ثَمَن رجوع کنید به بیعNNNNثمود ، از اقوام باستانی شمالیغربی شبهجزیرة عربستان که بر اساس آیات قرآنکریم به سبب انکار قیامت و نافرمانی دچار عذاب الاهی شدند.1) در منابع تاریخی. چون روایت قرآنی در بارة این قوم ما به ازای توراتی ندارد، باستانشناسانی که به روایات تورات ــ دستکم به عنوان نقطة شروع پژوهشهای خود ــ متکی بودند، در وجود این قوم تردید کردند ( رجوع کنید به موسی، ص 58؛ نَدَوی، ج 1، ص 116؛ قس سالم، ص 77، به نقل از کوسن دو پرسوال ، که میان ثمودیان و حوریان در تورات ( سفر پیدایش، 14:6 ) مشابهتی دیده است). اما از سدة سیزدهم/ نوزدهم به بعد، یافتههای باستانشناسان وجود این قوم را تأیید کرد. از جملة این یافتهها، کتیبة سارگن دوم (حک : 722ـ 705 ق م)، پادشاه آشور، است که در آن از ثمودیان ــ که منازعاتی با آشوریان داشتند ــ نام برده شده است ( رجوع کنید به جوادعلی، ج 1، ص 324؛ ندوی، ج 1، ص 115). در نوشتههای بطلمیوس، پلینیوس (ج 2، ص 457) و دیودوروس نیز به ثمودیان اشاره شده است ( رجوع کنید به موسی، ص 59؛ جوادعلی، ج 1، ص 325).نخستینبار، دواتی ــ که در 1293ـ1294/1876ـ1877 از حِجْر * (در شمال غربی عربستان) دیدن کرد ــ مهمترین کاوشهای باستانشناسی تمدن ثمودی را انجام داد و سپس اویتینگ ، هوبر ، فیلبی ، ژوسن و سووینیاک کار او را پیگرفتند و به کتیبههای کوتاه بسیاری به زبان ثمودی در تَبوک، تَیماء، طائف و مصر دست یافتند که تاریخ نگارش آنها سدههای چهارم پیش از میلاد تا سوم میلادی است و اغلب در بارة موضوعات شخصی یا دینی است (جوادعلی، ج 1، ص328ـ329؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به ثمودی * که پیشینة کتیبهها را تا سدة هشتم پیش از میلاد عقب میبرد). بناهای باشکوهی با نقوش پرندگان و حیوانات در مدائن صالح در دامنة کوه اَثالِث، در مغرب حِجْر، که بقایای اجساد انسانی در آن قرار داشته نیز این گمان را به وجود آورد که این بناها آرامگاه ثمودیان بوده است (موسی، ص 56 ـ57؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه).یادکرد از ثمودیان در منابع مختلف باستانی، عمدتاً مربوط به فاصلة زمانی بین قرن هشتم پیش از میلاد تا قرن دوم میلادی است ( رجوع کنید به آذرنوش، ص 34ـ36).بر اساس تاریخنگاری مسلمانان، زمان ظهور حضرت صالح در میان این قوم مقدّم بر نبوت ابراهیم علیهالسلام بوده ( رجوع کنید بهطبری، ج 1، ص 216؛ مسعودی، تنبیه ، ص 81؛ ابنجوزی، ج 1، ص 256) و میان قوم عاد (2400 ق م) تا ثمود نیز حدودِ پانصد سال فاصله بوده است (سعد زغلول، ص 113). در برخی از مآخذ به جا مانده از ادوار متأخرتر نیز از اقوام ثمودی یاد شده است. کتیبة دو زبانة یونانی ـ آرامی متعلق به سدة دوم میلادی بیانگر ورود این قوم به عرصة فرهنگ و تمدن رومی است. در همین دوره، هر چند مناسبات امپراتوری روم و اتحادیة قبایل ثمودی را بسختی میتوان پیگرفت، شواهد کافی از دوستی و پیوند نزدیک میان آنان وجود دارد که به ویژه در همکاری رومیان در ساختن معبد رَوّافه منعکس شده است. همچنین قرائنی حاکی از نقش ثمودیان به عنوان محافظان کاروانهای رومی است ( رجوع کنید به گراف ، ص 11ـ12).در سدة پنجم میلادی نیز، که رومیها شمال عربستان را تصرف کردند، حدود سیصد تن از قوم ثمود در لشکر امپراتوری روم در فلسطین و مصر خدمت میکردند و احتمالاً در حمله به نبطیان، رومیها را یاری دادند (ندوی، ج 1، ص 116؛ جوادعلی، ج 1، ص 326؛ د. اسلام ، همانجا).مسکن قوم ثمود در ناحیة حِجر، در ساحل دریای سرخ نزدیک وادیالقری بود (اصمعی، ص 58؛ طبری، ج 1، ص 226ـ227؛ جوادعلی، ج 1، ص 323)، که در مسیر شام به مکه قرار داشت (مسعودی، مروج ، ج 2، ص 156). استرابون این منطقه را اگره، و پلینیوس (همانجا) آن را هگره ضبط کرده است ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل «حجر»؛ جوادعلی، ج 1، ص 325). بطلمیوس حِسْما و حجاز را اقامتگاه ثمودیان دانسته است ( رجوع کنید به گراف، ص 11). در قرآن حدود محل سکونت قوم ثمود معیّن نشده، ولی اشاره شده است که آنان خانههای خود را در «وادی» از سنگ میساختند ( رجوع کنید به فجر:9). جوادعلی (ج 1، ص 328) بلندیهای حجاز و بخشی از اردن امروزی را مسکن آنان دانسته است.مطالعات محققان در بارة زبان و خط ثمودیان هنوز به نتیجة مورد اتفاقی نینجامیده است (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به جوادعلی، ج 1، ص 328ـ330؛ نیز رجوع کنید به ثمودی * ؛ برای نمونة خط منسوب به قوم ثمود رجوع کنید به جوادعلی، ج 1، ص 327). آنان بتپرست بودند. نام رَضو/ رضی از بتهای معروف عرب شمالی، صَلْم از اصنام منطقة تیماء، و دیگر آلهة این مناطق، در کتیبههای ثمودی آمده است ( رجوع کنید به همان، ج 1، ص 328ـ331). به گفتة گراف (ص 11)، محراب روّافه عبادتگاه مرکزی و محل گردهماییهای اتحادیة قبایل ثمودی بود. این محراب همچنین در مسیر جادة تجاری بزرگ نبطی قرار داشت و ارتباط رومیها را با قبایل ثمودی بر قرار میکرد. نقش صلیب و نام مسیح که در 476 میلادی بر یکی از کتیبههای ثمودی متعلق به 267 میلادی، افزوده شده گواه آن است که مسیحیت در دورهای در میان ایشان رواج داشته است (جوادعلی، ج 1، ص 328).ثمودیان، چنانکه از متن گِلنبشتهها بر میآید، عمدتاً کشاورز بودند و برخی از ایشان، به سبب موقعیت مراکز مسکونی خود در مسیر تجاری شام و مصر، به بازرگانی نیز اشتغال داشتند (همان، ج 1، ص 330). همچنین حق عبور کاروانهای تجاری رومی و نبطی از سرزمینهای تحت اختیار ثمودیان، یکی از مهمترین منابع ثروت ثمودیان بود. ضمناً، متن کتیبههای ثمودی بیانگر زندگی شبانی در میان ایشان است (گراف، ص 12). داستان ثمود در قرآن تا حدی نشانههایی از مدنیت ثمودیان را آشکار میکند، از جمله اهمیت آب و چرخة زمانی استفاده از آن، وجود معماری ویژه و متکی بر سنگ، طول عمر و وسعت معیشت آنان و سرانجام سهم زنان در جامعة ثمودی که در تفاسیر متعدد این داستان بر آن تأکید شده است (برای نمونه رجوع کنید به ثعلبی، ص 57 ـ62؛ طوسی، ج 4، ص 448ـ 455 و تفاسیر متعدد دیگر). گفته شده که به کارگیری سنگ در ساخت بناها و نیز احداث معابد و آرامگاهها در کوهها تحت تأثیر تمدن مصر بر قوم ثمود بوده است (موسی، ص 59 ـ 60). پیگولوسکایا (ص 533 ـ534) احتمال داده است که ثمودیان از اقوام کوچگری بودهاند که به مرحلة معیّنی از رشد اجتماعی در نظام قبیلهای رسیده بودند. در حالی که بنا به نظری، ثمودیان، با توجه به تعدد و پراکندگی و ویژگیهای متفاوت زبانیِ کتیبههای ثمودی، نه یک قبیله بلکه اتحادیهای از قبایل متعدد بودهاند ( رجوع کنید به گراف، ص 11ـ12).ظاهراً قوم ثمود در پی بلیهای ناگهانی تقریباً به طور کامل نابود شد ( رجوع کنید به سورآبادی، ص 81؛ سالم، ص 75؛ موسی، ص 67؛ برای آگاهی از بحث قرآنی آن رجوع کنید به بخش 2).بازماندگانِ اندکِ این بلیه از سرزمین حجر گریختند و به مکه (مقدسی، ج 3، ص 41)، رمله، سامره و غَزّه (مسعودی، مروج ، ج 2، ص 159) مهاجرت کردند. مصطفیمراد دباغ (ص 21ـ22) وجود اماکن متعدد با نام صالح پیامبر را در فلسطین، دلیل سکونت بازماندگان ثمود در فلسطین دانسته است. به عقیدة برخی (از جمله ابوالفرج اصفهانی، ج 4، ص 302، 307) قبیلة ثقیف * از اخلاف ثمود بودهاند، اما ابنخلدون (ج 2، ص 26) در صحت این گفته تردید کرده است. به قولی، بنیهلال فرزندان قوم ثمودند (جوادعلی، ج 1، ص 328).از قوم ثمود در سرودههای شاعران عصر جاهلی و شاعر مُخَضْرَمی چون حَسّانبن ثابت یاد شده است ( رجوع کنید به سالم، ص 76؛ اصمعی، ص 59؛ جوادعلی، ج 1، ص 323).منابع: علاوه بر قرآن؛ کتاب مقدّس. عهد عتیق؛ آذرتاش آذرنوش، «نگاهی بتاریخ قوم ثمود»، مقالات و بررسیها ، دفتر 9ـ12 (بهار ـ تابستان1351)؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابنخلدون؛ ابوالفرج اصفهانی؛ عبدالملکبن قریب اصمعی، تاریخالعرب قبلالاسلام ، چاپ محمدحسن آل یاسین، بغداد 1379/1959؛ نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران در سدههای چهارم ـ ششم میلادی ، ترجمة عنایتاللّه رضا، تهران 1372 ش؛ احمدبن محمد ثعلبی، قصص الانبیاء، المسمّی' عرائس المجالس ، بیروت: المکتبة الثقافیه، ] بیتا. [ ؛ جوادعلی، المفصّل فی تاریخالعرب قبلالاسلام ، بیروت 1976ـ 1978؛ مصطفی مراد دباغ، القبائل العربیة و سلائلها فی بلادنا فلسطین ، ] بیروت [ 1986؛ سید عبدالعزیز سالم، تاریخالعرب فی عصر الجاهلیة ، ] اسکندریه [ 1988؛ سعد زغلول عبدالحمید، فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بیروت 1976؛ عتیقبن محمد سورآبادی، قصص قرآن مجید ، بر گرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری مشهور به سورآبادی، چاپ یحیی مهدوی، تهران 1365 ش؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ طوسی؛ مسعودی، تنبیه ؛ همو، مروج (بیروت)؛ مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء و التاریخ ، چاپ کلمان هوار، پاریس 1899ـ1919، چاپ افست تهران 1962؛ محمد عزب موسی، دراسات اسلامیّة فی التفسیر و التاریخ ، بیروت 1980؛EI 2 , s.vv. " A l-H ¤idjr" (by F. S. Vidal), "Thamu ¦d" (by Irfan Shah ªâd); David F. Graf, "The Saracens and the defense of the Arabian frontier", Bulletin of the American schools of Oriental research , no. 229 (Feb. 1978); Muz ¤affar-Ud- d ¦ân Nadv ¦â, A geographical history of the Qur , an , vol.1, Lahore 1981; Pliny [the Elder], Natural history , with an English translation, vol.2, ed. & tr. H. Rackham, Cambridge, Mass. 1947.2) در قرآن. واژة ثمود را برخی عربی به معنای آب اندک (از جمله فراهیدی؛ جوهری، ذیل «ثمد») و برخی واژهای غیرعربی (از جمله راغب اصفهانی، ذیل «ثمد») دانستهاند. ظاهراً ثمود نام قبیله (طوسی، ج 4، ص 448) یا نام جدّ این قبیله دانسته شده است (ابنکثیر، ص 112).به قوم ثمود 26 بار در قرآن اشاره شده است ( رجوع کنید به عبدالباقی، ذیل واژه). در قرآن کریم ثمودیان جانشینانِ قوم عاد * معرفی شدهاند (اعراف: 74) و در یادکرد اقوام و پیامبران پیشین نیز داستان این قوم پس از قوم عاد آمده است (برای نمونه رجوع کنید بهاعراف: 65ـ73 ؛ هود:59 ـ61؛ شعراء:123ـ141؛ ذاریات: 41ـ 43؛ قمر:18ـ23؛ فجر:6ـ9) که به نظر میرسد این ترتیب قرآنی، ترتیب تاریخی این دو قوم را نیز میرساند (خالدی، ج 1، ص 270ـ271).بنا بر قرآن، قوم ثمود به پرستش غیرخدا میپرداختند و مشرک بودند (برای نمونه رجوع کنید به اعراف:73؛ هود:61ـ62، 68).در یک حدیث از امام باقر علیهالسلام آمده است که قوم ثمود هفتاد بت داشتند و آنها را میپرستیدند ( رجوع کنید به کلینی، ج 8 ، ص 185). بنا بر روایتی دیگر از امام صادق علیهالسلام، این قوم صخرهای بزرگ را میپرستیدند و سالی یک بار همگی پیرامون آن گرد میآمدند و در برابرش قربانی میکردند ( رجوع کنید به کلینی، ج 8 ، ص 187). همچنین بر اساس آیاتِ 4 و 5 سورة الحاقه، آنان منکر قیامت و ثواب و عقاب بودند ( رجوع کنید به طوسی، ج 10، ص 94).بنا بر آیات قرآن، خداوند پیامبری را به نام صالح * ، که از قوم ثمود بود، برای هدایت این قوم بر انگیخت تا آنان را از پرستش غیرخدا به یکتاپرستی فرا خواند ( رجوع کنید به اعراف:73؛ هود:61؛ شعراء:141ـ142؛ نمل:45). به نوشتة مفسران در تفسیر آیة «کَذَّبَتْ ثَمُودُ المُرْسَلینَ» (شعراء:141)، قوم ثمود با تکذیب حضرت صالح، در حقیقت همة فرستادگان الاهی را تکذیب کردند (برای نمونه رجوع کنید به طوسی؛ طبرسی، ذیل آیه). آنان از صالح علیهالسلام برای اثبات مدعایش تقاضای معجزه کردند (شعراء: 154). طبق روایات، نوع معجزه را نیز مشخص نمودند و از صالح علیهالسلام خواستند از درون صخرة بزرگی، که آن را محترم میشمردند و عبادتش میکردند، ناقه (شتر ماده)ای شیرده بیرون آورد ( رجوع کنید به کلینی، همانجا؛ ثعلبی، ص 58). خدا خواستة آنان را برآورد و صالح از ایشان خواست که ناقه را به حال خود واگذارند و به آن آزار نرسانند، در غیر این صورت، گرفتار عذاب الاهی خواهند شد ( رجوع کنید به اعراف: 73؛ هود: 64؛ شعراء: 156). از قرآن دانسته میشود که برخی خصوصیات ناقة صالح با شترهای دیگر متفاوت بوده است ( رجوع کنید به شعراء: 155).بر پایة قرآن کریم، قوم ثمود در برابر دعوت صالحِ پیامبر به دو دستة متخاصم تقسیم شدند ( رجوع کنید به نمل:45). به نظر طباطبائی ( رجوع کنید به ذیل آیه)، معنای آیه این نیست که آنان به دو دستة مشخص و معیّن تقسیم شدند، بلکه مقصود این است که شماری از آنان ایمان آوردند و برخی کفر ورزیدند. آنان، بنا بر مضمون آیة 75 سورة اعراف، در حقیقت سه گروه شدند: سران قوم که استکبار ورزیدند، مستضعفانی که ایمان آوردند و مستضعفانی که کفر ورزیدند.قرآنکریم همچنین از نُه گروه تبهکار در قوم ثمود یاد کرده است که همسوگند شدند تا صالح علیهالسلام و خانوادهاش را در یک شبیخون به قتل رسانند و سپس کشتن آنها را انکار کنند ( رجوع کنید بهنمل: 48ـ49)، اما آنان نمیدانستند که خداوند متعال از نیرنگشان آگاه است و نابودشان خواهد کرد ( رجوع کنید به نمل: 50 ـ51). بنا بر بعضی گزارشها، آنان نُه تن بودند که سرانجام خداوند مخفیگاهشان را که در غاری بود، بر سرشان فرود آورد و نابودشان کرد ( رجوع کنید به ثعلبی، ص 59 ـ60؛ ابوالفتوح رازی، ج 8 ، ص 276).بر اساس آیات قرآن، قوم ثمود از فرمان پروردگارشان در بارة آزار نرساندن به ناقه سرپیچی و آن را پِی کردند (اعراف: 77؛ شعراء: 157؛ شمس: 14). بنا بر آیة 29 سورة قمر، آنان یک تن را برای این کار انتخاب کردند که قرآنکریم او را نگونبختترین این قوم خوانده است ( رجوع کنید به شمس:12). طباطبائی از سیاق آیات پایانی سورة شمس نتیجه گرفته است که ثمودیان آن شخص را به این کار واداشتند. رسول خدا صلیاللّهعلیهوآلهو سلم در حدیثی، قاتل ناقة صالح علیهالسلام را از متنفذان و بزرگان قوم ثمود معرفی کرده است ( رجوع کنید بهابنحنبل، ج 4، ص 17؛ تِرمِذی، ج 5، ص 111). نام این شخص در روایات، قُداربن سالف ذکر شده ( رجوع کنید به طوسی، ج 9، ص 454) که به احمر ثمود شهرت داشته و در زبان عربی مَثل شومی و شقاوت است (ثعالبی، ص 79).شماری از مفسران شیعه، با استناد به روایتی نبوی، از همانندی کشندة ناقه صالح علیهالسلام («أشْقَیالاوَّلین»، بدبختترین پیشینیان) و قاتل علی علیهالسلام («أشْقَی الا´خِرین»، بدبختترین آیندگان) سخن گفتهاند (برای نمونه رجوع کنید بهطَبْرِسی؛ طباطبائی، ذیل شمس:12).پس از آنکه ثمودیان ناقه را پی کردند، حضرت صالح به آنان وعید داد که فقط سه روز دیگر از زندگانی در دنیا برخوردار خواهند بود ( رجوع کنید به هود:65). بر پایة برخی گزارشها، رنگ رخسار قوم ثمود در روز نخست زرد، روز دوم سرخ و روز سوم سیاه شد و در این روز به عذاب الاهی گرفتار آمدند به طوری که هیچکس از ایشان باقی نماند ( رجوع کنید به طبری، ج 8 ، ص 225؛ طوسی، ج 6، ص 21؛ ابوالفتوح رازی، ج 8 ، ص 280ـ281).قرآن کریم از عذاب قوم ثمود با عنوانهای «صاعِقَة» (آذرخش؛ رجوع کنید به فصّلت:13، 17؛ ذاریات:44)، «صَیْحَة» (بانگ مرگبار؛ رجوع کنید به هود:67) و «رَجْفَة» (زمینلرزه؛ رجوع کنید به اعراف: 78) یاد کرده است ولی ظاهراً میان این عناوین تعارضی وجود ندارد و آنها حاکی از مراحل و درجات گوناگون آن عذاباند (خالدی، ج 1، ص 293).بر بنیاد برخی همانندیها که در قرآن آمده است، «اَصحابُالْحِجْر» مذکور در آیة 80 سورة حِجْر، همان قوم ثمود است ( رجوع کنید به طبرسی؛ ابوالفتوح رازی؛ طباطبائی، ذیل آیه) و حِجْر نام سرزمینی بوده که این قوم در آنجا میزیستند (همانجاها). این سرزمین در وادیالقری میان مدینه و شام قرار داشته است (یاقوت حموی، ذیل «حِجر»).روایت شده است که در زمان عزیمت سپاه اسلام از مدینه به تبوک، هنگام عبور از ناحیة حِجر، رسول اکرم از بیم آنکه مبادا همراهانش دچار بلایی شوند که به قوم ثمود رسیده بود، دستور داد از آب آنجا ننوشند و با حالتی گریان از آنجا بگذرند (ثعلبی، ص 62؛ ابوالفتوح رازی، ج 8 ، ص 281ـ282).قرآنکریم همچنین به مهارت قوم ثمود در ساختن خانه با تراشیدن کوهها و صخرهها (شعراء:149) و ساختن کوشکها و کاخها در دشتها (اعراف:74) و نیز به سرزمین آباد و حاصلخیز آنان (شعراء:147ـ 148) اشاره کرده است (برای تفصیلقصهها و روایات شیعه و سنّی در بارة قوم ثمود، مثلاً رجوع کنید بهثعلبی، ص 57 ـ63؛ ابنکثیر، ص 112ـ126؛ مجلسی، ج 11، ص 370ـ 394).منابع: علاوه بر قرآن؛ ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل ، بیروت: دارصادر، ] بیتا. [ ؛ ابنکثیر، قصصالانبیاء ، چاپ سید جمیلی، بیروت 1410/1990؛ ابوالفتوح رازی، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیرالقرآن ، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد 1365ـ1376 ش؛ محمدبن عیسی ترمذی، سننالترمذی ، ج 5، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت 1403؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، ثمارالقلوب فیالمضاف و المنسوب ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ] 1985 [ ؛ احمدبن محمد ثعلبی، قصص الأنبیاء، المسّمی' عرائسالمجالس ، بیروت: المکتبةالثقافیه، ] بیتا. [ ؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاحالعربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ] بیتا. [ ، چاپ افست تهران 1368 ش؛ صلاح خالدی، القصصالقرآنی: عرض وقائع و تحلیل احداثٍ ، دمشق 1419/ 1998؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن ، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ] بیتا. [ ؛ طباطبائی؛ طبرسی؛ طبری، جامع ؛ طوسی؛ محمد فؤاد عبدالباقی، المعجمالمفهرس لالفاظ القرآنالکریم ، قاهره 1364، چاپ افست تهران ?] 1397 [ ؛ خلیلبن احمد فراهیدی، کتابالعین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ کلینی؛ مجلسی؛ یاقوت حموی.