ثعالبی، عبدالملک بن محمد ، کنیهاش ابومنصور، ادیب، شاعر، لغوی و کاتب. او در 350 در نیشابور زاده شد. چون جدّش، ابوعلی ثعلبی، پوست روباه را پاک و پیرایش میکرد و از آن پوستین میدوخت، وی به ثعالبی مشهور شد ( رجوع کنید به ثعالبی، 1990 الف ، ص 47؛ ابنخلّکان، ج 3، ص 180؛ جادِر، ص 22ـ23).از دوران کودکی ثعالبی و از تحصیلات و استادان وی آگاهی چندانی نداریم ولی این مقدار معلوم است که وی نزد دانشمند مشهور، ابوبکر محمدبن عباس خوارزمی (متوفی 383)، ادب آموخته و مدتی نیز به تدریس اشتغال داشته است ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه؛ جادر، ص 59 ـ62). از جمله شاگردان او نورالدین ابوالحسن علیبن حسن باخَرْزی * و ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی * بودهاند (عباسی، ج 3، ص 266؛ جادر، ص 64). وی سپس به کتابت و دبیری، و تا پایان عمر به تألیف آثار ادبی پرداخت ( رجوع کنید به ثعالبی، 1990 الف ، مقدمة عطیه، ص 5 ـ12).خلاصة رویدادهایی را که ثعالبی شاهد آن بوده میتوان از کتابهای وی و مقدمة وی بر این کتابها و همچنین از قصاید و اشعاری که به مناسبتهای گوناگون سروده است به دست آورد.بیشتر مطالبی که شرححالنویسانی همچون ابنانباری (ص 365)، باخرزی (ج 2، ص 966ـ970)، حُصْری (ج 1، ص 169)، ابنخلّکان (ج 3، ص 178ـ180) و ابنبَسّام (ج 2، قسم 4، ص560 ـ583) در بارة ثعالبی آوردهاند، کوتاه و مختصر و تکرار سخنان نویسندگان پیشین است و از نوآوری و ابتکار تهی است. شاید این شیوه را از خود ثعالبی فرا گرفته باشند که در شرححال شاعران و نویسندگان معاصر و قبل از خود، از معرفی کوتاه و کلی آنان فراتر نمیرود و به جای پرداختن به سیره و زندگی علمی آنان، قطعاتی مفصّل از نظم و نثر آنان را میآورد (برای نمونه رجوع کنید به ثعالبی، 1403).ثعالبی تألیفات بسیاری در زمینة لغت، نقد، بلاغت، تاریخ، تمدن و سیاست دارد ولی شهرت او بیشتر در شرححالنویسی و تألیف گزیدههای ادبی است (همو، 1990 الف ، همان مقدمه، ص 14). وی در بیشتر آثار خود شیوهای را بر گزیده که پیش از وی سابقه نداشته است. او در آثار خود موضوعات و معانی را از کتابهای پیشینیان بر گزیده و از دیدنیها و شنیدنیها و تجارب خود مطالبی افزوده و آنها را به زیبایی بیان کرده است (همو، 1368 ش، مقدمة شهابی خراسانی، ص 5).ثعالبی در نیمة دوم سدة چهارم و نیمة اول سدة پنجم، همزمان با عصر طلایی نهضت علمی و ادبی و شکوفایی جهان اسلام، پرورش یافت (همان، مقدمة ابیاری و صیرفی، ص 17). او با آگاهی از فنون و آداب گوناگون عصر خویش و ترجمههایی که به عربی صورت گرفته بود و با احاطه به کتابهای گردآوری شده و اشعاری که راویان نقل کرده بودند و آثار ادبیای که از اندلس تا خراسان و ترکستان نشر یافته بود، بهره گرفت و در تألیفات خود از آنها استفاده کرد. وی در نهضت ادبی عهد آلبویه ــ که در آن ایرانیان، از برجستگان ادب عربی بودند و آثاری درخشان در ادب این دوره بر جای گذاشتند ــ سهیم بود (فوشهکور ، ص 137).ثعالبی زندگی خود را بهطور کامل در مشرق جهان اسلام گذراند. زادگاهش، بهلحاظ فرهنگی، رقیب جدّی بغداد بهشمار میآمد ( د. اسلام ، چاپ دوم، همانجا). وی در نیشابور با خاندان دانشدوست و ادبپرور آلمیکال آشنا شد و همنشینی او با امیرِ ادیب و شاعر، ابوالفضل عبیداللّهبن احمد میکالی (متوفی 436)، سبب شد که با بزرگان عصر خود آشنا شود ( رجوع کنید به ثعالبی، 1990 الف ، همان مقدمه، ص 6)، از جمله با ابونصر محمدبن عبدالجبار عُتْبی، ادیب و مورخ (متوفی 427؛ ثعالبی، 1403، ج 4، ص 458). ثعالبی از کتابخانة ابوالفضل میکالی بهرة فراوان برد و در مجالست با علما و ادیبانِ درگاه میکالی، گنجینهای از نظم و نثر و امثال و سخنان فصیح و بلیغ عرب کسب کرد و در گردآوری و تدوین آثار خود از آنها سود برد. هنگامی که میکالی مجموعهای از اشعار حماسی عرب را با عنوان المُنْتَخل گردآوری کرد، ثعالبی آن را خلاصه نمود و برخی اشعار میکالی را، برای نیکوداشت او، به آن افزود. این کتاب با نام المُنْتحل بهچاپ رسیده و به ثعالبی نسبت داده شده است ( رجوع کنید به ثعالبی، 1990 الف ، همانجا؛ ثعالبیمرغنی، مقدمة مینوی، ص ز؛ زرکلی، ج 4، ص 191).ثعالبی در 382 به بخارا، پایتخت سامانیان، سفر کرد و با ادیبان و عالمان آنجا، از جمله با بدیعالزمانِ همدانی * (متوفی 398)، آشنا شد. وی در یتیمةالدهر (ج 4، ص 293) از او و هوش سرشارش سخن گفته است. ثعالبی سال بعد، با سقوط بخارا به دست بُغراخان، یکی از ملوک قراخانیان (ایلْکخانیان)، به نیشابور بازگشت (جادر، ص30ـ32). پس از بازگشت به نیشابور، مشهورترین کتاب خود، یتیمةالدهر فی محاسن اهل العصر * ، را تألیف کرد که سبب شهرت و راهیابی او به دربار سلاطین و حکام شد (ثعالبی، 1405 ب ، مقدمة هلال ناجی و زهیرزاهد، ص 11ـ12). سپس به گرگان، به دربار شمسالمعالی قابوسبن وشمگیر، رفت و به مناسبت اینکه وی گرگان را از آلبویه پس گرفته بود (در 388)، ثعالبی او را مدح گفت ( رجوع کنید بههمو، 1990 ب ، ص 109) و دو کتاب خود، المُبْهِج و التمثیل و المحاضرة ، را به وی اهدا کرد (همو، 1983، ص 4ـ5؛ هارون، ص 604).ثعالبی در 392، با هدایای قابوسبن وشمگیر، به نیشابور بازگشت و به تألیف آثار دیگرش پرداخت و دو کتاب خود، اَجناس التجنیس و الاقتباس ، را به امیرنیشابور، ابوالمظفر نصربن ناصرالدین سبکتگین، اهدا کرد (ثعالبی، 1405 ب ، همان مقدمه، ص 13) و سحرالبلاغة را به سپهسالار، ابوعمران موسیبن هارون، تقدیم نمود (همو، 1350، ص 6). با بروز قحطی و خشکسالی در 401 در خراسان ( رجوع کنید بهابناثیر، ج 9، ص 220، 225)، نخست به اسفراین و سپس به گرگان رفت (ثعالبی، 1990 الف ، همان مقدمه، ص 9). آنگاه به دعوت امیرابوالعباس مأمونبن مأمون خوارزمشاه به خوارزم (جرجانیه) رفت و چندین کتاب خود را به نام او و وزیرش ابوعبداللّه محمدبن حامد تألیف کرد که از آن جمله است: آداب الملوک ، اللطائف و الظرائف ، المشرق ، نثر النظم ، الکنایة و التعریض ، تحفةالوزراء ، و أحسنُ ما سَمعتُ ( رجوع کنید به جادر، ص 39ـ40؛ د. اسلام ، چاپ اول، ذیل «الثعالبی»). ثعالبی مدت زیادی در خوارزم نماند و پس از کشته شدن خوارزمشاه، به غزنه رفت و مدتی در دربار سلطانمحمود غزنوی ماند و کتاب لطائف المعارف را برای وی تألیف کرد (جادر، ص40، پانویس 7، ص 41). به نوشتة عبدالسلام محمد هارون (همانجا)، ثعالبی این کتاب را برای صاحببن عَبّاد تألیف کرده است. ثعالبی کتاب تحسین القبیح و تقبیح الحسن را نیز به یکی از فضلای خراسان بهنام عیسی کرجی، اهدا نمود (ثعالبی، 1401، ص 27 و پانویس 5)، سپس به هرات رفت و دو کتاب خود، اللّطیف فی الطیب و الایجاز و الاعجاز ، را برای قاضی ابواحمد منصوربن محمد اَزْدی تألیف کرد (جادر، ص 43).ثعالبی پس از شصت سالگی به نیشابور بازگشت و مورد احترام بزرگان آنجا واقع شد و کتابهای ثِمارالقلوب فی المضاف و المنسوب ، فقه اللغة و سرّالعربیّة را تألیف و به دوست دیرینش، امیرابوالفضل میکالی، هدیه کرد (ثعالبی، 1409، ص 11، 20ـ21؛ جادر، ص 43ـ45).ثعالبی مدتی در مزرعة خود در اطراف نیشابور به سر برد تا به تألیف بپردازد. در 420 طایفة غُز به خراسان حمله کردند ( رجوع کنید بهابناثیر، ج 9، ص 377) ولی ثعالبی توانست با یاری امیرمیکالی از این حادثه در امان بماند. وی سپس سه کتاب بَرْد الاَکْباد فی الاعداد ، اللطف و اللطائف ، و مِرآة المروآت را تألیف، و در 422 به والی خراسان، ابوسهل حمدونی، هدیه کرد. در 424 سلطانمسعود غزنوی را، که به نیشابور آمده بود، مدح و برخی از آثار خود را به وزیران و اعیان دولت او اهدا کرد، از جمله خاصّ الخاصّ را به شیخ مسافربن حسن و خصائص اللغة را به حسنبن ابراهیم صیمری هدیه نمود (جادر، ص 45ـ47). سپس به تألیف تتمّةالیتیمة مشغول شد و نسخة پیشنویس آن را به شیخمحمدبن عیسی کرجی هدیه کرد (ثعالبی، 1353، ج 1، ص 1).ثعالبی در 429 در نیشابور وفات یافت ( رجوع کنید به ابنخلّکان، ج 3، ص180). برخی تاریخ فوت او را 430 دانستهاند ( رجوع کنید بهذهبی، ج 3، ص 174؛ صَفَدی، ج 19، ص 194). وی در اواخر عمر، کتاب الغِلْمان را تألیف کرد.از ثعالبی مجموعة عظیمی شامل دهها اثر در تاریخ ادبیات عرب بهجا مانده است. سرگذشتنویسان وی را یکی از مهمترین نویسندگان زبان عربی و لغویان آن عصر بهشمار آورده و او را کاتب، ناقد، شاعر و ادیبی بیهمتا دانستهاند ( رجوع کنید به جادر، ص 13ـ15، 55). نخستین کسی که شرححال ثعالبی را نگاشته، ابراهیم حُصْری (متوفی 453) بوده که آثار وی را ستوده و او را مدح گفته است (ج 1، ص 169). ابن بسّام شَنْتَرینی (متوفی 542) نیز در الذخیرة فی محاسن اهل الجزیرة (ج 2، قسم 4، ص560 ـ561) مقام بلند علمی و ادبی و تألیفات ثعالبی را ستوده است. شاگرد ثعالبی، علیبن حسن باخرزی (ج 2، ص 966)، نیز ثعالبی را جاحظ نیشابور و بر گزیدة دورانها و روزگاران لقب داده است.آثار. در بارة تعداد آثار ثعالبی و نیز نسبت برخی از آنها به او اختلافنظر هست. عناوین برخی از آثار ثعالبی، تکراری است و بعضی از کتابها نیز با دو عنوان آمده است. آثاری نیز به او منسوب است. مفصّلترین فهرست آثار او را صَفَدی آورده و از بیش از هشتاد اثر او نام برده است ( رجوع کنید بهج 19، ص 195ـ197). محققان نیز در مقدمههایی که بر آثار وی نگاشتهاند بر این عدد افزودهاند و تعداد آنها را به 125 عنوان رساندهاند ( رجوع کنید به ادامة مقاله).ثعالبی در آثار خود غالباً گفتههای دیگران را گردآوری و نقل کرده است ( د. اسلام ، چاپ اول، همانجا). مهمترین اثر او، یتیمة الدهر فی محاسن اهل العصر است در تراجم احوال شاعران مشهور معاصر ثعالبی. این کتاب الگویی برای شرححالنویسی و گردآوری گزیدههای نظم در سدههای بعدی شد ( رجوع کنید بهتذکره * ، بخش 3: تذکرهنویسیِ عربی). ثعالبی با تألیف تتمّةالیتیمة ، این کتاب را تکمیل کرد که به ذیل نیز مشهور است ( د. اسلام ، چاپ اول، همانجا).کارل بروکلمان در بارة تقسیمبندی آثار ثعالبی میگوید: افزون بر یتیمة الدهر و تتمّةالیتیمة ، ثعالبی منتخبات دیگری بهحسب موضوع گرد آورده است که عبارتاند از: اَحْسنُ ما سَمعتُ ، که کتاب مَن غاب عنه المطرب نیز تتمة آن بهشمار میرود؛ خاصّ الخاصّ ، که در آن نامهای شاعران را نیاورده؛ و طرائف الطُرَف ، که از دیگر منتخبات شعری اوست. ثعالبی کتاب کنزالکُتّاب را که مشتمل بر 2500 قطعه شعر از 250 شاعر است، برای کاتبان و دبیران تألیف کرد و شاعری ترک به نام محمدبن عثمان لامعی * ، شرحی بر آن نگاشت. ثعالبی همچنین به دستور ابوالعباس خوارزمشاه، اشعار کتاب مونس الادباء را از مؤلفی مجهول به نثر در آورد و آن را نثر النظم و حلّ العَقْد ... نامید که در دمشق و قاهره بهچاپ رسیده است (همانجا).دستة دوم از آثار ثعالبی، کتابهایی ادبی است که برایقرائت در هنگام فراغت، تنظیم شده و در آنها اطلاعاتمفیدی، به ویژه در زمینة حکایات تاریخی، گرد آورده کهاز آن جمله است: لطائف المعارف ؛ الفرائد و القلائد کهالعقد النفیس و نُزهة الجلیس نیز نامیده شده است؛ المُبْهِج ؛ اللطائف الظرائف ، و یواقیت المواقیت ، هر دو در مدح و ذم اشیا؛ و غُررالبلاغة و طُرَف البراعة یا غررالبلاغة للنظم والنثر (همانجا).ثعالبی چند کتاب در امثال و حِکم نیز تنظیم کرده است، مانند التمثیل و المُحاضرة ، أحاسن کلم النبی و...، حِلیة المُحاضرة و عنوان المذاکرة و میدان المسامرة ، لطائف الصحابة و التابعین و مجموعة کوچکی از حکمتها که شیخو آن را در مجلة المشرق بهچاپ رسانده، و کتابی در ادب با عنوان مونس الوحید . کتابهای الامثال و الفرائد و القلائد محمدبن حسنبن احمد اهوازی (متولد 544) و محاسن الاحاسن نیز به اشتباه به ثعالبی نسبت داده شده است (همانجا).به گفتة حاجیخلیفه (ج 2، ستون 1016)، ثعالبی کتابی در اخبار پادشاهان تألیف کرده و آن را سیرةالملوک نام نهاده و معلوم نیست که این کتاب همان سراج الملوک منسوب به ثعالبی است یا نه، و کتاب الوزراء ذیلی است بر کتاب مذکور (قس جادر، ص 98ـ99). از آثار کوچک ادبی ثعالبی مرآة المروآت و أعمال الحسنات ، و بردالاکباد فی الاَعداد است ( د. اسلام ، چاپ اول، همانجا).دستة سوم آثار ثعالبی شامل کتب فقهاللغه در معنای خاص آن است. مشهورترین این کتابها، کتابی است در بارة مترادفهای زبان عربی که ثعالبی آن را در اواخر عمر خویش تألیف کرده ونخست آن را شمس الادب فی استعمال العرب نامیده است. این کتاب دو بخش داشته: مترادفات، که عنوانش «اسرار العربیة و خصائصها» بوده، و بخش «مجاری کلام العرب برسومها و...» که ملاحظاتی بوده در بارة اسلوب کلام. بیشتر بخش دوم از فقهاللغة احمدبن فارِس (متوفی 395؛ رجوع کنید به ابنفارِس * ) اخذ شده است. ثعالبی، سپس بخش اول را با عنوان فقهاللغة ارائه کرد. این کتاب رواج فراوانی یافت و سرایندهای مجهول، آن را با عنوان نظم فقه اللغة به نظم کشید. بخش دوم نیز با عنوان سرّالادب فی مجاری علوم العرب بهچاپ رسید. کتاب سحر البلاغة و سرّالبراعة نیز مجموعهای است از اصطلاحات لطیف عربی. کتاب ثِمار القلوب فی المضاف و المنسوب مجموعهای است در اصطلاحات مرکّب عربی (اضافهها و نسبتها) که چندین شرح بر آن نوشته و چند بار نیز تلخیص شده است ( د. اسلام ، چاپ اول، همانجا؛ جادر، ص 125ـ133).در آثار ثعالبی، اندرزها و امثال و کلمات قصار، حُکم مادّة اولیه را دارند، اما اندیشهای منظم در استفاده از آنها بهکار رفته است. ثعالبی برای اشاعة فرهنگ عربی بغداد در شرق ایران بسیار کوشیده است. نخستین ترجمة فارسی شناخته شده از آثار او، متعلق به قرن هفتم است؛ یعنی، دورهای که ادبیات عرب، نمونه و سرمشق محسوب میشد (فوشهکور، ص 136ـ137).در کتاب خاصّ الخاصّ فی الامثال وی، که نوعی فرهنگنامة عظیم امثال و حکم عربی به نظم و نثر است، مردان فرهنگی ایران جایگاه رفیعی دارند و با اینکه اثری ادبی است، در بخشهای معایب و محاسن، مخصوصاً در معرفی قشرهای مختلف اجتماعی، به اخلاقیات اهمیت بسیار داده شده است (همان، ص 138).از نکات شایان ذکر در آثار ثعالبی، کاربرد واژگان فارسی و نقل امثال فارسی به عربی و یادکرد شهرهای ایران است (برای نمونه رجوع کنید به ثعالبی، 1983، ص 43؛ همو، 1403، ج 3، ص 76ـ 77؛ برای دیگر آثار ثعالبی، اعم از چاپی و خطی و مفقود رجوع کنید بهد. اسلام ، چاپ دوم، همانجا؛ جادر، ص70ـ157؛ زرکلی، ج 4، ص 163ـ164؛ ثعالبی، 1983، مقدمة حلو، ص 14ـ25؛ همو، 1405 ب ، همان مقدمه، ص 27ـ35؛ همو، 1405 الف ، مقدمة نقوی، ص 14ـ33).منابع: ابناثیر؛ ابنانباری، نزهةالالباء فی طبقات الادباء ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ?] 1386/1967 [ ؛ ابنبَسّام، الذخیرة فیمحاسن اهل الجزیرة ، چاپ احسان عباس، بیروت 1398ـ1399/ 1978ـ1979؛ ابنخلّکان؛ علیبن حسن باخرزی، دمیةالقصر و عصرة اهل العصر ، چاپ محمد تونجی، ج 2، دمشق ?] 1392/1972 [ ؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، آداب الملوک ، چاپ جلیل عطیه، بیروت1990 الف ؛ همو، تحسین القبیح و تقبیح الحسن ، چاپ شاکر عاشور، ] بغداد [ 1401/1981؛ همو، التمثیل و المحاضرة ، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ] بیجا [ : الدارالعربیة للکتاب، 1983؛ همو، خاصالخاص ، چاپ صادق نقوی، حیدرآباد دکن 1405 الف ؛ همو، دیوان ، چاپ محمود عبداللّه جادر، بغداد 1990 ب ؛ همو، سحرالبلاغة و سرّالبراعة ، دمشق 1350؛ همو، فقهاللغة و سرّالعربیّة ، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق 1409/1989؛ همو، کتاب التوفیق للتلفیق ، چاپ هلال ناجی و زهیرزاهد، ] عراق [ 1405 ب ؛ همو، کتاب تتمّةالیتیمة ، چاپ عباس اقبال، تهران 1353؛ همو، لطائف المعارف ، ترجمة علیاکبر شهابی خراسانی، مشهد 1368 ش؛ همو، یتیمةالدهر ، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت 1403؛ حسینبن محمد ثعالبی مرغنی، تاریخ غررالسیر، المعروف بکتاب غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم ، چاپ زوتنبرگ، پاریس 1900، چاپ افست تهران 1963؛ محمود عبداللّه جادر، الثعالبی ناقداً و ادیباً ، بغداد 1396/1976؛ حاجیخلیفه؛ ابراهیمبن علی حصری، زهرالا´داب و ثمرالالباب ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت: دارالجیل، ] بیتا. [ ؛ محمدبن احمد ذهبی، العبر فیخبر من غبر ، ج 3، چاپ فؤاد سیّد، کویت 1984؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام ، بیروت 1999؛ صفدی؛ عبدالرحیمبن احمد عباسی، معاهدالتنصیص علی شواهد التلخیص ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، ] قاهره [ 1367/1947، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ عبدالسلام محمد هارون، «دراسة نقدیّة حول تحقیق کتاب التمثیل و المحاضرة »، در عبدالملکبن محمد ثعالبی، التمثیل و المحاضرة ، چاپ عبدالفتاح محمدحلو، ] بیجا [ : الدارالعربیة للکتاب، 1983؛EI 1 , s.v. " A l-Tha ـ a ¦lib ¦" (by C. Brockelmann); EI 2 , s.v. " A l-Tha ـ a ¦lib ¦, Abu ¦ Mans ¤u ¦r ـ Abd A l-Malik B . Muh ¤ammad" (by E.K.Rowson); Charles-Henri de Fouchإcour, Moralia: les notions morales dans la littإrature persane du 3 e / 9 e au 7 e / 13 e siةcle , Paris 1986.