حکمت، رضا، ملقببه «سردار فاخر» و «فاخرالسلطنه»، نماینده و رئیس مجلس شوراى ملى در چندین دوره متناوب.وى در 1308 در تهران به دنیا آمد (رجوع کنید به حکمت، ص 17، 98 و پانویس، قس مقدمه وحیدنیا، ص 1؛ صفائى، ج 2، ص 638، که به اشتباه، وى را متولد 1311 دانستهاند). پدرش، حسامالدین مشارالدوله شیرازى، از پزشکان دربار قاجار و عموى علیاصغر حکمت از رجال دوره پهلوى بود. حکمت پس از پایان تحصیلات ابتدایى و متوسطه در تهران، راهى شیراز شد و در آنجا ادبیات فارسى و عربى را فراگرفت و به تکمیل دانش خود در زبان فرانسه پرداخت (حکمت، ص 97؛ رکنزاده آدمیت، ج 2، ص 292). وى پس از مرگ پدرش، به هند رفت، ولى پس از مدت کوتاهى به شیراز بازگشت. نخستین فعالیت سیاسى او عضویت در کمیته دموکرات شیراز بود (رجوع کنید به حکمت، ص 96، 106ـ 107، 111؛ سپهر، ص 79). حکمت، با وساطت مخبرالسلطنه مهدیقلى خان هدایت* (والى فارس)، از احمدشاه قاجار لقب فاخرالسلطنه گرفت و چند ماهى نیز به حکومت نیریز منصوب شد (رجوع کنید به حکمت، ص 101، 116ـ118؛ صفائى، ج 2، ص 639).در جنگ جهانى اول حکمت، به همراه آزادیخواهان فارس، با انگلیسیها مبارزه کرد، ولى پس از انتصاب عبدالحسین میرزا فرمانفرما (رجوع کنید به فرمانفرما*، خاندان) به حکومت فارس، بهسبب دشمنى وى با دموکراتها، تعقیب و اموالش توقیف شد؛ از اینرو به تهران آمد و، با همکارى چند تن از آزادیخواهان، انجمن «اتحاد جنوب» را با هدف رهایى فارس از سلطه سیاسى و نظامى انگلیسیها تشکیل داد (رجوع کنید به حکمت، ص 144ـ 179، همان مقدمه، ص 1ـ2؛ رکنزاده آدمیت، ج 2، ص 293). وى در دوره صدارت وثوقالدوله*، بهسبب مخالفت با قرارداد 1919، مجبور به ترک ایران شد (صفائى، ج 2، ص 657ـ658؛ حکمت، همان مقدمه، ص 2). او همزمان با ریاست وزرایى میرزاحسنخان مشیرالدوله، به ایران بازگشت و از سوى مشیرالدوله به رشت رفت تا میرزاکوچکخان جنگلى* را از همکارى با بولشویکها* بازدارد (صفائى، ج 2، ص 658).در اواخر مجلس چهارم پس از آنکه اعتبارنامه اسماعیل میرزا مسعود، نماینده آباده، در مجلس رد شد، حکمت به جاى او انتخاب گردید (حکمت، همان مقدمه، ص 7) و در مجلس مؤسسانى که براى تغییر قانون اساسى و تغییر سلسله قاجار تشکیل شده بود، به نمایندگى از آباده انتخاب شد و به سلطنت پهلوى رأى داد (مکى، 1362ش، ج 3، ص 524). او سپس نماینده مردم آباده در دورههاى پنجم و هشتم و نماینده مردم شیراز در دورههاى هفتم، چهاردهم، پانزدهم، شانزدهم، هجدهم، نوزدهم و بیستم شد و در پنج دوره اخیر ریاست مجلس را برعهده گرفت (شجیعى، ج 4، ص 463، 525،560؛ حکمت، همان مقدمه، همانجا).حکمت در دورههایى که از رفتن به مجلس بازمیماند، مسئولیتهاى اجرایى را برعهده میگرفت، که از آن جمله است : حاکمیت گرگان در 1313ش، حاکمیت یزد در 1314ش، و ریاست کل آمار و ثبتاحوال در 1321ش (رجوع کنید به مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، آرشیو، پرونده «سردار فاخر حکمت»، ش 1ـ324ـ112ح؛ عاقلى، ج 1، ص 579ـ580). حکمت در مجلس چهاردهم در زمره نمایندگان مؤثر اقلیت در کنار دکتر مصدق بود. وى در 1325ش، در تشکیل حزب دموکرات ایران، همکارى مؤثرى با قوامالسلطنه داشت (عاقلى، ج 1، ص580) و در همین سال قوامالسلطنه او را استاندار کرمان و بلوچستان کرد (هدایت، ص 454؛ عاقلى، همانجا) و در این سمت، بهنمایندگى از قوامالسلطنه، به مذاکره با سران شورشى قشقایى پرداخت (صولت قشقائى، مقدمه، ص 25؛ براى چگونگى و نتایج آن رجوع کنید به مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، آرشیو، پرونده «سردار فاخر حکمت»، ش 1ـ325ـ112ح).مهمترین اقدام حکمت در ریاست مجلس پانزدهم، تبانى با دربار و وزراى دولت قوامالسلطنه و زمینهچینى براى سقوط قوام بود. در پى آن، محمدرضا شاه به وى پیشنهاد نخستوزیرى داد که، بنابه ملاحظاتى، آن را نپذیرفت. در مقابل، با حمایت از حکیمالملک در مقابل دکتر مصدق، که به صدور فرمان نخستوزیرى حکیمالملک انجامید، خواست شاه را اجابت کرد (رجوع کنید به سنجابى، ص100؛ مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، آرشیو، پرونده «سردار فاخر حکمت»، ش 1ـ326ـ 112ح؛ براى مهمترین اقدامات مجلس پانزدهم در زمان ریاست حکمت رجوع کنید به شجیعى، ج 4، ص 226).ریاست حکمت بر مجلس شانزدهم با فراز و نشیبهایى همراه بود به گونهاى که در اجراى لایحه دولت ــ که به قانون تصفیه کارمندان دولت معروف گردیدــ حکمت فاقد صلاحیت لازم براى تداوم خدمت در دستگاه دولتى شناخته شد (مکى، 1368ش، ص 391). در این دوره، حکمت حزب سوسیالیست ایران را تشکیل داد (رجوع کنید به عبده، ج 2، ص 1077ـ1079). وى در دوره نخستوزیرى مصدق خانهنشین شد، اما پس از کودتا بار دیگر، در دوره هجدهم مجلس شوراى ملى، ریاست مجلس را برعهده گرفت و با همکارى سیدضیاءالدین طباطبایى*، «کمیته مبارزه با دیکتاتورى» را که همسو با تمایلات دربار بود، تأسیس کرد (مدیرشانهچى، ص 265؛ عاقلى، ج 1، ص 584). او در دورههاى نوزدهم و بیستم مجلس نیز رئیس مجلس شد و پس از انحلال مجلس دوره بیستم به فرمان على امینى (نخستوزیر وقت)، مدتى در فاصله زمانى میان مجلس بیستم و بیستویکم، رئیس هیئت مدیره مجلس شد، لیکن پس از آن بهکلى از سیاست کناره گرفت و براى مدتى راهى اروپا شد. وى در 1356ش درگذشت (عاقلى، ج 1، ص 584ـ 585).منابع : علاوه بر اسناد مذکور در متن، موجود در آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر؛ رضا حکمت، خاطرات سردار فاخر حکمت، به کوشش س.وحیدنیا، تهران 1379ش؛ محمدحسین رکنزاده آدمیت، دانشمندان و سخنسرایان فارس، تهران 1337ـ1340ش؛ احمدعلى سپهر، ایران در جنگ بزرگ: 1918ـ 1914، تهران 1336ش؛ کریم سنجابى، خاطرات سیاسى دکتر کریم سنجابى، تهران 1381ش؛ زهرا شجیعى، نخبگان سیاسى ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامى، ج 4، تهران 1372ش؛ ابراهیم صفائى، رهبران مشروطه، ج 2، تهران 1363ش؛ محمدناصر صولت قشقائى، سالهاى بحران: خاطرات روزانه محمدناصر صولت قشقائى از فروردین 1329 تا آذر 1332، به تصحیح نصراللّه حدادى، تهران 1366ش؛ باقر عاقلى، شرح حال رجال سیاسى و نظامى معاصر ایران، تهران 1380ش؛ جلال عبده، چهل سال در صحنه قضایى، سیاسى، دیپلماسى ایران و جهان، تهران 1368ش؛ محسن مدیرشانهچى، «احزاب دولتى »، در تحولات سیاسى ـ اجتماعى ایران: 57ـ 1320، بهاهتمام مجتبى مقصودى، تهران: روزنه، 1380ش؛ حسین مکى، تاریخ بیست ساله ایران، ج 3، تهران 1362ش؛ همو، خاطرات سیاسى حسین مکى، تهران 1368ش؛ مهدیقلى هدایت، خاطرات و خطرات، تهران 1375ش.