بيرجند ، شهرستان و شهري در استان خراسان.1) شهرستان بيرجند (جمعيت طبق سرشماري 1375 ش، 813 ، 276 تن) در جنوب استان خراسان به صورت قوسي بين افغانستان و استان كرمان واقع است. بيرجند با وسعت 277 ، 34 كيلومتر مربع، ششمين شهرستان وسيع كشور است. اين شهرستان از شمال به شهرستانهاي قائنات و فردوس، از مغرب به شهرستان طبس، از جنوب به شهرستان نهبندان و شهرستانهاي كرمان و راور (در استان كرمان) و از مشرق به خاك افغانستان محدود و مشتمل است بر چهار بخشِ مركزي، خوسف، دُرميان و سربيشه؛ چهار شهر بيرجند، خوسف، اسديه (اسدآباد) و سربيشه، و نوزده دهستان (ايران. وزارت كشور. معاونت سياسي و اجتماعي، ص 18ـ19، 22؛ احمديان، ص21، 22؛ مركز آمار ايران، 1376 شالف ، ص يازده؛ نيز رجوع کنید به نقشة تقسيمات كشوري ايران ، 1377 ش).رشته كوههاي موازي باقران و مؤمنآباد (ميناباد) با جهت شمال غربي ـ جنوب شرقي و رشته كوه آهنگران مهمترين ارتفاعات شهرستان است (احمديان، ص26ـ27). در شهرستان بيرجند رود دايمي وجود ندارد (رزمآرا، ج9، ص70) و فقط در سالهاي پرباران در برخي درهها مانند دُرميان، گشَك، فخرود و بعضي درههاي باقران، نهرهاي دايمي جريان دارد. براي استفاده از اين آبِ اندك، در بيابانها بندهاي موقت خاكي فراوان و در كوهسارها بندهاي دايمي مانند بندهاي دره و عمرشاه ساختهاند ( رجوع کنید به احمديان، ص46، 47). در اين شهرستان، دشتهاي متعددي (به وسعتي بالغ بر 52 هزار هكتار) گسترده است. مناسبترين خاك منطقه در درهها و دشتهاي ميانكوهي مانند دشت بيرجند و سربيشه و سرچاه انباري است (ايران. وزارت دفاع، ج76، ص36؛ احمديان، ص27،40؛ نيز رجوع کنید به سازمان برنامه و بودجة استان خراسان، ص332). در اين شهرستان گسلهاي متعددي در جهت شمال غربي ـ جنوب شرقي امتداد دارد كه بسياري از آنها فعال است، از جمله گسل چاهك كه تا يازده كيلومتري شمال غربي شهر بيرجند ممتد است و شهر را از نظر زلزله تهديد ميكند (احمديان، ص24).شهرستان بيرجند از نواحي خشك ايران است؛ به سبب موقعيت جغرافيايي آن، نيمة غربي و جنوبي آن خشك، و نيمة شمال شرقي آن نيمه خشك يا نيمه بياباني است. از ديگر ويژگيهاي اقليمي آن، بادهاي منظم در تمام طول سال است؛ بادهاي سرد و پرفشار سيبري در زمستان و بادهاي شمالي و شمال شرقي ـ كه بخشي از بادهاي موسمي و 120 روزة سيستاناند ـ در تابستان.در منطقة بياباني و كويري آن، گونههاي گياهي مقاوم به صورت پراكنده و انواع گياهان طبي، در منطقة نيمهبياباني و كوهپايهاي گياهان مرتعي و درختان جنگلي تاغ، قيچ، كُما، اسكنبيل، اسپند، درمنه و بومادران ميرويد (احمديان، ص52 ـ 53، 56). در منطقة كوهستاني، بنه و بادام و بادامشك، و در بخشهاي پايينتر كوهستانها انواع گزنه ميرويد. از جانوران و پرندگان آهو، بز، ميش و قوچ كوهي، گرگ، كفتار، شغال، روباه، راسو، خرگوش، انواع لاشخور، عقاب، جغد، تيهو و باقرقره در آن يافت ميشود. در بيابانهاي آن، سوسمارهاي بزرگ (بزمجه) و كوچك (به زبان محلي: لَخابُرگ) و انواع مار و سنگپشت ميزيند ( رجوع کنید به احمديان، ص56ـ57). در دشتهاي شهرستان قناتهايي با طول زياد و در روستاهاي مرتفعتر قناتهايي با طول كمتر ايجاد كردهاند. از 1340ش حفر چاههاي عميق و نيمهعميق متداول شده است. در بيرجند حدود 100 ، 2 رشته قنات، بيش از 850 حلقه چاه عميق و نيمه عميق و حدود 285 چشمه وجود داشته است (سازمان برنامه و بودجة استان خراسان، ص329، 332). محصولات شهرستان گندم، جو، زعفران، ارزن، حبوبات و فراوردههاي باغي است. بافت قالي و قاليچه در اقتصاد آن اهميت دارد (رزمآرا؛ ايران. وزارت دفاع، همانجاها).از صنايع جديد، يخچالسازي و توليد ادوات كشاورزي و كارخانههاي توليد مواد غذايي دارد (احمديان، ص212). راه اصلي مشهد ـ زاهدان از اين شهرستان ميگذرد.تا اوايل سدة چهاردهم، شهرستان بيرجند به انضمام شهرستانهاي كنوني قائنات و نهبندان، ولايت قائن * يا قائنات * را تشكيل ميداد (احمديان، ص21). به موجب قانون تقسيمات كشوري ايران در 1316ش، شهرستان بيرجند يكي از هفت شهرستان استان نهم (خراسان) شد كه با وسعت 425 ، 83 كيلومتر مربع مساحت، وسيعترين شهرستان كشور بود ( رجوع کنید بهقائنات * ؛ ايران. وزارت كشور، ص16). در اولين سرشماري رسمي كشور در 1335ش، جمعيت شهرستان 112 ، 144 تن بوده است (ايران. وزارت كشور. ادارة كل آمار عمومي، ص 8). در 27 بهمن 1358، به موجب تصويبنامة هيئت وزيران، بخش قائن از بيرجند جدا شد و به صورت شهرستان مستقلي درآمد. همچنين به سبب تغيير وسعت شهرستان و آمد و شد مهاجران افغاني در دهة 1360ش، جمعيت شهرستان تغييرات بسياري كرده است. در 1368ش بخش نهبندان نيز از آن جدا شد (ايران. وزارت كشور. معاونت سياسي و اجتماعي، ص 21؛ احمديان، ص 21). طبق سرشماري 1375ش، 5ر47% جمعيت آن شهرنشيناند و بقيه در روستاها زندگي ميكنند (مركز آمار ايران، 1376 شالف ، صيازده). كمتر از يك درصد جمعيت شهرستان زرتشتياند و اغلب اهالي روستاهاي بخشهاي شرقي سربيشه و درميان سنياند (احمديان، ص113). گويش متداول، بيرجندي است ( رجوع کنید به ادامة مقاله، گويش بيرجندي) و اهالي چند روستا در ناحية عربخانه، به لهجة مخصوصي از زبان عربي تكلم ميكنند (ايران. وزارت دفاع، همانجا؛ نيز رجوع کنید بهرزمآرا، ج 9، ص 266).2) شهر بيرجند . در ارتفاع 480 ، 1 متري از سطح دريا، در حدود 505 كيلومتري جنوب شهر مشهد (مركز استان) قرار دارد (جعفري، ص7، 20؛ ايران. وزارت دفاع، ج76، ص36ـ37). از نظر اقتصادي و اجتماعي، مهمترين شهر نيمة جنوبي استان خراسان است. حداكثر دماي آن در تابستانها ْ40، حداقل آن در زمستان ْ10 ـ و ميانگين بارش سالانة شهر حدود 220 ميليمتر است (ايران. وزارت دفاع، همانجا).احتمالاً ياقوت حموي (متوفي 626)، اولين جغرافيداني است كه از «پيرچند» به عنوان يكي از مناطق قهستان * ياد كرده است (ج1، ص783). حمدالله مستوفي (متوفي 740) «برجند» را از شانزده ولايت قهستان و مركز ولايتي با توابعي چند دانسته كه در آن مقدار فراواني زعفران، انگور، ميوه و اندكي غلّه به دست ميآمده است (ص144). زينالعابدين شيرواني (ص143)، برجند را قصبهاي شهرمانند از توابع خراسان و دارالملك قهستان معرفي كرده و افزوده است كه قريب به چهار هزار خانه دارد، آبش از كاريز تأمين ميشود و مردمش همگي شيعهاند. اعتمادالسلطنه (ج1، ص520) نيز آن را از قراي قهستان دانسته است. برخي بيرجند را به علت كوچكي آن «بَركَنْد» ثبت كردهاند؛ بَر به معناي «نصف» و كند به معناي «شهر»، در مجموع به مفهوم قصبه (آيتي، ص13). اين قصبه از عهد صفويه كه خانوادة اميريه در آنجا امارت يافتند، رو به اعتبار گذاشته است (همانجا). بيرجند در قديم چند بار به علت زلزله ويران شده است (همانجا؛ نيز رجوع کنید به امبرسز و ملويل، ص248، 397ـ398). در فرهنگ عامة بيرجند، داستانهاي بسيار دربارة ويراني بيرجند در يك زلزلة عظيم و سكونت دستهاي از كوليهاي چادرنشين در آن موجود است.در اواخر دورة صفوي و پس از قتل نادرشاه (1160)، با استقرار خاندان خُزيمه، بيرجند مركز قهستان شد. با زوال دولت صفوي و رسوخ كشورهاي اروپاي غربي به هند و آسياي شرقي از راههايدريايي و زميني، بيرجند كه در مسير عمدهترينراه زميني اين ارتباط قرار داشت، محل عبور اغلب سياحان، جهانگردان يا مأموراني شد كه در نوشتههاي خود اطلاعات فراواني دربارة شهر و منطقه به جا گذاشتهاند، از جمله مكگرگور، ادوارد ييت و سر پرسي سايكس. در 1292/1875، مكگرگور دربارة شهر، دروازهها، ارگ، برجها و خانههاي آن مطالبي نوشته و شمار خانههاي شهر را سههزار باب ذكر كرده است ( رجوع کنید به ج1، ص159ـ 160). در 1312/1894، ادوارد ييت دربارة تجارت بيرجند از طريق بندرعباس و نيز حدود 000 ، 25 سكنة شهر گزارش داده است (ص67). سايكس در سفر خود به منطقه، از كوههاي معينآباد (ظاهراً همان ميناباد)، امراي ناحية قائنات، محصولات زراعي بويژه زعفران و زرشك و ابريشم، قاليبافي، ساكنان منطقه و مذهب آنها و نيز شهر بيرجند ـ كه آن را متفاوت با ساير شهرهاي ايران دانسته ـ مطالبي آورده است ( رجوع کنید بهص394ـ402). لمتون نيز در سالهاي قبل از 1329ش/ 1950 به وضع مالكيت اراضي و قناتهاي قائنات و نيز نظامهاي آبياري در آباديهاي پيرامون بيرجند اشاره كرده است (ص395، 399، 469، 486، 495).ظاهراً بناي اولية بيرجند قلعة اسماعيليان در محل قلعة پايين بيرجند بوده كه بتدريج در اطراف آن آبادي به وجود آمده است و مردم براي ايمني از سيل و خرابي همواره در ارتفاعات سكونت گزيدهاند، در نتيجه بيشتر مساكن بيرجند قديم روي تپهها بنا شده است. اين تپهها بين دو مسيل قرار داشته است: «رود پل باغ» كه آبهاي دامنههاي جنوبي باقران در آن جمع ميشده، و «رود بيرجند» كه آبهاي درة وسيع بيرجند را به كوير لوت هدايت ميكرده است.در حدود دويست سال قبل، امرا و حكام قائنات در پيرامون مظهر تنها قنات شهر، قلعة وسيع ديگري ساختند. قلعة قديمي به «پايين ده» و قلعة جديد به «سرده» شهرت يافت. در دورة قاجاريه به سبب كمبود آبِ شهر، بيرجند به كندي توسعه مييافت ولي همچنان مركز ناحيه بود.در سالهاي نخستين سدة چهاردهم، در دوران پهلوي، شهر به مركز عمدة نظامي تبديل شد. لولهكشي آب در 1302 ش و تغيير مسير رود بيرجند، دو عامل مهم در تحول شهر بود. در 1310ش، به نوشتة كيهان، به سبب فراواني آب قنات در شهر، بر جمعيت آن هنگام كم آبي افزوده ميشد (ج 2، ص 206). در سالهاي پس از 1320ش توسعة شهر سرعت يافت و در جنگ جهاني دوم، اشغالگران اروپايي شاهراه مشهد ـ زاهدان را ساختند كه به صورت يكي از شاهرگهاي ارتباطي متفقين ـ كه با راهآهن ايران رقابت ميكرد ـ درآمد.مدارس جديد در شهرستان بيرجند زودتر از ساير نقاط كشور تأسيس شد. مدرسة شوكتيه، اولين مدرسة جديد بيرجند، در 1326 به همت امير شوكت الملك علم، حكمران وقت، تأسيس شد (منصف، ص 51، 126).در 1354 ش، در مجموعة موقوفات علم، مجتمع آموزش عالي امير شوكتالملك علم تأسيس شد و در 1356 ش كار خود را آغاز كرد، و اكنون با چهار دانشكده به نام رسمي دانشگاه بيرجند شناخته ميشود (احمديان، ص 125).توسعة بيرجند پس از انقلاب اسلامي به سبب مهاجرت افغانها و مهاجرت روستاييان به شهر ادامه يافت و بيرجند پنجمين شهر استان خراسان شد (سازمان برنامه و بودجة استان خراسان، ص36ـ 38).اكنون بخش شمالي شهر كارگرنشين، با خانههاي ارزان قيمت است؛ بخش مركزي بافت قديمي دارد و تقريباً تمام بيرجند قبل از قرن چهاردهم را در بر ميگيرد و اماكن تاريخي شهر مانند قلعه، حسينيهها، مساجد تاريخي و آبانبارها در آنجا واقعاند؛ بخش جنوبي نيز بيش از نيمي از مساحت شهر را شامل ميشود و قسمت جديد شهر است (احمديان، ص146ـ157).مسجد چهار درخت، مسجد عاشورا، جامع پايين ده و مصلاي خيرآباد از مساجد قديمي شهر هستند. قديمترين مدرسة بيرجند، مدرسة معصوميه، معروف به مدرسة طلاب است كه در دهة اول قرن سيزدهم با وقف ملكي از سوي امير معصوم خزيمه، براي طلاب ساخته شده است (آيتي، ص110). مسجد جامع با قدمت هفتصد ساله، آبانبار قديمي، زيارتگاهي به نام مزار درة شيخان و ساختمان نوانخانه از ديگر آثار مهم شهر است (ايران. وزارت دفاع، ج76، ص 37، 38؛ منصف، ص 157).منابع: محمدحسين آيتي، بهارستان: در تاريخ و تراجم رجال قاينات و قهستان ، مشهد 1371ش؛ محمدعلي احمديان، جغرافياي شهرستان بيرجند: با اشاراتي به تاريخ و فرهنگ اين شهرستان ، مشهد 1374ش؛ محمدحسنبن علي اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان ، چاپ عبدالحسين نوائي و ميرهاشم محدث، تهران 1367ـ 1368ش؛ نيكلاس امبرسز و چارلز ملويل، تاريخ زمين لرزههاي ايران ، ترجمة ابوالحسن رده، تهران 1370ش؛ ايران. وزارت دفاع. ادارة جغرافيائي ارتش، فرهنگ جغرافيائي آباديهاي كشور جمهوري اسلامي ايران ، ج76 : بيرجند ، تهران 1363ش؛ ايران. وزارت كشور، قانون تقسيمات كشور و وظايف فرمانداران و بخشداران، مصوب 16 آبانماه 1316ش ، تهران ] بيتا. [ ؛ ايران. وزارت كشور. ادارة كل آمار عمومي، گزارش خلاصة سرشماري عمومي كشور ايران در سال 1335 ، ج1: تعداد و توزيع ساكنين كشور ، تهران 1339ش؛ ايران. وزارت كشور. معاونت سياسي و اجتماعي. دفتر تقسيمات كشوري، نشرية تاريخ تأسيس دار: ] تقسيمات كشوري 1378 [ ، تهران 1378ش؛ عباس جعفري، شناسنامة جغرافياي طبيعي ايران ، تهران: گيتاشناسي، 1363ش؛ حمداللهبن ابي بكر حمدالله مستوفي، كتاب نزهة القلوب ، چاپ گي لسترنج، ليدن 1915، چاپ افست تهران 1362ش؛ حسينعلي رزمآرا، فرهنگ جغرافيائي ايران ( آباديها )، ج9: استان نهم ( خراسان )، تهران 1355ش؛ سازمان برنامه و بودجة استان خراسان. معاونت هماهنگي و برنامهريزي، آمارنامة استان خراسان 1376 ، مشهد 1377ش؛ سر پرسي مولزورث سايكس، سفرنامة ژنرال سرپرسي سايكس ، ترجمة حسين سعادت نوري، تهران 1336ش؛ زينالعابدينبن اسكندر شيرواني، بستان السياحه، يا، سياحتنامه ، چاپ سنگي تهران 1315؛ مسعود كيهان، جغرافياي مفصّل ايران ، تهران 1310ـ1311ش؛ آن كاترين سواين فورد لمتون، مالك و زارع در ايران ، ترجمة منوچهر اميري، تهران 1362ش؛ مركز آمار ايران، آمارنامة استان خراسان 1376 ، تهران 1377ش؛ همو، سرشماري عمومي نفوس و مسكن 1375: شناسنامة آباديهاي كشور، استان خراسان، شهرستان بيرجند ، تهران 1376ش الف ؛ همو، سرشماري عمومي نفوس و مسكن 1375: نتايج تفصيلي كل كشور ، تهران 1376ش ب ؛ چارلز متكاف مك گرگور، شرح سفري به ايالت خراسان و شمال غربي افغانستان ، ج1، ترجمة مجيد مهديزاده، مشهد 1366ش؛ محمدعلي منصف، اميرشوكت الملك علم « اميرقاين »، تهران 1355ش؛ نقشة تقسيمات كشوري ايران ، تهران: گيتاشناسي، 1377ش؛ ياقوت حموي، معجم البلدان ، چاپ فرديناند ووستنفلد، لايپزيك 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛ چارلز ادوارد ييت، خراسان و سيستان ، ترجمة قدرت الله روشني زعفرانلو و مهرداد رهبري، تهران 1365ش.گويش بيرجندي . از گويشهاي فارسي نو است كه مانند گويشهاي ديگر به نسبت زبان رسمي كمتر تحول پذيرفته و ازينرو بسياري از ويژگيهاي فارسي كهن را نگهداشته است. اثر مدون و مستقل و قديمي از اين گويش بر جاي نيست. كهنترين صورت آن را در دو بيت از حكيم نزاري قهستاني * ، شاعر سدة هفتم و هشتم (بايبوردي، ص250) مييابيم: «چه باژم ژايون كه در امر خوي/ مخان دي خُمنكي ژ زل وانبشت// كس را مجال قربت او نيست جز تو را/ اي ماژند لوچمتكي مشو بيور.» اين بيتها امروزه مفهوم نيست. اما در محدودة اصطلاحات و واژگان شعري حكيم نزاري كاربردهايي ميتوان ديد كه احتمالاً گويشي است و در متنهاي سدههاي نخستين فارسي دري نيز به كار رفته است ( رجوع کنید بهراشد محصل، 1373 ش، ص 101ـ 115). از اين موارد كه بگذريم تنها نوشتة گويشي، نصاب ملاّ علي اشرف صبوحي است كه خود آن را فرهنگ ناميده و منظومهاي است دويستبيتي در بحر رمل مثمن مقصور كه ظاهراً در 1210 يا 1211 سروده شده و حدود پانصد واژة بيرجندي و معادل فارسي رسمي آن را دربردارد (صبوحي، مقدمة رضائي، ص 2ـ3، 5ـ6). به طور كلّي در گويش بيرجندي واژههاي كهنة فارسي فراواني وجود دارد كه شماري از آنها در واژهنامة گويش بيرجند ضبط شده است (نيز رجوع کنید بهراشد محصل، 1369 ش، ص 120ـ133). در زمينة آواشناسي، اين گويش ده واكة (= مصوّت) ساده و دو سايواك (نيمواكه) دارد (رضائي، ص 59 ـ69) كه در قياس با فارسي رسمي، دوواكة و ¦a در فارسي نو اصلاً وجود ندارد و دوواكة ¦e (ياي مجهول) و ¦o (واو مجهول) نيز در فارسي ميانه و سدههاي نخستين فارسي نو رواج داشته اما ظاهراً از سدة ششم به بعد از ميان رفته است (راشدمحصل، 1377 ش، ص 20). گويش بيرجندي 22 همخوان دارد (رضائي، ص 38ـ56) و از اين نظر با فارسي رسمي اختلاف آشكاري ندارد.تكيه در اين گويش بيشتر از زير و بم برميخيزد و فشار آن نسبتاً كم است و ازينرو گويش را مانند فارسي بايد «گويش نرم» گفت. تكيه روي آخرين واكة هجاي پاياني است. واژههاي مركّب نيز مانند فارسي نو يك تكيه روي آخرين واكة هجاي پاياني دارند. محل تكيه در فعل برحسب نوع و ساختمان آن متفاوت است. آهنگ، افتان و خيزان است و از زير و بم سرچشمه ميگيرد (همان، ص 71ـ74).حذف، قلب و ابدال نيز تابع قواعد و شرايط خاص اين گويش است ( رجوع کنید به همان، ص 75ـ129). ساخت واژه از راه اشتقاق (افزايش «وَند» به واژهها و بُنهاي فعل) و تركيب واژههاست كه در غالب موارد مانند فارسي نو به راههاي مختلف امكان دارد ( رجوع کنید بههمان، ص 134ـ 188) و در مواردي متفاوت با فارسي رسمي است ( رجوع کنید به راشد محصل، 1377 ش، همانجا).گويش بيرجندي در كاربرد فعل به نسبت فارسي تنوع و گستردگي بيشتري دارد و گونههاي صرفي و صورتهاي تازهاي از استعمال فعل در آن وجود دارد كه در فارسي و در گويشهاي ديگر شبيه آن را نمييابيم؛ صورتهايي چون گذشتة نقلي مستمر، گذشتة بعيد مستمر، گذشتة ابعد التزامي، آيندة استمراري، آيندة دور، آيندة دور استمراري و آيندة دورتر. برخي از اين صورتها، داراي دو يا سه گونة مختلف است ( رجوع کنید بهرضائي، ص250ـ290).صرف فعل ماضي متعدّي به شيوهاي كه در دورة ميانه وجود داشته است ( رجوع کنید به آموزگار يگانه و تفضلي، ص 76ـ 78) نيز در اين گويش دوگونه دارد: مُ گف [ ت] t [ mo gof ؛ تُ گف [ت] t [ to gof و...؛ يا اُمْ گُف ] ت ][ t [ om gof ؛ اِت گف ] ت [ ] t [ et gof و... . اين نوع صرف فعل كه در فارسيميانه فقط در ماضي متعدّي معمول بوده، در اين گويش به فعل مضارع و ماضي لازم نيز تعميم داده شده است ( رجوع کنید به رضائي، ص 254ـ 255).نحو گويش بيرجندي تابع اصولِ جملهبندي زبان فارسي است و تفاوت اساسي گويش بيرجندي با فارسي رسمي در آواشناسي و صرف است (همان، ص 307). اين توصيف دربرگيرندة گويش شهر بيرجند (تقريباً تا شعاع پانزده كيلومتري) است و روستاها و بخشهاي منطقة بيرجند را در برنميگيرد. طبيعي است كه ميان گويشهاي مناطق مختلف تفاوت آوايي و واژگاني موجود باشد، اما با قطع نظر از اقليتي بسيار كوچك كه اصالتاً عرب يا بلوچاند و گويشي خاص دارند ( رجوع کنید بهآرانسكي، ص 294، 313)، ديگر نقاط منطقة بيرجند، همانطور كه گفته شد، به گونهاي از فارسي سخن ميگويند.دربارة گويش بيرجندي نخستين پژوهش را ايوانف ، خاورشناس روسي، حدود هفتاد سال پيش انجام داده است. پس از او برخي از پژوهشهاي ديگر دربارة مثلها و واژههاي گويش انتشار يافته است ( رجوع کنید بهرضائي، ص30ـ31). پژوهش علمي و گسترده را دكتر جمال رضائي به انجام رسانيده است كه با نشر سه كتاب نصاب صبوحي ( مجلة دانشكدة ادبيات دانشگاه تهران ، سال 13، ش 3، فروردين 1345)، واژهنامة گويش بيرجند (تهران، 1377 ش) و بررسي گويش بيرجند (تهران، 1377 ش) پانزده هزار واژة اين گويش را گردآورده و تجزيه و تحليل دقيقي از دستور آن نيز به دست داده است.منابع: يوسيف ميخائيلوويچ اورانسكي، مقدمة فقهاللغه ايراني ، ترجمة كريم كشاورز، تهران 1358ش؛ ژاله آموزگاريگانه و احمد تفضّلي، زبان پهلوي: ادبيات و دستور آن ، تهران 1375ش؛ چنگيز بايبوردي، زندگي و آثار نزاري ، ترجمة مهناز صدري، تهران 1370ش؛ محمدتقي راشد محصل، «گويش بيرجندي»، جهان كتاب ، سال 3، ش19 و 20 (آبان 1377)؛ همو، «واژهها و تركيبهاي گويشي در ديوان حكيم نزاري»، كتاب پاژ 15 (1373ش)؛ همو، «واژههاي كهن و گويشي در البلغه»، فرهنگ ، كتاب ششم (بهار 1369)؛ جمال رضائي، بررسي گويش بيرجند: واجشناسي ـ دستور ، چاپ محمود رفيعي، تهران 1377ش؛ علياشرف صبوحي، «فرهنگ ملاّ علي اشرف صبوحي به لغت اهل بيرجند»، چاپ جمال رضائي، مجلة دانشكدة ادبيات دانشگاه تهران ، سال 13، ش3 (فروردين 1345).