بَهْو ، اصطلاحی در معماری اسلامی،] به مفهوم بنایی مقدم بر بنای اصلی، سرسرا، محل پذیرایی مهمانان [ این لغت عربی در اصل به فضای خالی وسیعی اطلاق میشود که بین دو فضا محدود شده باشد. در معماری غرب جهان اسلام، این لفظ معانی نسبتاً متنوعی به خود گرفته که در هر حال با مفهوم اصلی لغت سروکار دارد.ابنمنظور در لسان العرب (ج 1، ص 528) به این مفهوم اولیه، معنای دیگری نیز، که ظاهراً اشتقاقی است، میافزاید: بهو خیمه یا تالاری است در جلو خیمهها یا تالارهای دیگر. این تعبیر، تالاری را مجسم میکند که، هم از نظر موقعیت و هم از حیث وسعت و ارتفاع، از دیگر تالارها متمایز است.یکی از نخستین موارد استعمال این کلمه، که درک معنای آن را آسان میسازد، در شرح بکری (ص 24) در مورد مسجد جامع قَیْرَوان آمده است. د سلان تعبیر «قُبَةَ باب البَهْو» بکری را گنبدِ ایوان ترجمه میکند (همان، ترجمه، ص 55). این گنبد همان است که جلو تالار ستوندار و مسقف ] مسجد [ ، در وسط دالان ورودیِ مشرف به صحن، جای دارد. ولی «گنبدِ ورودی شبستان مرکزی» ترجمة مناسبتری به نظر میرسد و مفهوم متناسبتری هم که میتوان از لفظ بهو استنباط کرد، شبستان مرکزی است که به محراب منتهی میشود و به سبب وسعت و مجاورت با گنبد و به لحاظ اینکه بزرگترین در را دارد، از دیگر شبستانها کاملاً متمایز است.استقرار شبستانها در جهت عمود بر دیوار قبله و وجود یک شبستان اصلی در وسط، از خصائص عمدة معماری ] مساجد [ در غرب و ملهم از «بازیلیکا »ی مسیحیان است و از همین رو لغت بهو تقریباً منحصر به فرهنگ معماری غرب اسلامی است. این لفظ که در قرن پنجم در قیروان به کار برده میشده، هنوز هم در تونس برای شبستان مرکزی مسجد جامع به کار میرود. به احتمال زیاد، نام «باب البُحُور» که به درِ جلو این شبستان اطلاق میشود، تحریف کلمة اصلی است.در اسپانیا لغت بهو با انعطاف بیشتری به کار گرفته شده است. مَقَّری (ج 1، ص 564) در وصف کاخی از دورة اموی که عبدالرحمان سوم در مدینةَالزهرا ساخته، این لفظ را به کار برده است. بنای اصلی کاخ متشکل از پنج ] دهانه [ شبستان طولی بود. دهانة میانی شبستان که از چهار تای دیگر بزرگتر بود، دری داشت که بابالبهو نامیده میشد. این شبستان محل بارعام امیر و تختگاه او بود. در همین مکان بود که حَکَم دوم، اوردونو ی چهارم را به حضور پذیرفت و او را روبروی خود نشاند، ولی ظاهراً شبستانهای مجاور که جزو تالار تشریفات نیز بود، تا حدی با شبستان میانی خلط شده و جابهجا از آنها نیز به عنوان بهو نام بردهاند.اِبنبَشْکُوال بر این اشتباه پای فشرده و مقّری در مورد مسجد قرطبه آن را از او نقل کرده است. ابنبشکوال نوزده دهانة شبستان مسجد جامع را استثنائاً بهو میخواند و میافزاید که این شبستانها معمولاً «بَلا'ط» نامیده میشود (همان، ج 1، ص 550؛ بلاط معمولترین نام برای شبستانهای مسجد است). مقری (ج 1، ص 158) در وصف مسجد اُقلیش شبستان مرکزی را «البَلا'ط الاْ َوْسَط» میخواند.چنانکه در بارة کاخ اموی گفته شد، استعمال لغت بهو به مفهوم شبستان کشیدهای که نقش تالار تشریفات نیز داشته باشد، اطلاق آن را به نوعی بارگاه توجیه میکند. کاخ قرطبه دو تالار از اینگونه و با همین نام داشته است. به نوشتة تیجانی، کاخی که اِبْنِمَکّی در قابس بنا کرده بود، تالاری برای بارعام داشت که دارای بهو بود و صاحب کاخ در آن جلوس میکرد. این مکان تشریفاتی را قاعدتاً باید همتای «ایوان» یا شاهنشین مرکزی دانست که ریشه در تمدن بینالنهرین دارد و در دورة بنیطولون در منازل فُسطاط احداث میشد و بربرهای شرقی نیز از قرن چهارم با آن آشنا بودند. هنوز هم در منازل مردم الجزایر و تونس، ایوان مکانی تشریفاتی است که به صورت فرورفتگی عمیقی در دیوار عقب یک تالار بزرگ تعبیه میشود. در تونس آن را «قبُو » مینامند. با این حال، ظاهراً در الجزایر لفظ بَهْو ناشناخته نیست.منابع: ابنمنظور، لسانالعرب ، چاپ علی شیری، بیروت 1412/1992؛ عبداللهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المغرب فی ذکر بلاد افریقیة و المغرب ، با ترجمة فرانسوی دسلان، پاریس 1965؛ عبداللهبن محمد تیجانی، رحله ، چاپ حسن حسنی عبدالوهاب، تونس 1377/1958؛ احمدبن محمد مَقَّری، نفحالطیب ، چاپ احسان عباس، بیروت 1388/1968؛A. Dessus Lamare, ـtude sur le bohwu, organe d'architecture musulmane , JA , 228 (1936), 529-547.