ثَقیف ، قبیلة بزرگ عرب عدنانی. آنان در گذشته از قبایل هَوازِن * به شمار میرفتند ( رجوع کنید بهسمعانی، ج 1، ص 508 ـ509؛ قلقشندی، ص 186؛ ابنخلدون، ج 2، ص 369). ثقفیان از نسل قَسِیّبن مُنَبِّهبن بکربن هَوازِن (ابورِغال * ) بودند (ابنحزم، ص 266؛ یعقوبی، تاریخ ، ج 1، ص 225، 227) مرکّب از دو گروه بزرگ بهنامهای اَحْلاف و بَنومالک (ابنعِنَبَه، ص 65). ثقیف لقب قسیبن منبّه بود که در عربی بهمعنای مرد زیرک و چالاک است (قلقشندی، همانجا؛ صفیپوری، ذیل «ثقف»). در نسبشناسی عربی، عدنان در مرتبة جَذْم یا نخستین مرتبة اَنساب عرب مُسْتَعْرَبه ( رجوع کنید به عرب * ) قرار دارد ( یواقیتالعلوم ، ص 186) که به معنای اصل و بن هر چیز است (صفیپوری، ذیل «جذم»). مساکن قبیلة ثقیف از عصر جاهلیت در ناحیة طائف * قرار داشت که پس از غلبة ثقفیان بر قبیلة عدوانبن عمرو به تصرف آنان در آمده بود (یعقوبی، البلدان ، ص 316؛ سمعانی، ج 1، ص 509؛ ابنخلدون، ج 2، ص370؛ قلقشندی، همانجا). ثقفیان در عامالفیل (570 میلادی) که اَبْرَهة حبشی به قصد ویران کردن کعبه راهی مکه شد، یکی از افراد قبیلة خود به نام ابورِغال را راهنمای سپاه او کردند اما ابورغال پیش از رسیدن به شهر در مکانی بهنام مُغَمَّس، در یک منزلیِ مکه، درگذشت. بعدها مردم قبر او را سنگباران میکردند (ابنهشام، قسم 1، ص 47ـ 48؛ مسعودی، ج 2، ص200ـ201؛ نیز رجوع کنید به ابورغال ثقفی * ).ثقفیان با دولت ساسانی آشنایی داشتند. حارثبن کَلدة ثقفی، طبیب معروف عرب، پیش از اسلام به جندیشاپور و فارس سفر کرد و پس از آموختن طب در دانشگاه جندیشاپور و کسب مهارت، به قبیلهاش بازگشت (قفطی، ص 161؛ ابنجُلْجُل، ص 54).ثقفیان با دولت حیره، که تابع ساسانیان بود، نیز ارتباط داشتند. هند (دختر نُعمانبن مُنذِر) که تا عصر معاویه زنده بود، مفاخرات دو تن از ثقفیان را در حضور پدرش، به خاطر داشت (مسعودی، ج 3، ص 214ـ215). ثقفیان در دورة جاهلیت، مانند اکثر مردم عرب، بتپرست بودند و نام بتشان لات بود که ذکرش در قرآن آمده است ( رجوع کنید بهنجم : 19؛ ابنهشام، قسم 1، ص 47؛ یاقوت حموی، ذیل «اللات»). پرستشلات ظاهراً از نَبَطیان به قبیلة ثقیف رسیده بود ( رجوع کنید بهسالم، ص 376ـ 378). آلعَتّاببن مالک، از بنیعَجلان ثقفی، پردهدار و خدمتگزار بتخانه و بت لات بود (واقدی، ج 3، ص 972).پیامبر اسلام پس از فوت حامی بزرگ خویش، ابوطالب، در سال دهم بعثت، برای جلب حمایت و همراهی قبیلة ثقیف به طائف رفت، ولی بزرگان ثقیف خواست پیامبر را اجابت نکردند و به آزارش برخاستند (یعقوبی، تاریخ ، ج 2، ص 35ـ36؛ ابنهشام، قسم 1، ص 419). ثقفیان طائف، که با قریشیان مکه همپیمان بودند، در بعضی جنگهای آنان با مسلمانان، همچون اُحد و حُدَیبیه، شرکت کردند ( رجوع کنید بهواقدی، ج 1، ص 203، ج 2، ص 579). پس از پیروزیهای متعدد مسلمانان، تدریجاً چند تن از افراد قبیلة ثقیف به مسلمانان پیوستند ( رجوع کنید بهثقفی، ج 2، ص 516 ـ517). ثقفیان در غزوة حُنَین در سال هشتم از مسلمانان شکست خوردند و بهطائف گریختند که به محاصرة طائف در همان سال انجامید و پس از حدود بیست روز پایان یافت. سرانجام در رمضان سال نهم، پس از بازگشت پیامبر از غزوة تَبوک * ، بزرگان و نمایندگان ثقیف با ایشان دیدار کردند و اسلام آوردند و به همراه مُغِیرةبن شُعبه و ابوسفیان، که پیامبر آنان را مأمور تخریب بتخانة لات کرده بود، بهطائف بازگشتند. ثقفیان پس از دو سه روز تردید، از بزرگان خود تبعیت کردند و به تخریب بتخانه رضایت دادند ( رجوع کنید بهواقدی، ج 3، ص 885 ـ 888، 907ـ 908، 922ـ 938، 960ـ973؛ ابنهشام، قسم 2، ص 437 به بعد، 478 به بعد، 537ـ543؛ ابنخلدون، تاریخ ، ج 2، ص 462ـ470؛ قزوینی، ص 64ـ66). پیامبر اسلام پس از این پیروزی، معاهدهای برای ثقفیان فرستاد که در آن تأکید شده بود سرزمین آنان همچون حرم است و قطع درختان و صید جانوران و هرگونه ستم و دزدی و بدرفتاری در آن سرزمین، حرام و نارواست (حمیداللّه، ص 284ـ286).ثقفیان در نخستین جنگهای مسلمانان با دولت ساسانی شرکت کردند. ابوعبیدبن مسعود ثقفی (متوفی 13) در جنگ یومالجِسر، در قُسُّالناطِف بر ساحل فرات کشته شد (بلاذری، ص 351ـ352؛ ابنخلدون، ج 2، ص 520 ـ524؛ ثقفی، ج 2، ص 517). ابومِحْجَن مالکبن حبیب ثقفی * (متوفی 30)از مبارزان شجاع جنگ قادسیه بود ( دینوری، ص 121ـ123؛ بلاذری، ص 356ـ365). عثمانبن ابیالعاص ثقفی (متوفی ? 51) حاکم شهر طائف، پس از اسلامآوردن ثقفیان، حاکم عمان و بحرین گشت و در عهد خلافت عمربن خطّاب یکی از فاتحان ارمینیه و فارس و بعضی بلاد هند شد ( ابنحزم، ص 266؛ ابنخلدون، ج 2، ص 470، 492ـ493، 547، 553، 565 ـ566، 577). سائببن اَقْرَع ثقفی از سوی خلیفة دوم مسئول تقسیم غنایم جنگ نهاوند شد و پس از آن به حکومت اصفهان رسید و در همانجا درگذشت. فرزندانش در قرون اول اسلامی از بزرگان اصفهان بودند ( ابونعیم، ج 1، ص 75، 342). حجاجبن یوسف ثقفی (متوفی 95) سهم عظیمی در تثبیت و استحکام خلافت امویان داشت و فرزندان و اعقابش از بزرگان دولت اموی در حجاز و شام و اندلسبودند. محمدبن قاسم ثقفی * (متوفی 98) فاتح سند بود.حُرّبن عبدالرحمانبن عبداللّهبن عثمان ثقفی (متوفی ? 106)از امیران و فاتحان معروف اندلس در پایان قرن اول بود( ابنحزم، ص 266ـ 268؛ ابنخلدون، ج 2، ص 369). بعضی از بزرگان دولت طاهریان خراسان از ثقفیان بودند( سمعانی، ج 1، ص 509 ـ510). منصب قضاوتی بغداد و کوفه را، سالها خاندان ثقفی برعهده داشتند و خاندان آلشهری از نسل مغیرةبن شعبه ثقفی در قرن نهم با قبایل خَفاجه عراق بهسر میبردند (ابنعنبه، ص 65).بقایای قبیلة ثقیف، مشتمل بر دهها طایفة کوچک و بزرگ، هنوز در طائف و اطراف آن بهسر میبرند و کوه حجاز در میان مکه و طائف، یکی از مراکز اصلی سکونت آنان است (کحّاله، ج 1، ص 147ـ 148).منابع: ابنجلجل، طبقاتالاطباء والحکماء ، چاپ فؤاد سید، قاهره 1955؛ ابنحزم، جمهرة انساب العرب ، بیروت 1403/1983؛ ابنخلدون؛ ابنعنبه، الفصول الفخریه ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1363 ش؛ ابنهشام، السیرةالنبویة ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، ] بیروت [ : دارابن کثیر، ] بیتا. [ ؛ احمدبن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان ، چاپ سون ددرینگ، لیدن 1931ـ1934، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ بلاذری (بیروت)؛ ابراهیمبن محمد ثقفی، الغارات ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1355 ش؛ محمد حمیداللّه، مجموعةالوثائق السیاسیة للعهد النبوی والخلافة الراشدة ، بیروت 1407/ 1987؛ احمدبن داوود دینوری،الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ] 1379/1959 [ ، چاپ افست بغداد ] بیتا. [ ؛ سیدعبدالعزیز سالم، تاریخ العرب فی عصرالجاهلیة ، ] اسکندریه [ 1988؛ سمعانی؛ عبدالرحیمبن عبدالکریم صفیپوری، منتهیالارب فیلغة العرب ، چاپ سنگی تهران 1297ـ 1298، چاپ افست 1377؛ زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد ، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1848، چاپافست ویسبادن 1967؛ علیبن یوسف قفطی، تاریخالحکماء، و هومختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلما باخبار الحکما،چاپ لیپرت،لایپزیگ 1903; احمد بن علی قلقشندی،نهایه الارب فی المعرفه انساب العرب، بیروت،چاپ محمد تقی دانش پژوه، تهران:بنیاد فرهنگ ایران،1345 ش .