ثُوَیْنیبن سعید ، سلطان عُمان (حک : 1273ـ1283) از آلبوسعید. وی سومین پسر بازماندة سیدسعید، سلطان عمان و زنگبار، بود (دو تن از پسران سیدسعید در زمان پدر درگذشته بودند؛ سدیدالسلطنه، ص 112). در کتابهای فارسی نام او بهصورت صیدثوینی ضبط شده است، ظاهراً برای افادة این معنا که واژة «سید» در کنار نام حاکمان آلبوسعید، نشانة انتساب آنها به خاندان پیامبر اکرم نیست ( رجوع کنید به اقبال آشتیانی، ص 116؛ نیز رجوع کنید به فسائی، ج 1، ص 830).ثوینی در 1249، هنگام سفر پدرش به زنگبار، جانشین او در حکومت عمان شد (لوریمر ، ص 469) و از 1260 رسماً حکومت آنجا به وی تفویض گردید (سدیدالسلطنه، ص 112). در زمان حکومتش در عمان، میان او و دولت ایران بر سر نحوة ادارة بندرعباس کشمکشی روی داد، زیرا از زمان آقامحمدخان قاجار (حک : 1210ـ1211) جزایر هرمز، قشم، سواحل لارستان و بندرعباس بهمدت 75 سال به مبلغ شش هزار تومان به امامان مسقط اجاره داده شد و آنان حاکم یا ضابطی را در بندرعباس مأمور کردند تا عایدی آن نواحی را وصول کند (اقبال آشتیانی، ص 140). از 1251 نیز قرار شد هر سال معادل دو هزار تومان از مالیات بندرعباس، بهصورت تفنگ به فارس داده شود، ولی این اتفاق نیفتاد تا اینکه در 1266، فیروزمیرزا نصرتالدوله، والی فارس، محصلان مالیاتی را به بندرعباس فرستاد تا 000 ، 28 تومان بابت تفنگ این چهارده سال دریافت کنند و شیخسیفبن نَبْهان، حاکم دستنشاندة ثوینی، این مبلغ را به آنان پرداخت (سدیدالسلطنه، ص 114). به علاوه حاکمان آلبوسعید طبق قراردادهایی که در 1213 و 1235 با دولت هند بریتانیا بسته بودند، به آنان اجازه داده بودند که در بندرعباس تجهیزات و کشتی جنگی داشته باشند (اقبال آشتیانی، ص 140ـ141).شیخسیفبن نبهان در 1269 به مسقط رفت و یک سال بعد در همانجا درگذشت و بندرعباس بدون حاکم ماند. در همین سال مؤیدالدوله طهماسبمیرزا، فرمانفرمای فارس با اعزام سپاهی، بندرعباس را تصرف نمود. دولت ایران نیز در این سال مالیات گمرک بندرعباس و میناب و حکومت عباسی را به مقاطعه به حاج محمدرحیم خان ملکالتجار شیرازی سپرد و او نیز با سپاهی رهسپار بندرعباس شد (خورموجی، ص 132؛ سدیدالسلطنه، ص 114ـ116؛ اقبال آشتیانی، ص 141).ثوینی حاکم جدیدی روانة بندرعباس کرد. این حاکم ملکالتجار شیرازی را دستگیر و در جزیرة قشم حبس نمود، در اطراف بندرعباس خندق کند و آنجا را به نام سیدثوینی تصرف کرد (اقبال آشتیانی، همانجا).مؤیدالدوله بار دیگر در 1271 به بندرعباس لشکر کشید و پس از هفت روز محاصره آنجا را گرفت، اتباع ثوینی به قشم گریختند و مؤیدالدوله برای آن شهر حاکمی دیگر تعیین کرد (همانجا). ثوینی بهدستور پدر خود، در همین سال با سه هزار تن نیرو، چند کشتی جنگی و بیست زورق بهکمک خوارج عمان و شیخهای دبی، ابوظبی، رأسالخیمه، شارجه و امالقُوَیْن به بندرعباس حمله کرد. به سبب گرمای هوا، بندرعباس از سپاه ایرانی خالی بود، حاکم آنجا نیز گریخت و بندرعباس مجدداً به تصرف سپاه ثوینی در آمد. این بار ثوینی بر فراز قلعة آنجا و در جزیرةقشم توپ نصب کرد و خود بهمسقط بازگشت (خورموجی، ص133؛ سدیدالسلطنه، ص116ـ 118؛ اقبال آشتیانی، همانجا).دولت ایران در 1272 بار دیگر به بندرعباس سپاه اعزام کرد، اما ثوینی حاضر به تخلیة شهر نشد و حتی با کشتیهای توپدار حاکم مسقط، بندرعباس را به توپ بست. در نهایت، سپاه ایران بندرعباس و قلعة شهر را گرفت و ثوینی نیز به مسقط بازگشت و حفاظت بندرعباس به باقرخان تنگستانی * واگذار شد (سدیدالسلطنه، ص 120؛ اقبال آشتیانی، همانجا).سیدسعید در این سال پسران خود (ثوینی، سالم، احمد و محمد) را به همراه چند تن از برادرزادگانش برای درخواست صلح به ایران روانه کرد. مذاکرات صلح در بندر لنگه آغاز شد و در شیراز، با حضور حاجمحمدعلی (نمایندة دولت عمان) و حاج عبدالصمد ملکالتجار بوشهری (نمایندة دولت ایران)، ادامه یافت و به قرارداد صلحی انجامید که بهموجب آن حکومت بندرعباس و جزایر و میناب و خمیر، خاص ایران گردید، بندرعباس به مدت بیست سال به اجارة آلبوسعید در آمد و حاکم آن تابع دولت ایران شد و تحت امر فرمانفرمای فارس قرار گرفت و موظف شد سالانه شانزده هزار تومان مالیات و پیشکش به ایران بپردازد. به علاوه، از این پس نیروی نظامی هیچ کشور بیگانهای حق تردد در این بندر را نداشت. ثوینیپس از این قرارداد، بندرعباس را در اختیار گرفت و وزارتآنجا را به حاج احمدخان، پدر سدیدالسلطنه، سپرد و گمرک آن را در اختیار شخصی هندی قرار داد (سدیدالسلطنه، ص 142). پس از این قرار داد، حکومت ثوینی بر بندرعباس محدود شد و جزایر و سواحل از تصرف او در آمد (خورموجی، همانجا؛ سدیدالسلطنه، ص 121، 124ـ 125؛ اقبال آشتیانی، ص 142).سیدسعید در 1273 درگذشت (سدیدالسلطنه، ص 141). او چند سال پیش از مرگ (1266)، قلمروش را میان پسرانش تقسیم کرده بود؛ عمان را به ثوینی و زنگبار را به خالد و پس از درگذشت او، به ماجد واگذار کرده و خودش نیز در زنگبار مستقر شده بود (سدیدالسلطنه، ص 112). ثوینی به استقلال در عمان حکومت میکرد. ثوینی از این پس به زنگبار چشم داشت و میخواست آن را تابع عمان سازد؛ از اینرو، در پی توافقی قرار شد ماجد سالانه چهل هزار کُرن زنگبار به عمان بپردازد که سیدثوینی آن را نشانة تابعیت میدانست. از مجموع کشتیهای پدرش ده فروند به ماجد، نوزده فروند به بیتالمال و هشت فروند به ثوینی تعلق گرفت. همچنین 120 عراده توپ به تصرف ثوینی در آمد (سدیدالسلطنه، ص 134، 141ـ142؛ واین، ص 104ـ 105؛ ) گزارشهای آرامکو در بارة الحسا (اَحْساء) و عمان ( ، ج 4، ص20؛ ) معاهدات و تعهدات مربوط به عربستان و خلیجفارس ( ، ص 272).چندی نگذشت که ماجد از پرداخت پول مقرر خودداری کرد. ثوینی در 1275 قصد حمله به زنگبار را داشت اما حاکم زنگبار به دولت بریتانیای هند متوسل شد و لرد کانینگ ، نایبالسلطنة هند، وساطت کرد و در 1277 بهجدایی همیشگی دو قلمرو رأی داد به شرط آنکه ماجد سالانه مبلغ چهل هزار کرن به ثوینی و جانشینان او بپردازد که این مبلغ بعدها به هشتاد هزار کرن رسید. این پول، نه به عنوان مالیات، بلکه به این منظور پرداخت میشد که میراث دو برادر برابر باشد زیرا زنگبار از عمان غنیتر بود. از این تاریخ هر دو برادر سلطان لقب گرفتند (لاندن، ص 233ـ234؛ اقبال آشتیانی، ص 136ـ137).پس از این تقسیم، قوة مجریة عمان محدود شد و دولت آن ناچار تابع شرکتهای تجاری هند بریتانیا گشت و بندرعباس به مرکز حملونقل مالالتجارة منطقه تبدیل شد و از اینرو، لطمة مالی سختی به عمان خورد و این شیخنشین دچار تنگنای اقتصادی گردید. در پیآن، مدیریت مناطق داخلی عمان ضعیف و جنگهای داخلی شعلهور شد. ازاین پس، تمام دوران سلطنت سلطان ثوینی بهمهار شورشها و استحکام موقعیتش گذشت ( ) گزارشهای آرامکو در بارة الحسا و عمان ( ، ج 4، ص 21؛ واین، همانجا).در 1276 قیسبن عَزّان، والی رِستاق که از عموزادههای ثوینی بود، آلسعد ساکن باطِنه * را بهشورش وا داشت، زیرا ثوینی بر اثر تنگنای مالی، مالیاتی را که پدرش به آلسعد بخشیده بود بار دیگر برقرار کرده بود. در جنگی که در گرفت قیسبن عزان کشته شد و پسرش، عزانبن قیس، جانشین او گردید. این شورش ادامه داشت تا هنگامی که سلطان ثوینی مالیات را بخشود ( ) گزارشهای آرامکو در بارة الحسا و عمان ( ، همانجا).در 1278 ترکی، برادر ثوینی و حاکم صُحار، نیز سر به شورش برداشت و خواهان جانشینی ثوینی و سلطنت عمان شد. سلطان ثوینی او را دستگیر کرد و به زندان افکند و پسر خود، سالم، را به جانشینی انتخاب کرد ( ) گزارشهای آرامکو در بارة الحسا و عمان ( ، همانجا).در 1281 دشمنی عزانبن قیس با سلطان ثوینی بالا گرفت و عزان از وهابیها برای تعرض به حدود عمان و سواحل خلیجفارس کمک خواست. ثوینی نیز از بریتانیا کمک خواست. با اتمام حجت دولت بریتانیا و میانجیگری لرد لویس پلی ، نمایندة دولت بریتانیا در خلیجفارس، نمایندة عبداللّهبن فیصل در 1282 بهبوشهر رفت و متعهد شد به قبایل متحد بریتانیا، بهویژه قبایل مستقر در عمان، حمله نکنند. همزمان با این قرارداد، دولت بریتانیا توانست برای سلطان ثوینی از سلطان ماجد کمک سالانه بگیرد و پول کافی برای لشکرکشیهای او تهیه کند ( ) گزارشهای آرامکو در بارة الحسا و عمان ( ؛اقبال آشتیانی).ثوینی پس از عقد قرارداد با انگلیس در 1281، برای کشیدن خطوط تلگراف، کاملاً به دولت انگلیس متکی شد و از آن پس به این دولت اجازه داد در هر منطقه از عمان، عربستان و مکران که از نظر آنها ضرورت داشت، خط تلگراف کشیده شود. همین قرارداد موجب برخی تنشها با ایران شد (اقبال آشتیانی، همانجا؛ ) معاهدات و تعهدات مربوط به عربستان و خلیجفارس ( ، ص 273).از سوی دیگر، لرد پلی در 1283 از سلطان ثوینی خواست با فیصلبن سعود بجنگد، زیرا دولت بریتانیا خواهان تصرف و نفوذ بحرین، قطیف و احساء بود. سلطان ثوینی نیز به نجد لشکر کشید و به جنگ وهابیهای مخالف خود رفت. پسر او، سیدسالم، که مخالف لشکرکشی وی بود، با عبداللّهبن فیصل مذاکره را آغاز کرد. علمای اِباضی (خوارج)، سیدسالم را تأیید کردند و او را برضد پدرش تحریک نمودند. سلطان ثوینی در صحار بود که سیدسالم و چند تن دیگر او را به قتل رساندند و در همان ناحیه دفن کردند. سلطانثوینی را بخشنده و دارای حسن شهرت وصف کردهاند (سدیدالسلطنه، ص 147ـ 148؛ ) گزارشهای آرامکو در بارة الحسا و عمان ( ، ج 4، ص 21ـ22؛ واین، همانجا).منابع: عباس اقبال آشتیانی، مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیجفارس ، تهران 1328 ش؛ محمدجعفربن محمدعلی خورموجی، حقایق الاخبار ناصری ، چاپ حسین خدیوجم، تهران 1363 ش؛ محمدعلیبن احمد سدیدالسلطنه، تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر و روابط آنها با ایران ، چاپ احمد اقتداری، تهران 1370 ش؛ حسنبن حسن فسائی، فارسنامة ناصری ، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1367 ش؛ رابرت جیران لاندن، عمان منذ 1856: مسیراً و مصیراً ، ترجمة محمدامین عبداللّه،عمان 1404/1984؛ پیتر واین، تراث عمان ، لندن 1995؛The Aramco reports on al-Hasa and Oman: 1950-1955 , [Buckinghamshire, Engl.]: Archive Editions,1990; J. G. Lorimer, Treaties and engagements relating to Arabia and the Persian Gulf , Compiled by C. V. Aitchison, Buckinghamshire, Engl.: Archive Editions, 1987.