ثعالبی مَرغَنی، ابومنصور رجوع کنید به غُرَرالسیَرNNNNثَعلَب ، احمدبن یحیی ، کنیهاش ابوالعباس، پیشوای کوفیان در نحو و لغت و از راویان شعر عرب. او ایرانیالاصل (ضیف، ص 224) و از مَوالی (آزادشدگان) بنیشَیبان بود، ازاینرو او را شَیبانی نیز نامیدهاند ( رجوع کنید به ابوالطیّب لغوی، ص 116؛ ابنابی یَعْلی'، ج 1، ص 83).در سال 200 در بغداد به دنیا آمد و به همین سبب، به بغدادی نیز مشهور شد (برای نمونه رجوع کنید به ذهبی، ج 2، ص 666؛ ابنجَزَری، ج 1، ص 148). ظاهراً تاریخ تولدش را از آنرو سال 200 ذکر کردهاند، که خود گفته است: «در 204 به هنگام آمدن مأمون عباسی (حک : 198ـ 218) از خراسان و عبور از یکی ازمحلاتِ بغداد، پدرم مرا بر روی دست گرفت و گفت: , این مأمون است و تو نیز چهار سالهای ، و من این واقعه را از آن تاریخ به یاد دارم» (زُبیدی، ص 145؛ ابنندیم، ص 80؛ ابنخَلِّکان، ج 1، ص 103ـ104). وی، به گفتة خودش، در شانزده سالگی فراگیری عربی و شعر و لغت را آغاز کرد و در هجده سالگی کتاب الحدود یحییبن زیاد فَرّاء * را آموخت و در 25 سالگی تمام کتابهای فرّاء را از حفظ داشت و توجهش به نحو بیش از دیگر دانشها بود (زَبیدی، ص 147؛ ابنندیم، ص 81 ؛ خطیب بغدادی، ج 6، ص 448ـ449). بروکلمان ( ) ذیل ( ، ج 1، ص 181؛ ترجمة عربی، ج 2، ص 210) ثعلب را در هجده سالگی شاگرد فرّاء دانسته، در حالی که ثعلب در زمان وفات فرّاء (207) هفت ساله بوده است.ثعلب، نحو را از شاگردان فرّاء، ابوعبداللّه طُوال، محمدبن قادم و بهویژه سَلَمةبن عاصم (متوفی 240) آموخت و در علم لغت سالها از محضر محمدبن زیاد، معروف به ابناَعرابی * (متوفی 231)، بهره برد. حدیث را از عبیداللّهبن عمر قَواریری (متوفی 235) آموخت (ابوالطیّب لغوی، همانجا؛ ضیف، ص 224ـ 225؛ مخزومی، ص 145) و از او صدهزار حدیث شنید (خطیب بغدادی، ج 6، ص 449؛ ابنجوزی، ج 13، ص 24). علم قرائت را نیز، به واسطة سلمةبن عاصم، از فرّاء روایت کرده و احمدبن موسیبن مجاهد و محمدبن قاسم انباری و محمدبن فرج غَسّانی نیز علم قرائت را از ثعلب روایت کردهاند (ابنجزری، همانجا). دیگر استادان ثعلب، محمدبن سَلاّ م جُمَحی، ابراهیمبن مُنْذِر، علیبن مُغیرة اَثْرَم، ابوالحسن احمدبن ابراهیم و زُبَیْربن بَکّار بودهاند (خطیب بغدادی، ج 6، ص 448؛ ابنانباری، ص 228).جمعی نیز نزد ثعلب درس خوانده یا از او روایت کردهاند (برای آگاهی از نام آنها رجوع کنید به خطیب بغدادی، همانجا؛ ابنانباری، ص 228ـ229؛ ضیف، ص 237ـ 238). برخی از شاگردان نامبردار ثعلب عبارتاند از: ابوموسی سلیمانبن محمد معروف به حامِض (متوفی 305)، علیبن سلیمان معروف به اَخْفَش اصغر (متوفی 315)، ابراهیمبن محمدبن عَرفة معروف به نِفْطَوَیه (متوفی 323)، ابوبکر محمدبن قاسم انباری (متوفی 328)، ابوعمر زاهد معروف به غلام ثعلب (متوفی 345)، عبداللّهبن جعفربن دُرُستَوَیْه (متوفی 347)، و ابوبکر محمدبن حسنبن مِقْسَم (متوفی 354).ثعلب با حاکم بغداد، محمدبن عبداللّه (متوفی 253)، دوستی داشت ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه) و سیزده سال معلم پسر او، طاهر، بود (یاقوت حموی، ج 5، ص 106؛ د. اسلام ، چاپ اول، ذیل مادّه).ثعلب در آخر عمر ناشنوا شد (برای آگاهی از چگونگی فوت وی رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 5، ص 106ـ107؛ قِفْطی، ج 1، ص 150؛ ابنخَلّکان، ج 1، ص 104) و در جمادیالاولی (یا جمادیالا´خره، ابنانباری، ص 232) 291 درگذشت و در مقبرة بابالشام بغداد به خاک سپرده شد (زبیدی، ص 150؛ ابنندیم، همانجا؛ خطیب بغدادی، ج 6، ص 456).ثعلب یازده خلیفة عباسی (از مأمون تا مکتفی) را درک کرد (یاقوت حموی، ج 5، ص 105). وی را فردی متدین، راستگو، صالح، آشنا به غرایب لغت و شعر و راوی آرای پیشینیان معرفی کردهاند ( رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 6، ص 448؛ یاقوت حموی، ج 5، ص 119؛ ابنخلّکان، ج 1، ص 102). حافظهاش نزد دیگران زبانزد بود تا بدانجا که استادش (ابناَعرابی) و ابونصر محمدطوسی (فقیه و ادیب، متوفی 344) به هنگام فراموشی برخی مطالب یا تردید در صحت آنها، به سبب اعتماد بر حافظة ثعلب، صورت صحیح آن را از وی سؤال میکردند یا به او ارجاع میدادند (زبیدی، ص 142؛ خطیب بغدادی، همانجا؛ قِفطی، ج 1، ص 145).ثعلب در 25 سالگی سرآمد و پاسخگوی ادیبان شد (خطیب بغدادی، ج 6، ص 454؛ قفطی، ج 1، ص 142). به گفتة ابوالطیّب لغوی (متوفی 351؛ همانجا) دانش کوفیان به ابنسِکّیت (متوفی 244) و ثعلب منتهی میشد و جایگاه ثعلب در مکتب نحو کوفه همان جایگاه ابوالعباس محمدبن یزید مُبرّد * (متوفی 282) در مکتب نحو بصره بود و به اعتقاد برخی، تاریخ ادب و ادیبان در آن دوران به این دو تن ختم میشد ( رجوع کنید بهزبیدی، ص 143؛ یاقوت حموی، ج 5، ص 122).زَجّاجی (متوفی 340) مناظرات ثعلب را با دیگر دانشمندان در بارة مسائل نحو و لغت گرد آورده (برای نمونه رجوع کنید بهص 72ـ84) و بخشهایی را به مناظرات ثعلب و مبرّد اختصاص داده است ( رجوع کنید به ص 84 ـ87 ، 94ـ99). به گفتة داماد ثعلب، ابوعلی دینوری، مبرّد بسیار خوش بیان و فصیح و بلیغ بود و از اینرو ثعلب از مناظره با او امتناع میکرد (زبیدی، همانجا؛ قفطی، ج 1، ص 145) و هنگامی که از داماد ثعلب سؤال شد که چرا آگاهی مبرّد از الکتاب سیبویه بیش از ثعلب است، پاسخ داد که مبرّد، الکتاب را نزد دانشمندان خوانده ولی ثعلب، خود، آن را مطالعه کرده است (زبیدی، ص 141ـ142؛ یاقوت حموی، ج 5، ص 121).با وجود جایگاه بلند ثعلب در نحو، وی به هنگام سخن گفتن، گاهی کلمات را با اِعراب نادرست ادا میکرد ( رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 6، ص 450؛ قفطی، ج 1، ص 140) و عامیانه نامه مینوشت (یاقوت حموی، ج5، ص122؛ قفطی، ج1، ص145).به گفتة یاقوت حموی (ج 5، ص 120)، ثعلب در نحو مکتب بصره متبحر بود و به نظر گروهی دیگر، وی چندان با نحو بصره آشنا نبود ( رجوع کنید به زبیدی، ص 141؛ قفطی، ج 1، ص 144) ولی بسیاری بر آناند که ثعلب در مسائل نحوی قیاس نمیکرد و به استدلال در مسائل نحوی نمیپرداخت و با لغتشناسی و شناخت لهجهها، مطالب استادان کوفی خود را نقل میکرد (برای نمونه رجوع کنید به یاقوت حموی؛ قفطی، همانجاها؛ مخزومی، ص 151، 153).تدریس ثعلب به صورت پرسش و پاسخ (مَجالس یا مُجالَسات) و به صورت «اَمالی»، یعنی املای مطالب نحوی، لغوی، شعر، اخبار و معانیالقرآن بود (ابنندیم، همانجا؛ یاقوتحموی، ج 5، ص 144؛ مخزومی، ص 151). وی در تدریس نوآوری چندانی نداشت و بیشتر بر آرای نحوی فرّاء و علیبن حمزه کسائی * تکیه میکرد و حافظِ دیدگاههای نحوی آنان بود ( رجوع کنید بهازهری، ج 1، ص 27؛ د. اسلام ، چاپ اول، همانجا؛ ضیف، ص 226؛ مخزومی، ص 152).در منابع کهن به مذهب ثعلب تصریح نشده است. خطیب بغدادی (ج 6، ص 449) و ابن ابییَعْلی' (متوفی 526؛ ج 1، ص 83)، به نقل از ثعلب، گفتهاند که وی دوستدار دیدار با احمدبن حنبل (متوفی 241) بود و در دیدار با او از دانش نحو و عربیت خود سخن گفت. برخی منابع ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم، همانجا؛ ضیف، ص 225)، به سبب ذکر این واقعه در کتابهای «طبقات الحنابلة»، ثعلب را حنبلی دانستهاند.ثعلب زندگانی خود را در رفاه گذرانید. به درخواست اسماعیلبن بلبل شَیْبانی از الناصرلدیناللّه، ولیعهد خلیفه معتمد عباسی، الناصر ثروت هنگفتی به ثعلب اعطا کرد که موجب شگفتی اهل علم و ادب گشت و ابیاتی نیز در اینباره سروده شد ( رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 6، ص 454؛ یاقوت حموی، ج 5، ص 141ـ142؛ قفطی، ج 1، ص 142ـ143). با اینهمه، وی را مردی بخیل دانسته و حکایاتی از بخل وی نقل کردهاند ( رجوع کنید بهزبیدی، ص 142ـ143؛ یاقوت حموی، ج 5، ص 121؛ قفطی، ج 1، ص 145، 149).ثعلب به تألیف اهتمامی ویژه داشت؛ ابنندیم (همانجا) بیش از بیست کتاب از تألیفات او را نام برده است و برخی، تألیفات او را در زمینة نحو، لغت، شعر و علوم قرآنی تا چهل اثر ذکر کردهاند ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم، همانجا).ثعلب اشعار برخی شاعران عصر جاهلی و صدراسلام (از قبیل اَعْشی'، نابغة ذُبْیانی، نابغة جَعْدی، طُفَیْل و طِرِمّاح) را روایت کرده و نکات غریب اشعارشان را شرح داده است (ابنندیم، همانجا؛ یاقوت حموی، ج 5، ص 144).از جمله آثار اوست:1) کتاب الفصیح ، معروف به فصیح ثعلب ، یا آنگونه که خود در آغاز آورده است: اختیار فصیحالکلام ، در بارة مسائل لُغَوی و ضبط و معنای درست یا فصیحتر واژهها و مسائلی از این دست. این کتاب نخستین بار در 1293/1876 در لایپزیگ با تصحیح فونبارت چاپ شد، سپس محمدامین خانجی در 1325 آن را در قاهره چاپ کرد و پس از او عبدالمُنْعم خَفاجی در 1328 ش/1949 در قاهره به چاپ رساند (ابندرستویه، مقدمة رمضان عبدالتواب، ص ب؛ سرکیس، ج 1، ستون 663؛ اقبال، ص 70). این کتاب از مهمترین آثار لغوی بود و به ویژه در سدة چهارم شهرت یافت (بروکلمان، ) ذیل ( ، ج 1، ص 181؛ ترجمة عربی، ج 2، ص 211؛ اقبال، ص 70) و شرحها و تعلیقات و تکملهها و نقدهای فراوانی بر آن نگاشته شد. همچنین آن را به نظم کشیدند ( رجوع کنید بهسیوطی، ج 1، ص 201، 204ـ206؛ حاجی خلیفه، ج 2، ستونهای 1272ـ1274؛ ثعلب، 1368، مقدمة خفاجی، ص ب ـ د). به نوشتة ابندرستویه، که خود شاگرد ثعلب بوده است، برخی در نسبت الفصیح به ثعلب تشکیک کرده و اصل آن را از ابنسکّیت یا ابناعرابی دانستهاند (ص 31؛ نیز رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 5، ص 144، ج 8 ، ص 109؛ الفصیح * ).2) قواعدالشعر ، در بارة ارکان و فنون و نقد شعر عربی. در این کتاب راجع به مسائل بلاغی و اقسام شعر، مباحث مهمی مطرح گردیده و در آن به دویست بیت از شاعران جاهلی، صدراسلام و اموی استشهاد شده است (ثعلب، 1367، مقدمة خفاجی، ص 19ـ22). فؤاد سزگین (ج 2، ص 104؛ ترجمة عربی، ج 2، جزء 1، ص 165ـ166) قواعدالشعر ثعلبرا با کتابالبدیع ابنمعتز (متوفی 296) مقایسه کرده است. قواعدالشعر چندینبار چاپ شده است ( رجوع کنید به زیدان، ج 1، ص 489؛ فرّوخ، ج 3، ص 371).3) مَجالس ثعلب ، که اَمالی و مُجالسات نیز نامیده شده (سزگین، ج 8 ، ص 146؛ ترجمة عربی، ج 2، جزء 1، ص 134)، مجموعهای ارزشمند از مطالب ادبی، نحوی، لغوی و تاریخی است (برای نمونه رجوع کنید بهمجالس ثعلب ، قسم 1، ص 29ـ31 در بارة تاریخ زندگانی ابوطالب، پدر حضرت علیعلیهالسلام). ثعلب در این کتاب، بیشترِ مسائل نحوی را بر اساس دیدگاه مکتب کوفه مطرح کرده و گاهی آرای بصریان را نیز آورده است (همان، قسم 1، مقدمة عبدالسلام محمد هارون، ص 24).4) شرح دیوان زُهَیْربن ابیسُلْمی' . وی در این شرح از آیات قرآن، احادیث نبوی، امثال، و اشعار شاعران استفاده کرده (برای نمونه، به ترتیبِ گفته شده رجوع کنید به ص 81 ، 85 ، 31، 13) و افزون بر توضیحات لغوی (مانند ص 5، 220) مناسبتهای تاریخی برخی ابیات را نیز ذکر نموده است (مانند ص 85 ـ86 ، 124).5) دیوان ابنالدُّمَیْنة ، که در آن نخست شرح حال کوتاهی از ابندمینه (متوفی ح 130) آورده ( رجوع کنید به ابندمینه، قسم 1، ص 5 ـ6) و بخشی از دیوان را از دو تن از شیوخ خود، زُبَیْربن بَکّار و ابناَعرابی، روایت کرده است (همان، مقدمة احمد راتب نَفّاخ، ص 9). ثعلب در شرح ابیات دیوان از توضیحات لغوی و آیات قرآن و اشعار دیگر شاعران سود برده است ( رجوع کنید به همان، قسم 1، ص 17ـ 18).برخی از نقدهای ثعلب و دیدگاههای نقادانة او در بارة اشعار عرب موجود است (مثلاً مَرزُبانی، 1965، ص 103، 117، 287ـ 288، 317). دیدگاههای بلاغی ثعلب نیز گرد آمده است (برای آگاهی از آنها رجوع کنید به عبدالقادر حسین، ص 222ـ230).نقلهای لغوی ثعلب و توضیحات وی در بارة اشعار عربی، مورد استناد بسیاری از ادیبان نامدار قرار گرفته است (مثلاً رجوع کنید بهصولی، ص 174، 186؛ ثعالبی، ص 48ـ50؛ جَوالیقی، ص 63، 227؛ زمخشری، ص 52). ثعلب برخی آیات قرآن را نیز تفسیر کرده است (مثلاً رجوع کنید به مرزبانی، 1384، ص 335ـ336).اشعاری نیز به طور پراکنده از ثعلب به جای مانده است (برای آگاهی از آنها رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 6، ص 450ـ451؛ ابنجوزی، ج 13، ص 25؛ یاقوت حموی، ج 5، ص 145؛ یافعی، ج 2، ص 164).منابع: ابنابییعلی، طبقات الحنابلة ، ج 1، چاپ محمدحامد فقی، قاهره 1371/1952؛ ابنانباری، نزهةالالبّاء فی طبقات الادباء ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ?] 1386/1967 [ ؛ ابنجزری، غایةالنهایة فی طبقات القرّاء ، چاپ برگشترسر، قاهره ] بیتا. [ ؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ محمدعبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابنخلّکان؛ ابندُرُستَوَیْه، تصحیحالفصیح و شرحه ، چاپ محمد بدوی مختون، قاهره 1419/ 1998؛ ابندمینه، دیوان ، صنعةابیالعباس ثعلب و محمدبن حبیب، چاپ احمد راتب نفاخ، مصر ] 1379 [ ؛ ابنندیم؛ ابوالطیّب لغوی، مراتب النحویین ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت 1423/2002؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة ، ج 1، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر 1384/1964؛ احمد شرقاوی اقبال، معجمالمعاجم ، بیروت 1407/ 1987؛ کارل بروکلمان، تاریخالادب العربی ، ج 2، نقله الیالعربیة عبدالحلیم نجار، قاهره ] 1974 [ ؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، فقهاللغة و سرّالعربیّة ، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق 1409/1989؛ احمدبن یحیی ثعلب، شرح دیوان زهیربن ابیسلمی ، قاهره 1384/1964؛ همو، فصیح ثعلب و الشروح التی علیه ، چاپ محمد عبدالمنعم خفاجی، ] قاهره [ 1368/1949؛ همو، قواعدالشعر ، چاپ محمد عبدالمنعم خفاجی، مصر 1367/1948؛ همو، مجالس ثعلب ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ] 1960 [ ؛ موهوببن احمد جوالیقی،المعرّب من الکلام الاعجمی علی حروف المعجم ، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره 1361؛ حاجیخلیفه؛ خطیب بغدادی؛ محمدبناحمد ذهبی، کتاب تذکرةالحفاظ ، حیدرآباد دکن 1388ـ1390/ 1968ـ 1970؛ محمدبن حسن زبیدی، طبقات النحویین واللغویین ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ?] 1392/1973 [ ؛ عبدالرحمانبن اسحاق زجاجی، مجالسالعلماء ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1403/1983؛ محمودبن عمر زمخشری، کتاب المفصّل فیالنحو ، اسلو 1879؛ جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة ، بیروت 1978؛ یوسفالیان سرکیس، معجمالمطبوعات العربیّة و المعرّبة ، قاهره 1346/1928، چاپ افست قم 1410؛ فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی ، ج 2، جزء 1، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی، ] ریاض [ 1403/1983، چاپ افست قم 1412؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها ، چاپ محمداحمد جادمولی، علی محمد بجاوی، و محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ] بیتا. [ ؛ محمدبن یحیی صولی، ادب الکُتّاب ، چاپ محمد بهجة اثری، قاهره ?] 1341 [ ، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ شوقی ضیف، المدارس النحویة ، قاهره ?] 1968 [ ؛ عبدالقادر حسین، اثر النحاة فیالبحث البلاغی ، قاهره ] 1975 [ ؛ عمر فرّوخ، تاریخ الادب العربی ، بیروت 1984ـ1985؛ علیبن یوسف قفطی، اِنباه الرواة علی اَنباه النّحاة ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج 1، قاهره 1369/1950؛ مهدی مخزومی، مدرسة الکوفة و منهجها فی دراسة اللغة و النحو ، بیروت 1406/1986؛ محمدبن عمران مرزبانی، کتاب نورالقبس المختصر من المقتبس ، اختصار یوسفبن احمد یغموری، چاپ رودلف زلهایم، ویسبادن 1384/1964؛ همو، الموشح ، چاپ علی محمد بجاوی، مصر 1965؛ عبداللّهبن اسعد یافعی، مرآةالجنان و عبرة الیقظان ، بیروت 1417/1997؛ یاقوت حموی، معجمالادباء ، مصر 1355ـ1357/ 1936ـ 1938، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur , Leiden 1943-1949, Supplementband , 1937-1942; EI 1 , s.v. "Tha ـ lab" (by R. Paret); EI 2 , s.v. "Tha ـ lab" (by Monique Bernards); Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Leiden 1967-1984.