حبیباللّهخان، پادشاه افغانستان از 1319 تا 1337. وى در جمادیالاولى 1289 در سمرقند تولد یافت و در آنجا، علوم متداول عصر را فراگرفت. چنانکه از گزارشهاى سراجالتواریخ اثر فیض محمد برمیآید، وى در هنگام حکومت پدرش (عبدالرحمانخان) در افغانستان، وظایف و مأموریتهایى را در ولایات گوناگون به عهده داشت (رجوع کنید به ج 3، قسم2، ص 51، 249، 253) و هنگامى به پادشاهى رسید که رقیبان وى از بین رفته بودند (فرخ، ص 423). در تاریخ افغانستان، این اولین بار بود که بدون جنگ داخلى و خونریزى انتقال قدرت صورت میگرفت (فرهنگ، ج 1، ص 493). وى در ابتداى سلطنتش براى ارائه چهرهاى مذهبى از خود، یکى از پنج زن خود را به حُکم شرع اسلام طلاق داد. همچنین، امر کرد تا برقع زنان به رنگ خاکى و عارى از هرگونه زینت باشد، سرایندهها و رقاصههاى زن را وادار به توبه کرد، براى مسلمانشدگان هندو انعام مقرر کرد و در یازده شهر افغانستان، به هزینه دولت مدرسه حفظ قرآن دایر نمود (غبار، ج 1، ص 700؛ خوافى، ج 2، ص 557ـ 558).گام مهم دیگر او، تلاش براى کاهش مظالمى بود که پدرش بر مردم افغانستان روا داشته بود. آزاد کردن هزاران زندانى سیاسى و ممنوع کردن برخى مجازاتهاى دوران پدرش (نظیر کور کردن و گوش بریدن) و شکنجه از جمله این اقدامات بود (غبار، ج 1، ص 701؛ خوافى، ج 2، ص 556). همچنین، تبعیدشدگان دوران حکومت پدرش را عفو کرد و به آنان حق بازگشت داد که درنتیجه آن، افرادى با دیدگاهها و آموختههاى جدید و گاه متضاد وارد کشور شدند؛ از جمله خانواده طرزى (در رأس آنان محمود طرزى*) که از شامات بازگشتند. طرزى در ایجاد گرایشهاى جدید ملیگرایى و تجددطلبى در میان افغانهاى جوان نقش مهمى ایفا کرد و بناى مطبوعات جدید افغانستان را گذاشت (زلمى، ص 271؛ خوافى، همانجا؛ هایمن، ص 24).حبیباللّهخان در 1320 لقب سراجالملة والدین به خود داد (غبار، ج 1، ص700). وى شیوه حکومت پدرش را قدرى تعدیل کرد و گرچه چارچوب نظام استبدادى قبلى را حفظ کرد، اما از خشونت فزاینده دوره گذشته کاست (فرهنگ، ج 1، ص 495).فعالیتهاى فرهنگى حبیباللّهخان بعدها تأثیر مهمى بر افغانستان گذاشت. وى مدارس جدیدى تأسیس کرد، ازاینرو میتوان او را پایهگذار شکل جدید آموزش و پرورش در افغانستان دانست. او معتقد بود که ترقى دولت و ملت بدون ترقى علم امکان ندارد (غبار، همانجا). حبیباللّهخان در 1321، نخستین مدرسه عالى به نام مدرسه حبیبیه* و چندى بعد، مدرسه نظامى حربیه را در کابل تأسیس کرد. در این دو مدرسه، معلمان هندى و افغان افزون بر دروس قدیمى به تدریس دروس جدید میپرداختند. در 1325، عدهاى معلم ترک در این مدارس استخدام شدند (فرهنگ، ج 1، ص 504).در 1323، حبیباللّهخان پیشنهاد جمعى از روشنفکران و تحصیلکردگان مدرسه شاهى و مدرسه حبیبیه را براى تأسیس انجمن سراجالاخبار پذیرفت. این انجمن به ریاست مولوى عبدالرئوفخان قندهارى متخلص به خاکى تشکیل شد. هدف مؤسسان انجمن، بیدار ساختن مردم و آشنا کردن آنها با مدنیت جدید و وقایع تازه دنیا بود. انجمن نشریهاى به نام سراجالاخبار منتشر کرد که پس از مدتى به سبب ممانعت دولت انگلیسى هند، انتشار آن متوقف گردید (حبیبى، ص 25ـ28؛ براى آگاهى بیشتر در مورد سراجالاخبار رجوع کنید به جراید*، بخش :6 افغانستان).امیر حبیباللّه پس از سفر به هند در 1324، و آشنایى با پیشرفتهاى علمى و فنى دولت انگلیسى هند، مصمم به ایجاد تحولاتى در کشور گردید (فرهنگ، ج 1، ص 507). از جمله اقدامات وى پس از این سفر عبارت بودند از: تغییر دادن شکل معمارى افغانستان؛ بنا کردن عماراتى به سبک معمارى هندوستان؛ ایجاد کاروانسرا در بین راهها؛ احداث شبکه تلفن و ایجاد نیروگاه برق آبى (ریاضى، ص260؛ فرخ، ص 425ـ426؛ غبار، ج 1، ص 705ـ706).امیر حبیباللّه در سیاست خارجى وابسته به انگلیس بود (فرخ، ص 428)، ولى در برابر خواستههاى لرد کرزن (نماینده این کشور در هند) نظیر مراقبت بر ورود اسلحه به افغانستان، خوددارى افغانستان از کمک به قبایل علیه انگلیس در مرز بین افغانستان و دولت انگلیسى هند و امتداد راهآهن به قندهار مقاومت میکرد (آدامک، کتاب 2، ص 36ـ39؛ فرهنگ، ج 1، ص 496ـ497)، اما طولى نکشید که با سفر هیئتى انگلیسى به سرپرستى سر لوئیس دین، وزیر امورخارجه وقت بریتانیا، به کابل و پس از مذاکراتى طولانى، در 14 محرّم 1323/ 21 مارس 1905 موافقتنامهاى بین دو طرف به امضا رسید که بر حسب آن امیر حبیباللّهخان متعهد شد، برخلاف قراردادهاى پدرش با انگلیس رفتار نکند و در امور خارجى بدون مصلحت انگلیس کارى انجام ندهد (آدامک، کتاب 2، ص 76ـ77؛ غبار، ج 1، ص 727ـ 728؛ فرهنگ، ج 1، ص 501ـ502).مسئله دیگر در سیاست خارجى، اختلاف با ایران بر سر آب هیرمند و تغییر مجراى آن بود که موجب تنش بین دو کشور شد. این موضوع نیز در 1321، مانند سابق، به حکمیت انگلیس گذاشته شد و هیئتى به سرپرستى مک ماهون، به منطقه اعزام گردید که در 4 صفر 1323 نظر خود را اعلام کرد ولى با اعتراض ایران روبهرو شد (سایکس، ج 2، ص 364؛ فرخ، ص 425؛ فرهنگ، ج 1، ص 497ـ498).انعقاد قرارداد 1907 (1325) بین روسیه و انگلستان یکى از مسائل مهم در دوره حبیباللّهخان بود. براساس این قرارداد، افغانستان خارج از حوزه نفوذ روسیه قرار گرفت و بدینترتیب استعمار انگلیس در افغانستان زمام امور را به دست گرفت. حبیباللّهخان پس از آگاهى از مُفاد قرارداد، با آن مخالفت کرد (غبار، ج 1، ص730؛ براى آگاهى بیشتر رجوع کنید به قرارداد 1907*).با آغاز جنگ جهانى اول (1914ـ1918) حبیباللّهخان اعلام بیطرفى کرد. در ذیحجه 1334/ اکتبر 1916، هیئت مشترک آلمانى و عثمانى با نامههایى از امپراتور آلمان و سلطان عثمانى، وارد کابل گردید و امیر افغانستان را به اعلان جنگ برضد انگلیس تشویق کرد. این هیئت بر فشار خود بر حبیباللّه افزود و حتى در مجلس مشورتى که امیر حبیباللّه تشکیل داد، برادرش، نایبالسلطنه سردار نصراللّهخان، خواستار جهاد علیه انگلیس و بازگرداندن استقلال اراضى از دست رفته افغانستان بود، ولى امیر از قبول درخواستهاى هیئت مشترک آلمانى و عثمانى و اصرار جناحهاى داخلى به اعلان جهاد سر باز زد و به وعدههاى انگلیس مبنى بر به رسمیت شناختن استقلال سیاسى افغانستان پس از پایان جنگ و نیز کمک مالى آنان دلخوش کرد (غبار، ج 1، ص 460، 739).اعمال این سیاست خاشعانه نسبت به انگلیس، ایجاد و تشدید خفقان و استبداد بهویژه پس از 1328، و سرکوب خونین مشروطهخواهان و آزادیطلبان (در جنبش آزادیخواهى افغانستان، پس از کشف حزب سرّى ملى که از احزاب مخالف امیرحبیباللّه بود، اعضاى آن به دستور او کشته شدند)، سرانجام حس انتقامجویى را در میان جوانان این کشور تقویت کرد و یکى از آنان، عبدالرحمانخان لودین (نویسنده سراجالاخبار)، در 1336 در شب جشن تولد امیر حبیباللّه، او را ترور کرد که ناکام ماند تا اینکه حبیباللّه در جمادیالاولى 1337 در یک تبانى دربارى و احتمالا نقشه مشروطهخواهان در شکارگاه کلهگوش، در ولایت لغمان به ضرب گلوله از پاى درآمد. پس از وى، سردار نصراللّهخان (برادر امیرحبیباللّه) در جلالآباد اعلان حکومت کرد، اما درباریان و بزرگان حکومت در کابل، بر پادشاهى پسر حبیباللّه (اماناللّه) توافق کردند. سردار نصراللّهخان نیز از مقامش استعفا داد و با اماناللّه بیعت کرد (همان، ج 1، ص 717ـ718، 720ـ721، 740ـ743).منابع : لودویگ آدامک، تاریخ روابط سیاسى افغانستان در نیمه نخست سده بیستم، کتاب 2، ترجمه فاضل صاحبزاده، پاریس 1384ش؛ عبدالحى حبیبى، جنبش مشروطیت در افغانستان، قم 1372ش؛ یعقوب على خوافى، پادشاهان متأخر افغانستان، پیشاور 1377ش؛ محمدیوسف ریاضى، عینالوقایع: تاریخ افغانستان در سالهاى 1207ـ1324ق، چاپ محمد آصف فکرت، تهران 1369ش؛ محمد ولى زلمى، دکندهار مشاهیر، کابل 1349ش؛ غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ج 1، تهران 1374ش؛ مهدى فرخ، تاریخ سیاسى افغانستان، قم 1371ش؛ میرمحمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، تهران 1385ش؛ فیض محمد، سراجالتواریخ، تهران 1372ش؛Anthony Hyman, Afghanistan under Soviet domination, 1964-83, New York 1984; Percy Molesworth Sykes, A history of Persia, London 1958.