خُوَرنَق، از کاخهاى ساسانى در حیره* واقع در عراق. واژه خُوَرْنق/ خَوَرنَق از هُوَرنَه در اوستا، به معناى به دست آمده، خوب و خواستنى است. واژه خَوَرنَر، خُورَنگَه یا خُورَنگاه به معناى محل ضیافت، پیشگاه خانه و ایوان نیز دانسته شده زیرا شهریاران ایران در این فضاها که آفتابگیر بود، غذا مىخوردند (← برهان، ج 2، ص 789، پانویس 8؛ دهخدا، ذیل مادّه). به گفته محمدى ملایرى (ج 3، ص 64ـ65)، خورنگاه به بناهایى گفته مىشده است که شاهان و بزرگان در شکارگاهها براى توقف موقت مىساختند. برخى نیز ریشهاى سامى براى این واژه پیشنهاد کرده و آن را از خِرنِقْ عربى به معناى علفزار، و نیز واژهاى عبرى به معناى کشتزار و آلاچیق دانستهاند (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).یاقوت حموى (ج 2، ص490ـ491) از سه بناى قدیمى به نام خورنق یاد کردهاست، یکى در مغرب، دیگرى نزدیک بلخ و سومى در حیره. کاخ خورنق حیره به دستور یزدگرد اول و نعمانبن امرئالقیس، امیر لخمى حیره، در 418 میلادى براى بهرامگور (فرزند یزدگرد) ساخته شد تا وى در منطقهاى خوش آب و هوا و به پیشنهاد منجمان، در محلى که پارسیان نباشند پرورش یابد (ابنقتیبه، ج 2، ص 342؛ طبرى، ج 2، ص 65، 67؛ ابناثیر، ج 1، ص400).بنابه روایات ادبى و تاریخى، معمار این بنا، سِنِمّار رومى بود که در نقاشى و نجوم نیز مهارت داشت (نظامى، ص 97). در یکى از این روایات آمدهاست که چون وى مدعى شد با مزد بیشتر مىتواند کاخى بهتر بسازد، به دستور نعمان، از بالاى کاخ به پایین افکنده شد (← ابنجوزى، ج 2، ص 91؛ نظامى، ص 99؛ ابناثیر، همانجا). طبق روایتى دیگر، سنمّار پس از ساختن کاخ ادعا کرد که در دیوار بنا، آجرى است که با برداشتن آن، تمام کاخ فرو مىریزد و نعمان براى پنهانماندن این راز دستور قتل وى را داد (ابنجوزى، همانجا). عبارت «جزاى سنمّار» به معناى کیفر در برابر کار نیک، ناظر به همین روایت است (← طبرى، ج 1، ص 66؛ ابناثیر، همانجا).بنابر همین روایات، خورنق رو به شمال بنا شده بود، روى ستونهاى میانى آن نقشهاى زیبایى دیده مىشد و نماى آن در نور زرد خورشید در صبحدم، کبود و در هواى ابرى سفید بود. خورنق بناى سنگى مرتفعى بود که در برابر آن بادیه و در پشت آن مرغزار و در دو سویش فرات و دهى به نام سِدرِه قرار داشت (نظامى، ص 98ـ101). به گفته نظامى (ص 98ـ99)، در ملاط این بنا شیر بهکار رفته که ظاهرآ کاوشهاى باستانشناسى بعدى مؤید این نکته بودهاست (عبدالعزیز حمید، ص 6).کاخ خورنق تا آخر دوره ساسانى شکوه خاصى داشت. هنگام فتح حیره در سال 12 و جنگ قادسیه در سال 14، به خورنق اشاره شده است (← طبرى، ج 3، ص 360، 461، 492، 508). بعدها حاکمان و فرماندهانِ اموى در این بنا اطراق مىکردند (← همان، ج 6، ص 167؛ ابناثیر، ج 3، ص 399ـ 400، ج 4، ص330). والیان کوفه اجزایى به این کاخ افزودند (عبدالعزیز حمید، ص 5). در دوره عباسى نیز خورنق آباد بود، چنانکه در زمان سفاح (حک : 132ـ136) گنبدى بر آن ساختند و در دوره منصور (حک : 136ـ158) آن را به ابراهیمبن سلمه، از داعیان عباسى در خراسان، به اقطاع دادند (یعقوبى، ص 352؛ ابنفقیه، ص 262؛ شریف یوسف، ص 219). با مرکزیتیافتن شهرهاى کوفه و انبار و بغداد و رکود حیره، خورنق نیز شکوه خود را از دست داد و رو به ویرانى نهاد، چنانکه در ساختن بناهاى شهر جدید کوفه از آجرهاى چند بناى باستانى و احتمالا خورنق استفاده کردند (هشام جعیط، ص 104ـ105). با اینهمه، بقایاى خورنق مدتها برپا بود. در اواخر سده سوم، ابنخرداذبه (ص 162) آن را بهترین بناى ساخته شده با گچ و آجر دانسته و در سده هشتم، ابنبطوطه (ج 1، ص 194) درگذر از این منطقه، دیوارها و گنبدهاى ویران آن را دیدهاست. پس از آن، ساختمان کاخ به کلى از بین رفت و آثار باقىمانده آن زیر تلّى از خاک مدفون شد (شریف یوسف، همانجا).حفاریهاى هیئتهاى باستانشناسى عراقى در 1324ش/ 1945 در تلّ خورنق، بر وجود این بنا صحه گذاشت. نهادن نام خورنق بر تل موجود به سبب گفتههاى ساکنان محلى است که سینه به سینه به آنها رسیدهاست (محمودعلى، ص 29؛ عبدالعزیز حمید، ص 6). اگرچه آثار چندانى از این کاخ بهدست نیامده، اما براساس تحقیقات و کاوشهاى انجامشده، این بنا به شکل مربع بوده و دیوارهاى ضخیم (هر کدام به طول پنجاه متر) از خشت خام داشته که در آنها برجهاى دایرهشکل (باستیان) تعبیه شده بوده است. بقایایى از اتاقهاى این بنا را از زیر خاک بیرون آوردهاند (ناجى اصیل، ص20). آجرها و قطعات گچبرى پراکنده میان قلوهسنگها نشاندهنده مصالح و تزیینات بهکار رفته روى دیوارهاى داخلى قصر است. گفته شده در دوره شکوه سلطنت بهرام، صحنههاى شکار او بر دیوارهاى خورنق نقاشى شده بود و براساس داستان هفتپیکر، نقش پیکر هفت شاهزاده خانم بر دیوارهاى اتاقى در این قصر ترسیم شده بوده است (← نظامى، ص 112ـ114). نقوش موجود در کاخ خورنق بهاحتمال زیاد به شیوهاى بوده که در دوره ساسانى دور ظروف و روى دیوارهاى کاخها تصویر شده است. تصویر دوختن گوش و پاى گوزن با یک تیر به همدیگر به دست بهرامگور، که به دستور شاه وقتِ حیره بر دیوار کاخ خورنق رسم شده بود، نقشْمایهاى براى نقاشى شکارگاههاى عهد ساسانى شد که در بعضى آثار این دوره، از جمله دو سینى نقره، بازنمایى شدهاست (آرنولد ، ص 1814). همچنین تعدادى آجر از شالوده ابتدایى بنا بهدست آمده (عبدالعزیز حمید، همانجا) که نمونههاى آنها در ساخت شهرهاى نجف و بنىصَخیر به کار رفته است (محمودعلى، همانجا).علت شهرت این بنا و ذکر بسیار آن در ادبیات، روایاتى است که به صورت واقعى یا نیمه افسانهاى به آن نسبت دادهاند (← اتینگهاوزن و گرابار ، ص 18؛ محمدى ملایرى، ج 3، ص 64). شاعران عربِ بسیارى از این کاخ یاد کردهاند، از جمله عبدالمسیح بُقَیله نَسایى (← ابناعثمکوفى، ج 1، ص 77)، عدىبن زید (ابنقتیبه، ج 2، ص 342، ج 3، ص 115)، ولیدبن عُقْبةبن ابىمُعَیط (طبرى، ج 4، ص 426) و اسودبن یعفر (یاقوتحموى، ج 2، ص 165). بسیارى از شاعران ایرانى مانند منوچهرى (ص 171)، فرخى سیستانى (ص 189، 227)، و بهویژه نظامى نیز به آن اشاره کردهاند. این توصیفات شاعرانه تا قرنها بعد، موجبات آشنایى با این کاخ را فراهم آورد، بهگونهاى که کمالالدین بهزاد* در نگارهاى در نسخهاى از خمسه متعلق به سال 899، عده بسیارى کارگر، بنا و معمار را در حال ساخت و تکمیل خورنق نقاشى کردهاست (← تجویدى، ص155ـ 158).منابع : ابناثیر؛ ابناعثم کوفى، کتابالفتوح، چاپ علىشیرى، بیروت 1411/1991؛ ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ ابنجوزى، المنتظم فى تاریخالملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابنخرداذبه؛ ابنفقیه؛ ابنقتیبه، کتاب عیونالاخبار، بیروت: دارالکتابالعربى، ]بىتا.[؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمدمعین، تهران 1342ش؛ اکبر تجویدى، نقاشى ایرانى از کهنترین روزگار تا دوران صفویان، تهران 1352ش؛ دهخدا؛ شریف یوسف، تاریخ فنالعمارة العراقیة فى مختلفالعصور، ]بغداد [1982؛ طبرى، تاریخ (بیروت)؛ عبدالعزیز حمید، «آثار مدینةالحیرةالعربیة»، بینالنهرین، ش 67 (1989)؛ علىبن جولوغ فرخى سیستانى، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1371ش؛ محمد محمدى ملایرى، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج 3، تهران 1379ش؛ محمودعلى، «تنقیبات فىالحیرة»، سومر، ج 2، ش 1 (کانونالثانى 1946)؛ احمدبن قوص منوچهرى، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1347ش؛ ناجىاصیل، «فى مواطن الآثار رحلة الى جنوبىالعراق»، سومر، ج 1، ش 2 (1945)؛ الیاسبن یوسف نظامى، هفتپیکر، چاپ بهروز ثروتیان، تهران 1377ش؛ هشامجعیط، الکوفة: نشأةالمدینة العربیةالاسلامیة، بیروت 1993؛ یاقوت حموى؛ یعقوبى، البلدان؛Thomas W. Arnold, "Book painting: the origins", in A Survey of Persian art, ed. Arthur Upham Pope, vol.5, Tehran: Soroush, 1977; EI2awarnakKh, s.v. "Al-(" (by L. Massignon); Richard Ettinghausen and Oleg Grabar, The art and architecture of Islam: 650-1250, Harmondsworth, Engl. 1987.