ94). اما شهرت جابربن افلح به سبب پژوهشهای او دربارة مَجِسْطی بطلمیوس، و انتقادهای ویاز این کتاب است. مسلمانان از طریق دو ترجمة عربی با مجسطی آشنا شدند. جابر برخی روابط مثلثاتی را عرضهکرد که در مجسطی وجود ندارد و همچنین تردیدهاییدر بارة بعضی از جنبههای نجوم بطلمیوس، به ویژه در مورددو سیارة عطارد و زهره، ابراز کرد (همان، ص 85؛ زندگینامة علمی دانشوران ، ذیل مادّه؛ نیز رجوع کنید بهادامة مقاله). مهمتریناثر جابر، نقد او بر مجسطی ، در نُه مقاله است. عنوانیکی از نسخههای موجود از این اثر (کتابخانة سلطنتیبرلین ، ش 5653) رسالة اصلاح المجسطی است (آلوارت ، ج5، ص 141). در این رساله، که بازنگاری مجسطی بطلمیوس است، جابر در مقدمه تفاوتهای عمدة اصلاح و مجسطی را بر شمرده است. اصلاح المجسطی را احتمالاً نخستینبار گراردوس کرمونایی (507 ـ583/ 1114ـ1187) به لاتینی ترجمه کرد (لورچ، 1975، ص 88 ـ90؛ برای اطلاع از نسخهها رجوع کنید به همو، 1995، بخش 7، ص 1ـ2). غربیها عمدتاً از طریق این ترجمه با جابر آشنا شدند ( زندگینامة علمی دانشوران ، همانجا).قضیة منلائوس (شکل قطاع، دستور مقادیر ششگانه)، که بطلمیوس آن را به کار میبُرد، بعدها در نجوم دورة اسلامی جای خود را به قضیة مثلثات کروی سادهتری به نام «شکل مُغْنی» داد که در آن چهار کمّیت به میان میآید. این قضیه حاصل مستقیم یا غیرمستقیم انقلاب مثلثاتی بوزجانی، ابونصر عراق، خجندی یا بیرونی در قلمرو شرقی جهان اسلام، در دو قرن چهارم و پنجم/ دهم و یازدهم بوده است. جابر از توابع ظلّی (تانژانت و کُتانژانت) استفاده نمیکرد؛ بنابراین، کار وی در این زمینه از بسیاری از منجمان پیشین، ابتداییتر به شمار میآید (لورچ، 1995، بخش 8، ص 1ـ3، 9). البته ریاضیدانان اندلسی از آغاز قرن پنجم (یعنی از زمانی که ابنمعاذ این قضایا را تبیین کرد و زرقالی آنها را به کار برد) با این قضایا آشنا بودند. عجیب اینجاست که ظاهراً مثلثات کروی جابر، با ابنمعاذ ارتباطی ندارد. به علاوه، جابر هیچگاه از دیگر مؤلفان عربیزبان، حتی از مؤلفان اندلسی، مطلبی نقل نکرده است (سامسو ، 1992، ص 139ـ144).روشهای جابر در مثلثاتِ مسطحه، بطلمیوسی است، اما بر خلاف بطلمیوس ــ که فقط در موارد ضروری روشهای ریاضی را به کار میبُرد ــ جابر این روشها را از لحاظ ریاضی اثبات میکرد (لورچ، 1995، بخش 8، ص 1). علاوه بر بحثهای مثلثاتی، مهمترین تفاوت میان مجسطی و اصلاحالمجسطیِ جابر، بحث موقعیت سیارات سِفلی (عطارد و زهره) است. بطلمیوس این سیارات را زیر فلک خورشید (میان ماه و خورشید) در نظر گرفته است. بدین منظور بطلمیوس میبایست مشاهده نشدن عبور این سیارات از مقابل خورشید را توجیه میکرد. بطلمیوس قرارگیری این سیارات را برخطِ میانِ ناظر زمینی و خورشید، امری محال میدانست. جابر در مقالة هفتم کتابش به این موضوع پرداخته و بحث بطلمیوس را نامعتبر دانسته و این دو سیاره را در فلکهای بالاتر (دورتر) از خورشید قرار داده است (سوردلو ، ص 504 ـ510). در اندلس، جابر نخستین فردی بود که از دستگاه بطلمیوسی حرکت عطارد کاملاً انتقاد کرد. اثر مهم دیگر در این زمینه کتاب الشکوک علیبطلمیوس از ابنهیثم بود که از اواخر قرن پنجم/ یازدهم در اندلس فراگیر شد. امروزه مشخص شده که جابربن افلح در تألیف کتابش از ابنهیثم تأثیر نگرفته است ( رجوع کنید به سامسو، 2001، ص 202ـ224).به عقیدة جابر، مبانی ریاضی مجسطی باید اصلاح میشد ( رجوع کنید بهلورچ، 1975، ص 95ـ96). اصلاح المجسطی به وضوح اثری نظری است، بیان مطالب هیچگاه شامل مثالهای عددی و جدول نیست و در آن جابر مهارت فوقالعادة خود را در ریاضیات نشان داده، اما از سوی دیگر از نوشتههایش چنین برمیآید که وی اصلاً منجمی رصدگر نبوده است. جابر از روش بطلمیوس در گزینش رصدهایش انتقاد کرده اما خود رصدهای جدیدی عرضه نکرده است (همان، ص 94).در مقالة پنجم اصلاح المجسطی ، جابر ابزاری رصدی را شرح داده که به ادعای وی قادر است در رصدهای نجومیِ گوناگون، جانشین چهار ابزار نجومی بطلمیوس (که در مجسطی آمده، یعنی اسطرلابون، ذاتالحلقِ نصفالنهاری، ذاتالحلقِ استوایی و ذاتالشُعبَتَیْن) شود، اما اساساً فقط جانشین مناسبی برای اسطرلابون است ( رجوع کنید به لورچ، 1976، ص 15؛ برای آگاهی از متن عربی رجوع کنید به همان، ص 16؛ نیز رجوع کنید به شکل 1). گذشته از یک ذاتُالحِلَق، که فقط زرقالی دربارة آن توضیح داده و ترجمة لاتینی کهنی از آن باقی است، در این اثر برای نخستینبار یک ابزار رصدی در اندلس وصف شده است. این ابزار، همچون ذاتالحلق، بزرگ بوده است و گونة اولیة تورکیتم ــ که بعدها در اروپا به کار رفت ــ فرض میشود. ابزار اخیر را برناردِ وردونی و فرانکوِ لهستانی نخستینبار در قرن هفتم/ سیزدهم در یک متن لاتینی وصف کردهاند که ترکیبی از اسطرلابونِ (نوعی ذاتالحلق) بطلمیوس و اسطرلاب مسطح است، اما ابزاری که در متن عربیِ اصلاح المجسطی وصف شده با ابزاری که در ترجمههای لاتینی وصف گردیده، متفاوت است. . شگفت اینکه ابزار وصف شده در متن عربی به تورکیتم شباهت بیشتری دارد (لورچ، 1976، ص 11).تشابه ابزار نجومی جابر با تورکیتم، در جانشینی قطعاتی سادهتر به جای حلقههای تودرتو با حفظ همان زاویهبندی است، اگر چه فاقد درجهبندی ساعت و دایرة مدرج (در کنار عِضادِه) است که معمولاً در تورکیتم وجود دارد (همان، ص 15؛ نیز رجوع کنید به شکل 1).ابزار رصدی جابر ظاهراً در جهان اسلام مورد توجه قرار نگرفته است. رگیومونتانوس (ریاضیدان ایتالیایی 839 ـ879/ 1436ـ1474) در 873 ـ874/ 1469، برای نخستین بار، از این ابزار در فهرست ابزارهای نجومی غیرقابل حمل یاد کرده است. احتمال دارد که مخترعان تورکیتم از نوشتة جابر در بارة ابزار ابداعیاش آگاه بوده باشند ولی شواهدی در اینباره در دست نیست (لورچ، 1976، ص 32ـ33). احتمالاً جابر خود متن رسالة اصلاح ، یا دست کم مباحث مثلثاتی آن، را پیش از آنکه موسیبن میمون این اثر را در مصر معرفی کند، بازنویسی کرده است (همو، 1975، ص 90). به نوشتة قِفْطی (ص 392ـ393)، ابن میمون و یکی از شاگردانش، یوسفبن یحیی معروف به ابنشمعون (ابنسَمعون)، اصلاح را ظاهراً در حدود 581/ 1185 ( رجوع کنید بهزندگینامة علمی دانشوران ، همانجا) بازنویسی کردند. نسخة اسکوریال (ش 910 و 930) که در قرن هشتم/ چهاردهم در مغرب (مراکش) استنساخ شده است باید از روی بازنویسی اخیر باشد که اندکی با نسخة برلین تفاوت دارد (لورچ، 1975، ص 89 ـ90).در قرن نهم/ پانزدهم، اصلاح در بخش شرقی قلمرو اسلامی اشاعه یافت. در واقع، نسخة برلین در 1229 در دمشق استنساخ شد و قطبالدین شیرازی (634ـ710) گزیدهای از اصلاح المجسطی را فراهم کرد (لورچ، 1975، ص 99). کتاب جابر در غرب تأثیری بسیار فراتر داشت. در اندلس آثار ابنرشد و بطروجی (قرن ششم/ دوازدهم) بوضوح از نقد جابر بر مجسطی تأثیر گرفتند. بطروجی در مقدمة اثر معروفش، کتاب الهیئة ، از جابر و زرقالی به عنوان منجمانی یاد کرده که با آرای بطلمیوس مخالفت کردهاند (همان، ص 100). گذشته از موسیبن میمون، دیگر مؤلفان یهودی نیز به این اثر علاقهمند بودند. دو ترجمة عبری از اصلاح موجود است: اولی از موسیبن تبّون در 672ـ673/ 1274 که نسخة خطی آن احتمالاً به خط مؤلف است و دومی ترجمهای از برادرزادة او یعقوببن ماحر که ساموئلبن یهودا اهل مارسی در 735ـ 736/ 1335 (با استفاده از نسخهای عربی که خود مدتی قبل در آرل رونویسی کرده بود) آن را بازنویسی کرد. نظریات جابر را دیگر مؤلفان یهودی از قرن هفتم تا یازدهم/ سیزدهم تا هفدهم نقل کردهاند ( رجوع کنید به لورچ، 1975، ص 92ـ93، 100ـ101). علاوه بر این، حدود بیست نسخة خطی از ترجمههای لاتینی اصلاح سراغ داریم که دوتای آنها به خط رگیومونتانوس است. همة این ترجمهها و همچنین چاپ اصلاح به وسیلة پتر آپیان (نورنبرگ 1534)، در انتشار این اثر در اروپا سهیم بوده است (همان، ص 91). منجمان مشهور، مانند موسیبن میمون، هنری بیتس ، راجر بیکن ، رگیومونتانوس و کپرنیک، مطالبی از جابر نقل کردهاند. تیریِ فرایبرگی (متولد 711/1311) اظهار تعجب کرده که چرا همه هیئت بطلمیوسی سیارات را میپذیرند، در حالی که نظر جابر منطقیتر است (همان، ص 103). کپرنیک در صفحة عنوان نسخهاش از کتاب هیئت جابر، وی را «بهتانزنندهای استثنایی به بطلمیوس» نامیده است (لورچ، 1975، ص 85). طی قرن هفتم/ سیزدهم منجمان دربار آلفونسی (سلسله پادشاهان اسپانیا) قضایای مثلثات کروی جابر را به کار بردند. نظریات جابر در مثلثات، منشأ بخش عمدهای از رسالة مثلثاتی رگیومونتانوس با عنوان ) پنج کتاب دربارة همة انواع مثلثها ( (که نقطة اوج مثلثات در سدههای میانی در غرب بوده است)، به شمار میآید، اگر چه نام جابر در آن نیامده است. همچنین احتمالاً منشأ بخش مثلثات کتاب کپرنیک با نام ) در بارة گردش افلاک آسمانی ( و کتاب مشتق شده از آن به نام ) در بارة اضلاع و زوایای مثلثها ( نظریات جابر است (لورچ، 1995، بخش 8، ص 1ـ2،10ـ11؛ زندگینامة علمی دانشوران ، همانجا). آثار جابر سرآغاز انتقاد از مجسطیِ بطلمیوس در قلمرو غربی اسلامی بوده است. دیدگاه وی بدیع و به طور چشمگیری با نظریات فلاسفة ارسطویی مکتب اندلس ــ که آرایی فلسفی بر خلاف نظریات بطلمیوس داشتند ــ متفاوت است. نقدهای او با انتقادهای منجمان مکتب مراغه در قرن هفتم نیز تفاوت دارد.منابع: علیبن یوسف قفطی، تاریخالحکماء، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبار الحکماء ، چاپ لیپرت، لایپزیگ 1903؛W. Ahlwardt, Handschriften-Verzeichnisse Kخniglichen Bibliothek zu Berlin: Verzeichniss der arabischen Handschriften vol. 5, Berlin 1893; Dictionary of scientific biography , ed. Charles Coulston Gillispie, New York: Charles Scribner , s Sons, 1981, s.v. "Ja ¦bir ibn Aflah ¤ A l - Ishb ¦l ¦, Abu ¦Muh ¤ammad" (by R. P. Lorch); Richard P. Lorch, Arabic mathematical sciences: instruments, texts, transmission, Adershot, Gt. Brit. 1995; idem, " The astronomical instruments of Ja ¦bir ibn Aflah ¤and thetorquetum", Centaurus , 20 (1976); idem, "The astronomy of Ja ¦bir ibn Aflah ¤", ibid, 19(1975); Julio Samsئ, Las ciencias de los antiguos en al-Andalus , Madrid 1992; idem, "Ibn al-Haytham and Ja ¦bir b. Aflah ¤, s criticism of Ptolomy , s determination of the parameters of Mercury", Suhayl , 2 (2001); Noel M. Swerdlow, "Ja ¦bir ibn Aflah ¤, s interesting method for finding the eccentricities and direction of the apsidal line of a superior planet", in From deferent to equant: a volume of studies in the history of science in the ancient and medieval Near East in honor of E. S. Kennedy , ed. David A. King and George Saliba, New York: The New York Academy of Sciences, 1987.