بنیساله ، از عشایر عرب شیعی مذهب خوزستان که در طینة هویزه سکونت دارند. این عشیره از شعب قبیلة طیاند اما بعضی از آنان خود را از بنیتمیم میپندارند (عزّاوی، ج 4، ص 194). جابرجلیلمانع آنان را قبیلهای قحطانی از عبد شمسبن عبد مناف برادران آلکثیر، قبیلة معروف عرب، میداند و میگوید آنان همان بنوسالهبن عبدالرحمان ملقب به ابو سعیدبن عبد شمسبن عبدمنافاند (ص 105)، ولی در کتب انساب چنین نسبی دیده نمیشود بلکه عبدالرحمانبن سَمُرةبن حبیببن عبدشمسبن عبدمناف ذکر شده و نامی از ساله یافت نمیشود (ابنحزم، ص 74؛ سویدی، ص 70).محل سکونت اولیة بنیساله پیش از آلبوکاسِب (حول بوکاسب)، خوزستان و در اطراف خرمشهر بود (مانع، ص 106)، ولی بعدها، هنگامی که مشعشعیان بر هویزه حکم میراندند، به این ناحیه مهاجرت کردند و آنان را در نبرد با دشمنانشان یاری دادند (همانجا). در 1264 که مولی فرجاللهخان، حاکم هویزه، مصمم شد با کمک عشایر هم پیمان خود با بنیطُرُف * وارد جنگ شود، بنی ساله هم در کنار عشایر سواری، مزرعه و شرفه به سود حاکم هویزه وارد جنگ شدند (طرفی، 1368 ش، ص 93).در پی کشته شدن مولی فرجاللهخان به دست بنیطرف، فرزندش، مولی عبدالله سوم، حکمران سراسر خوزستان شد. وی به خونخواهی پدرش، براساس نقشهای با همدستی شیوخ بنیساله، روزی که بزرگان بنیطرف در منزل شیخ بنیساله جمع شده بودند، به غلامان خود دستور داد تا بر سر آنان بریزند و آنان را بکشند. با این نیرنگ، شانزده تن از شیوخ بنیطرف بر سر سفرة شیخ بنیساله به هلاکت رسیدند (همان، ص 93ـ94)، اما این، سرآغاز دشمنی سخت بین دو قبیلة بنیطرف و بنیساله شمرده نمیشود بلکه این دشمنی به زمان سکونت اولیة بنیطرف در روستاهای اطرافخرمشهر (الهْمِیلی) و همسایگی آنان با بنیساله باز میگردد که هجده تن از بنیساله به سبب پیمانی که با ایرانیان بر ضد بنیطرف بسته بودند به دست این قبیله کشته شدند (مانع، ص 129). بنیساله در 1303 با بنیطرف، دشمن دیرینة خود، در حملة بزرگ به هویزه همراهی داشتند. این اتحاد که به ابتکار شیخ دوراندیش بنیطرف شکل گرفت، به تسخیر هویزه و انقراض حکومت پانصد سالة مشعشعیان انجامید (طرفی، 1372 ش، ص 121). اما در پی اختلاف سختی میان قبیلة شرفه (از بنیطرف) و قبیلة بنیساله، برخی از خاندانهای بنیطرف از شرفه و برخی دیگر از بنیساله، به حمایت برخاستند، و این رویداد به جنگی انجامید که خاندانهای بنیطرف را رو در روی یکدیگر قرار داد (همان، ص 121ـ122).در 1299، در زمان ناصرالدین شاه قاجار (1264ـ1313)، بنیساله یکی از عشایر مهم هویزه به شمار میرفت که نسبت به سایر طوایف هویزه از جهت «دولت و جمعیت» مزیت داشت (نجمالدوله، ص 64، 69).بنیساله به نوشتة هنری فیلد (ص236؛ درمتن او: بنیصالح) در اوایل قرن چهاردهم/بیستم، دارای 100 ، 2 کلبه در ناحیة شمال شَویب و بین این شهر و هویزه در غرب خوزستان بودند که از تعداد زیادی شعب اصلی و فرعی ترکیب مییافت از آن جمله: بنیمناصیر * ، بَراهْنَه، صُوَیِّت، آلبوغَنّام و آلبوغُربَه (نیز رجوع کنید به مانع، ص 106). بزرگ منشی، شجاعت و کرم آنان که بدان شهرهاند به جدّشان علی علیهالسلام میرسد (همانجا).اکنون این قبیله به تیرههای متعددی تقسیم میشود و منازل آنان در سواحل کارون، جراحی و کرخه و در شهرهای خرمشهر، آبادان و اهواز و مرکز تجمع آنان منطقة ممتدی بین اهواز و سوسنگرد است. شمار آنان به چهار هزار خانوار بالغ میشود که بیشتر آنان کشاورز و دامدارند (همانجا).منابع: ابنحزم، جمهرةاَنساب العرب ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ] تاریخ مقدمه 1382/1962 [ ؛ محمدامین سویدی، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب ، بیروت ] بیتا. [ ؛ حمید طرفی، «خاندان سادات مشعشع و حکومت اسلامی هویزه»، فصلنامة عشایری ذخائر انقلاب ، ش 7 (تابستان 1368)؛ همو، المنیورو جهاد عشایر عرب خوزستان ، اهواز 1372 ش؛ عباس عزّاوی، عشائرالعراق ، بغداد 1937ـ 1956، چاپ افست قم 1370ش؛ هنری فیلد، مردمشناسی ایران ، ترجمة عبدالله فریار، تهران 1343 ش؛ جابر جلیل مانع، مسیرةالی' قبائل الاهواز ، قم 1372 ش؛ عبدالغفاربنعلی محمدنجمالدوله، سفرنامة خوزستان ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1341 ش.