توقیع(3) ، اصطلاحی در فرهنگ شیعی به معنای مکاتبات و منشورهای امامان بویژه حضرت ولیعصر عجلاللّه تعالیفرجه. این اصطلاح به هرگونه سخنشفاهی امامعصر نیز اطلاق شده است.واژة توقیع نخستین بار در روایتی از امام کاظم علیهالسلام دیده شده، همراه با حرف جرّ «فی» که پس از آن لفظ کتاب آمده است، بهمعنای یادداشتی که امام در زیر یک نامه نوشته بودهاند ( رجوع کنید بهحِمیَری، ص 332)، با همین ترکیب و در همین معنا در چند روایت از امام رضا علیهالسلام نیز بهکار رفته است ( رجوع کنید بهکلینی، ج 3، ص 5؛ ابنبابویه، 1404، ج 2، ص 93، 236؛ نیز رجوع کنید به طوسی، 1401، ج 6، ص 303). در زمان امام رضا علیهالسلام توقیع تنها برای یادداشتی که در همان نوشتة اصلی نگاشته میشده بهکار میرفته، لذا در مقابل «کتاب مفرد» قرار میگرفته ( رجوع کنید بهابنبابویه، 1404، ج 2، ص 236)، ولی پس از آن حضرت، کاربرد اصطلاحی توقیع گسترش یافته و یادداشتهای مستقل امام زمان علیهالسلام، که مسبوق به پرسش نبوده، نیز با عنوان توقیع شناسانده شده است ( رجوع کنید بههمو، 1363 ش، ج 2، ص 522). این واژه در بارة احادیث غیر مکتوب آن حضرت هم بهکار رفته است ( رجوع کنید بههمان، ج 2، ص 502، 505؛ طوسی، 1411، ص 309). علاوه بر آن، برخی سخنان خاص نایبان آن حضرت همچون اخبار بر غیب و نیز اظهارنظر در بارة مسائل دینی، در محدودة توقیعات ذکر شده است (مثلاً رجوع کنید بهابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 502ـ504؛ طوسی، 1411، ص 294، 298، 307ـ 308، 321). وجه کاربرد اخیر احتمالاً سخنی از حسینبن روح نوبختی بوده که در آن تأکید کرده که در امر دین از خود سخن نمیگوید، بلکه همه را از «اصل» (امام عصر علیهالسلام) شنیده است ( رجوع کنید بهابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 508 ـ509؛ نیز رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص330). محمدبن علیبن بابویه (1363 ش، ج 2، ص 518) یک روایت را که موضوع آن تبرکجُستن به امام عصر در هنگام ولادت است در باب توقیعات آورده که درست بهنظر نمیآید. آنچه در این مقاله بررسی میشود، مکاتباتی است که از امام رضا و امامانِ سپسین شیعه علیهمالسلام و نایبان امام عصر نقل شده است.تاریخ توقیعات. قدیمترین مکتوب تاریخدار امامان، در سال 201 صادر شده و موضوع آن ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام است ( رجوع کنید بهابنبابویه، 1404، ج 2، 165ـ169). در همین سال یک مکتوب در پاسخ به سؤال مأمون در بارة موی منتسب به پیامبر اکرم (اِربِلی، ج 3، ص 129) و در سال 202 مکتوب دیگری در تأکید عهدنامة پیشین (ابنبابویه، 1404، ج 2، ص170) نگارش یافته است. مکتوبی در سال 203 در پاسخ سؤالی دینی نگارش یافته که معلوم نیست از امام رضا صادر شده است یا از امام جواد علیهماالسلام ( رجوع کنید به طوسی، 1401، ج 7، ص 456). سند آزادی یکی از شیعیان در سال 213 به خط و مهر امام جواد علیهالسلام (کشی، ص 569)، پاسخ سؤال شرعی علیبن حدید در همین سال به خط آن حضرت (کلینی، ج 4، ص 536)، و نامة مفصّل امام به علیبن مهزیار در بارة حقوق شرعی و خمس و زکات در سال 220 (طوسی، 1401، ج 4، ص 141ـ143) و وصیت آن حضرت (کلینی، ج 1، ص 325) مکتوبات تاریخدار امام جواد میباشند. از امام هادی علیهالسلام در سال 228 نامة علیبن مهزیار (صفار قمی، ص 337)، در 231 نامة علیبن محمد قاسانی (کلینی، ج 5، ص 314)، در 232 نامه به علیبن بلال در بارة انتصاب ابنعبدرَبِّه به وکالت امام (کشی، ص 513) و نامه به ابوعلیبن راشد (طوسی، 1401، ج 4، ص 167)، در 233 نامة محمدبن احمدبن ابراهیم (ابنبابویه، 1392، ج 4، ص 245؛ طوسی، 1401، ج 9، ص 138)، در 238 نامة محمدبن فرج (کلینی، ج 4، ص 81)، در 248 نامة ابراهیمبن محمد همدانی در بارة اختلاف فارِس قزوینی و علیبن جعفر هُمانی دو وکیل حضرت که در آن علیبن جعفر تأیید شده (کشی، ص 527)، و در سال 250 نامه به علیبن عَمرو قزوینی در لعن فارِس (طوسی، 1411، ص 352ـ353) صادره شده که موضوع آنها غالباً پرسشهای فقهی بوده است. زیارتی نیز در سال 252، در بارة شهدای کربلا نقل شده که در آن نام و احیاناً اوصاف شهدا آمده است، این زیارت یکی از زیاراتِ معروف به «زیارت ناحیه» است ( رجوع کنید به ابنطاووس، 1367 ش، ص 537 ـ577؛ نیز رجوع کنید به مجلسی، ج 98، ص 274؛ تُستَری، ج 9، ص 504؛ احسانیفر، ص 32ـ67). تاریخ برخی از توقیعات را نیز با توجه به حوادث مطرح شده در آن (مثلاً قتل متوکل در 247) میتوان بهدست آورد ( رجوع کنید به کشی، ص 607).در سال 255 سهلبن زیاد از امام حسن عسکری علیهالسلام در بارة توحید و اختلاف شیعیان در موضوع جسم و صورت، پرسش کرده و امام پاسخ گفته است (کلینی، ج 1، ص 103؛ نیز رجوع کنید بهنجاشی، ص 185). امام رسالة المقنعة را نیز در همین سال نوشته است که میتوان آن را گونهای توقیع خواند ( رجوع کنید بهنجاشی، ص166؛ ابنشهرآشوب، ج4، ص424؛ بیاضی، ج2، ص175؛ برای نقل از این رساله رجوع کنید بهابنطاووس، 1367 ش، ص 25؛ همو، 1330، ص 225ـ226). در همین سال آن حضرت صلواتی را بر عبداللّهبن محمد عابد املا کرده است ( رجوع کنید بهابنطاووس، 1330، ص 484ـ485). توقیعی نیز در سال 256 از آن حضرت نقل شده است ( رجوع کنید بهخصیبی، ص340). در سال 258، که امام در حبس مُعتَز عباسی بوده، نامهای به ابوهاشم جعفری نگاشته که البته این تاریخ با عصر معتز (252ـ 255) ناسازگار است و باید در تاریخ یا در نام خلیفه ( رجوع کنید به مجلسی، ج 50، ص 312) یا در هر دو ( رجوع کنید بهطوسی، 1411، ص 205، 223؛ قطب راوندی، ج 1، ص 428) تحریف رخ داده باشد. توقیعی نیز در نکوهش فضلبن شاذان نقل شده که به گفتة ابوعلی احمدبن یعقوب بیهقی پس از مرگ فضل در سال 260، صادر شده است ( رجوع کنید بهکشی، ص 542 ـ543؛ در بارة دیگر نامههای حضرت در این سال رجوع کنید به کلینی، ج 1، ص 328؛ خصیبی، ص 342ـ343؛ ابنبابویه، 1363 ش، ج2، ص 475). برخی از توقیعات دیگر امام حسن عسکری علیهالسلام باتوجه به مطالب مطرح شده در آن، همچون قتل مهتدی در 256 یا ولادت محمدبن هَمّام (ابنهَمّام اِسکافی) در ذیحجة 258، قابل شناسایی است ( رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص510؛ نجاشی، ص380).خصیبی (ص 369، 371، 373) توقیعات امام عصر را که در سالهای 260، 263، 268، 271، 273 صادر شده نقل کرده است. در زمان سفارت محمدبن عثمانبن سعید عَمْری، در سال 281 توقیعی مشتمل بر صلوات بر پیامبر و آل وی ( رجوع کنید بهطوسی، 1411، ص 273ـ280) و در سال 290 توقیعی در توثیق محمدبن جعفر اسدی وکیل آن حضرت خطاب به صالحبن ابیصالح صادر شده است (همان، ص 415). در سال 298 توقیعی از طریق حسینبن روح خطاب به علیبن احمد عقیقی برای رفع گرفتاری وی صادر شده (ابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 505 ـ506) که در آن سال، حسینبن روح از کارگزاران عَمْری بوده است ( رجوع کنید بهطوسی، 1411، ص 367).در زمان سفارت حسینبن روح، در 305 توقیعی به روایت محمدبن نفیس ( رجوع کنید بههمان، ص 372)، در 307 توقیع محمدبن فضل موصلی ( رجوع کنید بههمان، ص 315ـ316)، در 307 و 308 دو توقیع در پاسخ به مسائل شرعی محمدبن عبداللّهبن جعفر حمیری و در ذیل آن زیارت آلیاسین ( رجوع کنید بهاحمدبن علی طَبْرِسی، ج 2، ص 573، 591، نیز رجوع کنید بهص 563، 568)، در 312 توقیعی از سوی حسینبن روح، که در زندان مقتدر عباسی بوده، خطاب به محمدبن همام در لعن محمدبن علی شَلمَغانی ( رجوع کنید به طوسی، 1411، ص 307ـ 308) و توقیعی در 323، سال تناثُر نجوم، خطاب به علیبن بابویه ( رجوع کنید بههمان، ص 322؛ برای توضیح سال تناثر نجوم رجوع کنید بهشبیری، 1381 ش، ص 195ـ197) صادر شده است. پایان عصر غیبت صغرا با توقیعی خطاب به علیبن محمد سَمُری، آخرین نایب امام عصر، در 328 یا 329 اعلام شده است ( رجوع کنید بهابن بابویه، 1363 ش، ج 2، ص 516؛ طوسی، 1411، ص 395).در عصر غیبت کبرا دو توقیع خطاب به شیخمفید، در 410 و 412، گزارش شده است ( رجوع کنید بهاحمدبن علی طبرسی، ج 2، ص 596 ـ603).توقیعات بسیاری نیز هست که تاریخ آنها روشن نیست، ولی با عنایت به قرائنی میتوان دریافت که برخی از آنها در اوایل غیبت صغرا و در دوران وکالت عثمانبن سعید عَمْری صادر شده است؛ مثلاً در چند توقیع، محل صدور آن شهر سامرا (سرّمن رَأی'، عسکر) ذکر شده و چون عثمانبن سعید مدتی بعد از وفات امام حسن عسکری علیهالسلام از سامرا به بغداد مهاجرت کرد و از آن پس بغداد مرکز استقرار نایبان امام زمان شد ( رجوع کنید بهابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 478؛ طوسی، 1411، ص 355؛ قطب راوندی، ج 3، ص 1108)، زمان صدور این توقیعات اوایل عصر غیبت امام عصر علیهالسلام بوده است ( رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص 517، 520 ـ521، 523؛ ابنبابویه، 1363ش، ج2، ص488، 491، 495، 498ـ499؛ قطب راوندی، ج 2، ص 696، 700).خط توقیعات. در روایات بسیاری، تصریح شده که مکاتبات امامان به خط خودشان بوده (برای نمونه رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص96، 102ـ103، 107، 510؛ ابنبابویه، 1392، ج 2، ص38، 44، 169، 183، 443؛ طوسی، 1401، ج 1، ص 245، 281، 426؛ همو، 1411، ص 349)، گاهی تأکید شده که مهر امام علیهالسلام نیز در نوشته بوده (مثلاً رجوع کنید بهکلینی، ج 7، ص 163؛ طوسی، 1401، ج 9، ص 31) و گاهی امام خود در ذیل نامه بر نگارش کتاب به خط خویش تصریح کرده است ( رجوع کنید به کشی، ص 513، 551؛ طوسی، 1401، ج 9، ص 13؛ همو، 1411، ص 350ـ353).طوسی (1411، ص356، 366)، بهنقل از ابونصر هبةاللّهبن احمدبن محمد کاتب (زنده در 400)، عبارتی را در بارة خط توقیعات آورده که بر مبنای آن توقیعات امام زمان که از طریق عثمانبن سعید و فرزندش محمدبن عثمان رسیده، به همان خطی بوده که در زمان حیات امام حسن عسکری علیهالسلام صادر شده بوده است. وی در نقل دیگری از ابونصر مذکور آورده که توقیعات امام عصر برای شیعیان، از طریق محمدبن عثمان، به همان خطی بوده که در زمان زندگی پدرش عثمانبن سعید نگاشته شده بوده است (همان، ص 362ـ363). از این عبارات چنین برداشت شده که توقیعات امام حسن عسکری علیهالسلام تا عصر محمدبن عثمان را محمدبن عثمان به دستور امام تحریر و کتابت میکرده است (مدرسیطباطبائی، ص 131ـ132) ولی عبارات فوق دقیقاً برخلاف این معنا دلالت دارد و بروشنی از آن این مطلب را میتوان فهمید که عثمانبن سعید و محمدبن عثمان صرفاً واسطة رساندن توقیع بودهاند و توقیع از طریق آنان به مردم میرسیده است.تصریحهای بسیار بر نگارش توقیع به خط امام حسن عسکری علیهالسلام (برای نمونه رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص 103، 510؛ کشی، ص 534، 543؛ نجاشی، ص380) یا به خط امام عصر علیهالسلام (برای نمونه رجوع کنید به ابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 483؛ طوسی، 1411، ص 285، 290) دلیل روشنی بر نادرستی ادعای نگارش توقیعات توسط نواب ائمه یا وکلای آنهاست. ابنبابویه (1392، ج 1، ص 142، ج 2، 154، ج 3، ص 68، ج 4، ص 203) در چند جا تصریح کرده که توقیعات امام حسن عسکری علیهالسلام به صفّار، به خط آن حضرت، را در اختیار دارد. از همة اینها روشنتر نامهای است که در هنگام ولادت امام زمان علیهالسلام خطاب به احمدبن اسحاق صادر شده، در این گزارش تصریح شده که نامه با همان خط امام علیهالسلام است که با آن توقیعات را صادر میکرده است ( رجوع کنید به ابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 434). در برخی احادیث، نگارش نامههای بسیار به دست امام عسکری علیهالسلام در شب وفات ایشان گزارش شده است ( رجوع کنید بههمان، ج 2، ص 473ـ 476). عبارت ابونصر کاتب، با صرفنظر از تضعیفی که در بارة وی وارد شده ( رجوع کنید به نجاشی، ص440)، نیز چنین تفسیر میشود که خط امام زمان علیهالسلام همانند خط امام حسن عسکری علیهالسلام بوده و همین امر اعتماد بیشتری را نسبت به درستی توقیعات سبب میشده است ( رجوع کنید بهمحمد صدر، 1400، ص431؛ جباری، 1381 ش، ص 145ـ146؛ مالکی، ص 20، 52، 58 ـ 60؛ ایروانی، ص 41ـ42). محمدبن عثمان در یک روایت گفته که توقیعی به خطی که آن را میشناخته، صادر شده (ابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 483)؛ پس، نویسندة این توقیع خود او نبوده است. احتمالاً تأکید پارهای از روایات بر نگارش توقیع به خط امام علیهالسلام، برای شناسایی توقیعات دروغینی بوده که به امام نسبت داده میشده یا شناسایی ادعای برخی منحرفان در مورد نگارش توقیع. از جمله فارِس قزوینی، پس از انحراف، اموال امام علیهالسلام را از شیعیان گرفته و به دروغ اعلام وصول نوشته است (کشی، ص 525). شلمغانی نیز ادعا کرده بود که برخی از توقیعات را او پاسخ داده است که این امر را امام عصر علیهالسلام تکذیب کرد (طوسی، 1411، ص 373). گویا همین گونه امور سبب میشده که گاه راویان از امام عسکری علیهالسلام میپرسیدهاند که آیا توقیع صادر شده را خود نوشتهاند، و حضرت پاسخ مثبت میدادهاند ( رجوع کنید بهکشی، ص 580). احمدبن اسحاق قمی در دیدار با امام عسکری از ایشان درخواست کرد دستخطی برای وی بنگارند تا با آن نامههای امام را شناسایی کند و امام ضمن اجابت درخواست او، تأکید کردند که به سبب نازکی و درشتی قلم، گاه تفاوتهایی در خط بروز میکند که نباید سبب تردید گردد (کلینی، ج 1، ص 513؛ در بارة تردید در صدور توقیع از جانب امام رجوع کنید بهکشی، ص 542). شاید به همین انگیزهها برخی تأکید میکردهاند که خط امام را میشناسند ( رجوع کنید بهحِمْیَری، ص340؛ ابنبابویه، 1392، ج 2، ص 169؛ طوسی، 1401، ج 4، ص 210، 224، 314). به هر حال، مکتوبات و توقیعات را امام بهدست خود مینوشته، در موارد بسیار اندکی توقیعاتی به کتابت دیگران دیده شده است. در عصر حضور ائمه علیهمالسلام تنها موردی که با جستجوی بسیار بهدست آمد، نگارش چند نامة امام کاظم علیهالسلام به برخی از شیعیان به دست علیبن اسماعیل، برادرزادة آن حضرت، است ( رجوع کنید بهابنبابویه، 1404، ج 1، ص 72). در عصر غیبت هم در یک مورد، در پاسخ سؤالات مردم قم از حسینبن روح، ذکر شده که پاسخها به خط احمدبن ابراهیم نوبختی و به املای حسینبن روح بوده است ( رجوع کنید به طوسی، 1411، ص 373). در توقیعی هم که برای شیخمفید صادر شده، تصریح گردیده که به املای آن حضرت و به خط فردی معتمد بوده است ( رجوع کنید بهاحمدبن علی طبرسی، ج 2، ص 603).نامهنگارانی که سؤال فقهی داشتند، گاه تمام سؤالات را پی در پی مینوشتند و امام به تکتک سؤالات پاسخ میداد ( رجوع کنید به ابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 484، 520؛ طوسی، 1411، ص 290، 296)، گاه پرسشگر، پس از هر پرسش، قسمتی را نانوشته باقی میگذاشت تا امام پاسخ خود را در آن قسمتها بنگارد (طوسی، 1411، ص 375ـ384؛ احمدبن علی طبرسی، ج 2، ص 564 ـ590). پاسخها گاه در پشت برگه (طوسی، 1411، ص 372ـ374)، گاه پس از هر سؤال و در میان سطور (همان، ص 304؛ نجاشی، ص 355؛ نیز رجوع کنید بهطوسی، 1401، ج 7، ص 456)، گاه در زیر نامه (ابنطاووس، 1377 ش، ص 345؛ کشی، ص 471، نیز رجوع کنید بهص 568) و گاه در بالای نامه نوشته میشد (نجاشی، ص380). توقیعات مستقل یا مفصّل معمولاً با بسمله آغاز شده است (مثلاً رجوع کنید بهابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 516، 522؛ طوسی، 1411، ص 285، 287؛ احمدبن علی طبرسی، ج 2، ص 591، 597، 600). گاه نیز سفیر امام مجموعة سؤالات و درخواستها را در طوماری مینگاشت و یکجا نزد امام میبرد و پاسخ آنها را دریافت میکرد ( رجوع کنید بهطوسی، 1411، ص 303ـ304). مواردی نیز بوده که بهجهت اجمال سؤال یا جهتی دیگر، سؤال بدون پاسخ مانده است ( رجوع کنید به احمدبن علی طبرسی، ج 2، ص 567، 578).شیوة ارسال پرسش. پرسشگران ساکن شهرهای دور، اغلب نامههای خود را توسط وکلای امامان میفرستادند. مثلاً، جعفربن ابراهیمبن محمد هَمَدانی بهواسطة پدر خود (کلینی، ج 4، ص 172؛ ابنبابویه، 1392، ج 2، ص 176)، ابوعمرو حَذّاء به واسطة علیبن مهزیار (کلینی، ج 5، ص 316)، برخی به واسطة احمدبن اسحاق (ابنبابویه، 1392، ج 2، ص 17)، و بِشْربن بَشّار بهواسطة ایوببن نوح (ابنادریس حلّی، ج 3، ص 581) نامههایی برای امام هادی علیهالسلام فرستادهاند. ابراهیمبن محمد همدانی و علیبن مهزیار اهوازی و احمدبن اسحاق قمی و ایوببن نوح، همگی از وکیلان امام دهم بودند (جباری، 1382 ش، ص 428ـ429). گاهی نیز افراد واسطه، وکیل امام نبودند. برای نمونه، سهلبن زیاد از طریق محمدبن عبدالحمید عطّار نامهای به امام حسن عسکری علیهالسلام نگاشته ( رجوع کنید بهنجاشی، ص 185) و حال آنکه ذکری از وکالت محمدبن عبدالحمید عطار نشده است، همچنانکه دلیلی بر وکالت محمدبن غالب اصفهانی ــ که زیارت شهدای کربلا از امام هادی علیهالسلام از طریق وی عرضه شد ــ نیست ( رجوع کنید به ابنطاووس، 1367 ش، ص 573ـ577). بنا بر گزارشی ( رجوع کنید به کشی، ص580)، تمام اموالی که وکیلان امام عسکری از نواحی مختلف میفرستادند، بهدست عَمْری (ظاهراً عثمانبن سعید) میرسیده و او آنها را به امام میرسانده است ( رجوع کنید بهابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 431؛ طوسی، 1411، ص 354ـ357). در عینحال، دلیلی که ثابت کند هیچگونه ارتباطی خارج از شبکة وکالت انجام نمیگرفته است، در دست نیست.در عصر غیبت صغرا نیز معمولاً مکاتبات از طریق نایبان چهارگانه، بهحسب دورة نیابت، انجام میگرفته است، مثلاً قاسمبن علاءهَمَدانی که خود از وکلا بوده، توقیعات امام عصر را از دست محمدبن عثمان عَمْری و در دورة نیابت حسینبن روح نوبختی از دست وی دریافت میکرده است (طوسی، 1411، ص310). گاه نیز توقیعاتی بدون وساطت نایبان به برخی از شیعیان میرسیده است؛ یعقوببن یوسف ضرّاب اصفهانی، در سال 281، در مکه در منزلی معروف به دارالرضا، پیرزنی از خدمتکاران امام حسن عسکری علیهالسلام را دید که به دستور امام عصر و با تأمین مالی آن حضرت به حج آمده بود، در این دیدار از رفتوآمد مردی به این منزل سخن به میان آمده که بنا بر قرائن، حضرت مهدی بوده است. ضرّاب اصفهانی از طریق این زن دفتری مشتمل بر صلوات بر پیامبر و خاندان او، مشهور به صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی، دریافت داشت ( رجوع کنید بهدلائل الامامة ، ص 545 ـ551؛ طوسی، 1411، ص 273ـ280). در گزارش دیگری نیز از این خانه سخن به میان آمده و راوی حدیث، حسنبن وَجْناء، به واسطة زنی که چهل سال یا بیشتر داشته، در این خانه به دیدار امام نایل شده و از ایشان دفتری مشتمل بر دعای فرج و صلوات بر حضرت دریافت داشته است (ابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 443ـ 444). محمدبن یوسف شاشی نیز به زنی که به خانة امام علیهالسلام رفتوآمد میکرده، نامهای داده و توقیع امام علیهالسلام را دریافت داشته است (قطب راوندی، ج 2، ص 695). این ارتباطات در شبکة رسمی وکالت نبوده است.پس از رسیدن سؤالات به نایبان امام، بهطور طبیعی پاسخگویی به آنها مدتی (گاه چند ساعت، گاه سه روز و گاه چند روز) طول میکشیده است (جباری، 1381 ش، ص 147ـ 148). سؤالات را گاه امام شخصاً پاسخ میداده و گاه نایب امام و در برخی موارد شخصی دیگر، به امر و اشراف آن حضرت، عهدهدار این کار میشده است (طوسی، 1411، ص 308؛ نیز رجوع کنید بهجباری، 1381 ش، ص 149). بنا بر گزارشی، در صورتی که امام خود پاسخ سؤال را میداده است، زمان صدور توقیع بیش از مواردی بوده که نایبان امام به پرسشها پاسخ میدادهاند ( رجوع کنید به طوسی، 1411، ص 306). گاه سؤالات قبل از رؤیت یا به محض وصول پاسخ داده میشده که حاکی از علم الاهی امامان بوده است (جباری، 1381 ش، ص 147). به گزارشی، امام هادی علیهالسلام به یکی از اصحاب خود دستور داده بود که اگر پرسشی دارد، آن را بنویسد و زیر سجادهاش بگذارد، پس از ساعتی پاسخ آن را نگاشته مییابد (قطب راوندی، ج 1، ص 419).خرق عادت به گونههای دیگری هم در صدور توقیعات بروز کرده است؛ گاه امام علیهالسلام سؤالات نانوشتة راویان را که تنها در خاطر گذرانده بودند پاسخ میداد ( رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص508 ـ509، 524؛ کشی، ص533 ـ534؛ ابنبابویه، 1363ش، ج 2، ص490، 492؛ طوسی، 1411، ص 282) یا سؤالاتی را که با قلم بیمرکّب، و احتمالاً برای امتحان درستی ادعای نایبان، نوشته میشد، پاسخ میداد (ابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 488، 494؛ طوسی، 1411، ص 316). گاه سؤال کسی بدون ذکر دلیل بیپاسخ میماند، پس از چندی با انحراف مذهبی پرسشکننده، سبب پاسخ ندادن به سؤال وی روشن میشد (کلینی، ج 1، ص520؛ برای مواردی از کرامات و خرق عادات در توقیعات رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص 495، 500 ـ 518، 524؛ خصیبی، ص 370؛ ابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 485ـ 486، 488، 494، 509 ـ510، 516، 519، 522؛ طوسی، 1411، ص 205، 208، 282ـ283، 291، 294ـ 295، 304، 308ـ 309، 318،533، 553). توقیعاتی که در عصر غیبت صغرا صادر شده غالباً متضمن عنصر معجزه و خرق عادت است؛ لذا توقیعات، خود یکی از دلایل امامت امام زمان علیهالسلام تلقی شده است ( رجوع کنید بهابنبابویه، 1363 ش، ج 1، ص 126؛ ابوالصلاح حلبی، ص 122).توقیعات، پس از صدور، بهوسیلة پیکی مخصوص، با ارائة نشانة صدق، فرستاده میشد. به ملاحظات امنیتی و جهات تقیهآمیز، هویت این پیکها در گزارشهای موجود ذکر نشده و با تعابیر مبهمی همچون، امرأة، غلام، غلام اسود، الرسول من عندالحسینبن روح، رسولالخلف علیهالسلام (و در یکجا «فیج العراق»، معرّب پیک رجوع کنید بهطوسی، 1411، ص 310) از آنان یاد شده است ( رجوع کنید بهابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 487، 491، 495، 497، 505؛ طوسی، 1411، ص300). گاه توقیع از طریقی بغایت غیرعادی فرستاده میشده، مانند فرستادن پیام از طریق هاتفی که صدای وی شنیده میشده ولی خود او دیده نمیشده است ( رجوع کنید بهخصیبی، ص 369؛ ابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 492، 499). در ماجرای شلمغانی، که مدعی نیابت امام عصر شده بود، توقیعی به دست محمدبن همام رسید که حتی مرکّب آن خشک نشده بود (طوسی، 1411، ص 410). به دستور حسینبن روح، این توقیع، بیدرنگ، بین مشایخ شیعه بهطور گسترده انتشار یافت و نسخهای از آن نیز به شهرهای دیگر فرستاده شد (همان، ص 411).ارسال توقیعات برای شیعیان، معمولاً توسط وکلای امام صورت میگرفت. چهار وکیلِ (سفیر، نایب) اصلیِ امام عصر علیهالسلام خود وکیلانی در شهرهای مختلف داشتند که توقیعات از طریق آنها انتشار مییافت ( رجوع کنید بههمان، ص415ـ 417). در عین حال، عوامل دیگر نیز در این امر دخیل بوده است. مثلاً، ارسال توقیعِ حاوی لعن شلمغانی برای محمدبن همام، که به آن اشاره شد، ظاهراً به جهت ریاست مذهبی وی در بغداد بوده است. در نامهای که در سال 232 امام هادی علیهالسلام برای علیبن بلال فرستاده و در آن انتصاب ابوعلیبن راشد به منصب وکالت اعلام شده، اشاره شده که امام به دلیل اینکه علیبن بلال رئیس مذهبی منطقة خود بوده، نامه را برای وی نگاشته است (کشی، ص 513). نامهای دیگر از آن حضرت در نکوهش گروهی از مدعیان دروغینِ وکالت، خطاب به محمدبن عیسیبن عبید صادر شده بود ( رجوع کنید بههمان، ص 518 ـ 521) که احتمالاً ارسال آن برای وی به سبب نسبت خانوادگیاش با برخی از آن مدعیان بوده است. بنابراین، قسمت پانزدهم کتابهای مصابیح ابنبابویه، که موضوع آن معرفی افرادی است که توقیعات را دریافت کردهاند (نجاشی، ص 391)، الزاماً در بارة وکلای امام نیست (در بارة چگونگی دریافت توقیعات از امام عصر علیهالسلام و تحویل آن به وکلا و شیعیان رجوع کنید به جباری، 1381 ش، ص 150ـ153).توقیعات در بارة موضوعات مختلفی همچون تعیین و نصب وکیلان و توثیق و مدح برخی از ایشان و دستورهای لازم به وکیلان در بارة چگونگی ایفای وظیفة وکالت، اعلام وصول وجوه شرعی، رفع حاجت شیعیان، نکوهش قاطع مدعیان دروغین وکالت یا وکیلان معزول، پاسخ پرسشهای فقهی و کلامی و حدیثی و تفسیری و غیره صادر میشده است ( رجوع کنید به همان، ص 155ـ156). بجز مسائل و درخواستهای شخصی پرسشگران، مباحثی چون ابهام یا تعارض در روایات نقل شده از امامان پیشین علیهمالسلام ( رجوع کنید به طوسی، 1411، ص 375ـ377؛ احمدبن علی طبرسی، ج 2، ص 564، 566 ـ 567، 583 ـ 585)، اختلاف اصحاب امامیه در یک مسئلة فقهی یا اعتقادی ( رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص 105؛ طوسی، 1411، ص 377؛ احمدبن علی طبرسی، ج 2، ص 567، 588) و دیدگاه برخی از فقها ( رجوع کنید به طوسی، 1411، ص 378ـ379، 381ـ382؛ احمدبن علی طبرسی، ج 2، ص 574 ـ580) منشأ و زمینة پرسش از امامان بوده است.نکتة جالب توجه این است که گاه چند نفر از چند شهر با یک امام مکاتبه کرده و همه یک سؤال داشتهاند که جواب مشابهی نیز گرفتهاند، مانند پرسش ابوشیبة اصفهانی و حسینبن بَشّار واسطی و علیبن اسباط کوفی و ابراهیمبن محمد همدانی از امام جواد علیهالسلام در بارة برخی احکام عقد ازدواج ( رجوع کنید به کلینی، ج 5، ص 347؛ طوسی، 1401، ج 7، ص 395ـ396). همچنین ابراهیمبن محمد همدانی و محمدبن علی قاسانی و بشربن بشار نیشابوری و محمدبن فرج رُخّجی ــ از مردم مصر که در اواخر عمر در سامرا میزیسته است ( رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص 500) ــ و حمزةبن محمد و یکی از شیعیان، هر شش تن، در ضمن مکاتبهای سؤالی در بارة مسائل توحیدی و بحث جسم وصورت پرسیدهاند که ظاهراً همة مکاتبات با امام هادی علیهالسلام بوده است ( رجوع کنید بههمان، ج 1، ص 102ـ 105؛ ابنبابویه، 1357 ش، ص 97ـ102). احتمال میرود که بین سؤالکنندگان ارتباطی وجود داشته و نویسندگان نامهها از نامهنگاری یکدیگر باخبر بودهاند. بحث توحید در عصر امام حسن عسکری علیهالسلام هم ادامه داشته و سهلبن زیاد، در سال 255، همین سؤال را به صورت مکتوب برای امام نوشته و به اختلاف شیعیان در این زمینه تصریح کرده و پاسخ مفصّلتری گرفته است ( رجوع کنید بههمان، ج 1، ص 103).توقیعات یکی از مشخصههای نهاد وکالت است. تأسیس نهاد وکالت در زمان امامان شیعه و ارتباط غیرمستقیم و غیر شفاهی شیعیان با امامان، چه بسا تدبیری در جهت آمادهسازی جامعة شیعه برای روزگار غیبت امام عصر بوده است (جباری، 1382 ش، ص 53 ـ 55). این امر سبب میشده است که گاه در توقیعات بهجای پاسخ صریح به سؤالات، به نقل روایت یا روایات مختلف در مسئله و چگونگی برخورد با آنها اکتفا گردد ( رجوع کنید بهطوسی، 1411، ص 378ـ379؛ احمدبن علی طبرسی، ج 2، ص 581 ـ582). بهکار بردن تعبیراتی چون «السنةُ المُجْمعُ علیها بِغَیْر خلافٍ» و «السنةُ المؤکَّدةُ التی هی کالاجماع»، و تبیین استدلالی پاسخها که توقیعات را به عبارات فقهی متداول نزدیک میساخته، از همین جهت قابل ارزیابی است ( رجوع کنید به احمدبن علی طبرسی، ج 2، ص 574 ـ576، 579، 584). تعبیر «انشاءاللّه» در پایان توقیعات در این زمان نیز بیشتر شده است (مدرسی طباطبائی، ص 98ـ99). این عبارت هر چند در پارهای از احادیث امامان پیشین هم دیده شده (مثلاً رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص 309، ج 3، ص 31، 51)، در توقیعات امامان اخیر فراوانتر است.در برخی توقیعات واژههای رمزگونه همچون «الصوفی المتصنع» (کشی، ص 535)، «النابی»، «الرازی»، «البلالی»، «المحمودی»، «العَمْری» (همان، ص 577، 579 ـ580)، «الغائب العلیل» (همان، ص 557)، «العلیل»، «القزوینی» (همان، ص 527) دیده میشود. ابوغالب زُراری (ص 117) نیز گفته است که امام هادی علیهالسلام در اشاره به جدّ او، برای محافظت وی نامی استعاری به کار برده است. شرایط دشوار تقیه در زمان امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام، سبب میشده که با تعابیر مبهمی از آن دو امام، همچون «الرجل»، «الفقیه»، «الفقیه العسکری»، «صاحب العسکر» و «الطیب»، یاد شود ( رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص 102، 107ـ 108، ج 3، ص60، 466، ج 4، ص 239، ج 7، ص 59؛ ابنبابویه، 1392، ج 3، ص 238، 258، 304؛ طوسی، 1401، ج 1، ص 131، ج 3، ص230). اینگونه تعبیرات مبهم در عصر غیبت صغرا هم دیده شده است. مثلاً در روایتی، توقیع امام عصر «رقعةالرجل» معرفی شده ( رجوع کنید بهکلینی، ج 1، ص 517؛ قس خصیبی، ص 368 که در آن تصحیف رخ داده است) و در توقیعی دیگر تعبیر «الفقیه الذی لایُشَکُّ فی علمه» ( رجوع کنید بهاحمدبن علی طبرسی، ج 2، ص 575) بهکار رفته است.به سبب شرایط تقیه، گاه نامهنگاران درخواست خود را به گونهای به نایبان عرضه میداشتهاند که گویا وی آن را از برخی فقهای معمولی میپرسیده است. مثلاً، در توقیعهای محمدبن عبداللّهبن جعفر حِمْیَری آمده است که او از حسینبن روح نوبختی درخواست کرد، از روی لطف، مسائل او را از «مَنْ تَثِقُ بِهِ منَ الفقهاءِ» یا از «بعض الفقهاء» بپرسد (طوسی، 1411، ص 378). گفتنی است در یکی از توقیعات از فرد ناشناسی با رمز «ص» یاد شده که احتمالاً انگیزة خاصی در نام نبردن از وی در کار بوده نه شرایط تقیه ( رجوع کنید بههمان، ص 375). یکی از راویان نقل کرده که ابوجعفر (= محمدبن عثمان) نزد وی آمده و او را به جایی متروک برده تا نوشتاری را که در آن برخی حوادث آینده ذکر شده نشان دهد، سپس به او گفته که آن را از بر کند و خود نوشتار را از بین برده است (ابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 498).ابنبابویه (1363 ش، ج 1، ص 93)، به نقل از ابوسهل نوبختی، آورده است که پس از وفات امام عسکری علیهالسلام نامههای امام عصر بیش از بیست سال توسط رجال معتمد پدر ایشان به شیعیان میرسید که مشتمل بر اوامر و نواهی بود، سپس مکاتبه منقطع گردید و تنها یکی از اصحاب امام عسکری باقیماند که مردم را به رازداری و کتمان دستور داد و مکاتبه قطع شد. از این عبارت نوبختی چنین استنتاج شده که توقیعات در فاصلة سالهای 280 تا 290 و چه بسا تا زمان وفات نایب دوم، محمدبن عثمان عَمْری (304 یا 305)، صادر نمیشده است ( رجوع کنید بهمدرسی طباطبائی، ص 132) ولی با عنایت به اینکه مکاتبه به معنای نامهنگاری طرفینی است، انقطاع مکاتبه دلیل انقطاع همهگونه نوشتههای امام علیهالسلام، از جمله توقیعات ابتدایی و نه پاسخ نامهها، نیست. توقیعات پیامهای شفاهی امام را نیز در بر میگیرد ( رجوع کنید بهابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 503 ـ 505؛ طوسی، 1411، ص 309) و طبعاً تعبیر انقطاع مکاتبه دلیل انقطاع اینگونه توقیعات نیز نمیباشد. ابوسهل نوبختی در ادامة عبارت مورد بحث آورده که تا زمان تألیف کتابش، التنبیه فی الامامة (حدود سال 290)، باب امام عصر علیهالسلام اوامر و نواهی امام را به شیعیان میرسانده است ( رجوع کنید بهابنبابویه، 1363 ش، ج 1، ص 93). گزارشهای دیگری نیز هست که نشانة عدم انقطاع کامل مکاتبات در فاصلة زمانی مذکور است و بر فرض انقطاع توقیعات، تنها به صورت موقت و بسیار کوتاه بوده است. از هبةاللّه کاتب نقل شده که در طول حیات محمدبن عثمان توقیعات از طریق وی به شیعیان میرسیده است (طوسی، 1411، ص 363، نیز رجوع کنید به ص 366). هبةاللّه همچنین تأکید کرده که در طول حدود پنجاه سال وکالت محمدبن عثمان (چند سال آن در زمان امام عسکری بوده است)، مردم اموال خود را نزد محمدبن عثمان میآوردند و توقیعات امام ــ که مشتمل بر امور مهم دینی و دنیوی و پاسخ سؤالات مردم بود ــ از طریق وی به شیعیان میرسید (همان، ص 366). در گزارشی دیگر آمده که توقیعات امام عصر، پیوسته، به دست محمدبن عثمان و سپس به دست حسینبن روح به قاسمبن علاء در آذربایجان میرسید. بنا بر همین گزارش، یکبار به مدت دو ماه مکاتبه انقطاع یافت و قاسمبن علاء نگران شد ( رجوع کنید بههمان، ص 310). این گزارش مؤید این نظر است که اگر انقطاعی در صدور توقیعات صورت گرفته تا پایان عمر محمدبن عثمان ادامه نداشته است. همچنین ابوالحسن ضرّاب اصفهانی که در 281 در مکه، از طریق پیرزنی، امام را دیده، گزارش کرده که افراد زیادی را دیده است که به همان خانه میآمدند و نامههایی را به پیرزن میسپردند و منتظر پاسخ میماندند. وی چند تن از این افراد را در بازگشت از حج تا ورود به بغداد دیده است (طوسی، 1411، ص 277). در نقل دیگر این ماجرا گفته شده که افراد مذکور لباسهای مندرسی در برداشتند ( دلائل الامامة ، ص 549). شاید آنها پیکهای محمدبن عثمان عمری بودهاند. وی در بغداد میزیسته و پس از وفات پدرش قبل از سال 280 ( رجوع کنید بهطوسی، 1411، ص 362ـ363) سفارت داشته است. احتمالاً مندرس بودن لباسشان وسیلهای برای پوشیده ماندنشان از دیدة مأموران حکومت بوده است. در سال 290 توقیعی صادر شده که در آن به محمدبن جعفر عربی در ری ارجاع داده شده است (همان، ص 415)؛ بنابراین، انقطاع توقیعات، بر فرض درستی، تا سال 290 ادامه نداشته است. البته، شواهدی بر محدودیت ارتباط بین مردم و سفیران امام علیهالسلام در دورة خاصی، به سبب شرایط دشوار سیاسی، وجود دارد. طبق گزارشی، در دوران معتضد عباسی ارسال اموال نزد محمدبن عثمان کاملاً سرّی و پوشیده انجام میگرفت و آورندگان اموال نه نامهای در دست داشتند و نه به آنها رسیدی داده میشد. این ملاحظات برای پیشگیری از هرگونه خطر احتمالی بود ( رجوع کنید بهطوسی، 1411، ص 295ـ296). خلافت معتضد از 279 تا 289 بوده که تقریباً مقارن با زمانی است که انقطاع توقیعات در آن مطرح شده است. در هر صورت، توقیعات بسیاری از محمدبن عثمان عَمری رسیده که دلیلی بر آنکه در اوایل زمان سفارت وی صادر شده باشد، در دست نیست، همچون توقیع اسحاقبن یعقوب ( رجوع کنید به ابنبابویه، 1363 ش، ج 2، ص 520 ـ521؛ برای آگاهی از بخشی از آن رجوع کنید به همو، 1392، ج 1، ص 498؛ طوسی، 1411، ص 296).توقیعات معمولاً به صورت مکاتبه بوده است. حدیثشناسان و فقها در بارة اعتبار مکاتبات، اختلافنظر دارند. برخی فقها در اعتبار مکاتبات مناقشه کردهاند ( رجوع کنید بهآبی، ج 2، ص 180؛ محقق حلّی، 1371 ش، ص 324؛ علامه حلّی، ج 7، ص 248؛ شهید اول، ج 3، ص 577؛ محقق کرکی، ج 1، ص 457، ج 2، ص 84، ج 12، ص 85؛ شهید ثانی، 1380 ش، ج 1، ص 388، قس ج 1، ص 390، ج 2، ص 572 ـ573) و از سخنان برخی دیگر بر میآید که مکاتبه را همارز حدیث شفاهی نمیدانند ( رجوع کنید بهمحقق حلّی، 1364 ش، ج 2، ص 659؛ شهیدثانی، 1380 ش، ج 2، ص 555، 573). در عین حال، دلیل روشنی بر بیاعتباری مکاتبه یا همارز نبودن اعتبار مکاتبه و حدیث شفاهی، در کتابهای فقهی ذکر نشده است. در کتب درایةالحدیث نیز این بحث مطرح شده است ( رجوع کنید بهخطیب بغدادی، ص 373ـ374؛ ابنصلاح، ص 154ـ 155؛ سیوطی، 1385، ج 2، ص 55 ـ 58). در مناظرة شافعی با اسحاقبن راهویه (متوفی 237) نیز اشارهای به این بحث دیده میشود؛ یکبار شافعی حدیثی را به دلیل سماع بودن بر حدیث کتبی دیگر ترجیح داد، ولی ابنراهویه، نامهنگاری پیامبر را به کسری' و قیصر دلیل بر اعتبار مکاتبه دانست (سیوطی، 1408، ج 1، ص 15؛ شهیدثانی، 1408، ص 288ـ290). نظیر استدلال ابنراهویه در کتب درایة شیعه هم دیده میشود (برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج 2، ص 167). شیخعزالدین حسینبن عبدالصمد حارثی همدانی (متوفی 984؛ ص 141) با استناد به مکاتبات فراوان ائمه علیهمالسلام و با تأکید بر اینکه راویان، خط امام علیهالسلام را میشناختهاند، نتیجه گرفته که مکاتبات معتبرند و گفته است اگر مکاتبه بیاعتبار باشد، مکاتبات ائمه بیهوده بوده است (نیز رجوع کنید به حسن صدر، ص 466). کنی (ص 260) بر این احتجاج حارثی افزوده است که امامان از عمل شاگردانشان به مکاتبات آگاه بودند و اساساً مکاتبه برای عمل کردن صورت میگرفته، لذا کسی از این جهت در اعتبار مکاتبات تردید نکرده است. وی تأکید کرده که اعتبار مکاتبه مستند به این نیست که در بر دارندة اجازه نیز هست (نیز رجوع کنید به ابنصلاح، ص 154؛ شهیدثانی، 1408، ص 288؛ همو، 1403، ج 3، ص 14). قدیمترین اشکال بر اعتبار مکاتبه، در منابع حدیثی شیعه، از آنِ شیخ طوسی است ( رجوع کنید به1390، ج 3، ص 171). وی پس از نقل یک مکاتبه، با اشاره به اینکه هر چه در کتب (نامهها) آمده، صحیح نیست، آن مکاتبه را نا معتبر خوانده است (نیز رجوع کنید به بحرانی، ج 23، ص 631؛ طباطبائی، ج 10، ص 223). در پاسخ گفتهاند که اصحاب امامان با نوشتهها و خط ایشان آشنا بودند و تشخیص آن برایشان چندان دشوار نبود (شبیری زنجانی، ج 9، درس 329، ص 3). گویا به همین جهت، برخی از فقیهان به صحت سند مکاتبة مذکور اشاره کرده و عمل به مضمون آن را جایز شمردهاند ( رجوع کنید بهموسوی عاملی، ج 1، ص 180؛ نراقی، ج 16، ص 309؛ نیز رجوع کنید بهابن ادریس حلّی، ج 2، ص 537 که به جهتی دیگر آن را نپذیرفته است). در برخی کتب درایة الحدیث نیز مکاتبه را در رتبة پایینتری از سماع دانستهاند ( رجوع کنید به شهیدثانی، 1408، ص 289؛ حارثی، ص 142؛ میرداماد، ص 242). در مقابل ایشان، برخی فقها به یکسانی حدیث کتبی و حدیث شفاهی از نظر اعتبار تصریح نمودهاند ( رجوع کنید بهمقدس اردبیلی، ج 1، ص 267، ج 5، ص 229؛ محقق خوانساری، ج 1، ص 217). مامَقانی (ج 1، ص 283) اشاره کرده که احتمال تقیه در مکاتبات بیشتر است. شاید این مطلب دلیلی بر بیاعتباری توقیعات یا کم ارزشی آنها تلقی شود، اما همانگونه که اشاره شد، در توقیعات، راویان و امامان تمهیداتی ویژه برای پیشگیری از دروغسازی و امثال آن، به کار گرفتهاند. استفاده از تعبیرات رمزی، شبیهسازی توقیعات به فتاوای فقها، محدود سازی مکاتبات در هنگام تشدید شرایط امنیتی، نشر توقیعات توسط شبکة وکالت، از جملة این تمهیدات بوده است. به همین جهت گاه صریحاً دستور پنهان کردن توقیع از افراد غیر معتمد صادر میشده است ( رجوع کنید بهکشی، ص 579؛ احمدبن علی طبرسی، ص 600، 603)، لذا نمیتوان احتمال وجود شرایط تقیه را در مکاتبات بیشتر از دیگر احادیث دانست و ارزش مکاتبات را انکار کرد یا از ارزش آنها کاست. در قبال اینگونه آرا، دیدگاه دیگری به توقیع به عنوان سند تاریخی مکتوب، اعتباری ویژه میبخشد ( رجوع کنید بهمدرسی طباطبائی، ص 96، پانویس). ابنشُعْبة حَرّانی (متوفی قرن چهارم؛ ص 490) نیز از توقیعات امام زمان علیهالسلام با وصف تواتر و استفاضه نزد شیعیان یاد کرده است. در عین حال، این نکته نباید نادیده گرفته شود که نسخة اصلی توقیعات معمولاً مستقیم به دست محدّثان نمیرسیده بلکه گزارش راویان، بر صدور توقیع دلالت داشته است؛ ازینرو، توقیع همچون دیگر احادیث نیازمند بررسی سندی است و پارهای از مشکلات حدیثی، همچون تصحیف و تحریف، در گزارش توقیعات نیز محتمل است. کلام ابنشعبه هم دلیلی بر اعتبار هر چه به نام توقیع نقل شود، نیست.منابع توقیعات. برخی از محدّثان کتاب یا کتابهایی در بارة توقیعات تألیف کردهاند، از جمله عبداللّهبن جعفر حِمْیَری چهار اثر در این باره نگاشته است با نامهای مسائلُ لِاَبی محمدالحسن علیهالسلام علی ید محمدبن عثمان العَمری ، کتاب قرب الاسناد الی صاحب الامر علیهالسلام، مسائل أبی محمد و توقیعات و مسائل الرجال و مکاتباتهم اباالحسن الثالث علیهالسلام ( رجوع کنید به نجاشی، ص220؛ نیز رجوع کنید به طوسی، 1420، ص 294). ابنادریس(ج 3، ص 581 ـ583) گزیدهای از کتاب مسائلالرجال را آورده است (سند کتاب در متن چاپ شدة السرائر مشوّش و محرّف است). ابنشهر آشوب از مکاتبات الرجال عن العسکریَّین یاد کرده (ج 4، ص 424)، این کتاب از جمله منابع بیاضی نیز بوده (ج 2، ص 175) و ظاهراً این کتاب در اختیار ابنطاووس نیز بوده و او مطالبی از آن نقل کرده است ( رجوع کنید بهکولبرگ، ص410، 412، 581). ابنطاووس (1363 ش، ص 115؛ نیز رجوع کنید به کولبرگ، ص 581) حدیثی را از کتاب توقیعات حمیری نقل کرده که با توجه به قرائن موجود، معلوم نیست که همان کتاب مذکور در بالا باشد.محمدبن عیسیبن عُبَیْد نیز کتابی به نام کتاب التوقیعات نگاشت (نجاشی، ص 334) که در دست نیست. بخش پانزدهم کتب مصابیح ابنبابویه هم در بارة توقیعات بوده است (همان، ص 391). ابنطاووس (1363 ش، ص 114؛ نیز رجوع کنید بهکولبرگ، ص 576) از کتابی با نام التواقیع من اصول الاخبار نگاشتة عبداللّهبن صلت روایت کرده است.کتابهای نگاشته شده در بارة وکلای امامان علیهمالسلام نیز از منابع مهم توقیعات بودهاند، بدینقرار: اخبار وکلاء الائمة الاربعة تألیف احمدبن محمدبن عَیّاش (متوفی 401؛ نجاشی، ص 86؛ طوسی، 1420، ص 78 با توصیف کتاب به اختصار)؛ اخبار الوکلاء الاربعة تألیف احمدبن محمدبن نوح سیرافی (نجاشی، ص 87؛ طوسی از این کتاب با نام اخبار الابواب یاد کرده است رجوع کنید به1420، ص 87)؛ کتابٌ فیاخبار ابیعمرو و ابیجعفر العَمْریَّیْن نگاشتة هبةاللّه کاتب (نجاشی، ص440). این آثار در دست نیستند ولی نقلقولهایی از آنها در الغیبة شیخطوسی آمده است. مهمترین منبع موجود در بارة توقیعات امامان، بجز امام عصر، رجال کشی است. جلد نخست کافی نیز از دیگر منابع توقیعات امامان به شمار میرود. در بارة توقیعات امام زمان علیهالسلام کتاب کمالالدین و تمام النعمة ابنبابویه و الغیبة شیخطوسی دو منبع اساسیاند و هریک بابی را به این امر اختصاص دادهاند و در ابواب دیگر هم به تناسب، توقیعات بسیاری را نقل کردهاند. در دیگر کتب حدیثی نیز مواردی از توقیعات آمده است (برای نمونه رجوع کنید به فضلبن حسن طبرسی، ج 2، ص270ـ273؛ مجلسی، ج 53، ص150ـ197). کتابهایی که به بررسی موضوع مهدویت از جنبههای گوناگون پرداختهاند نیز معمولاً بخشی را به توقیعات اختصاص دادهاند. کتابهای مستقلی هم در جمعآوری یا تحلیل توقیعات نگارش یافته است ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج 4، ص500 ـ501؛ مهدیپور، ج 1، ص 237، ج 2، ص 577، بویژه ص 814). در بارة برخی توقیعات، همچون دعاهای افتتاح و رجبیه و ندبه و زیارات ناحیه ( رجوع کنید بهمهدیپور، ج 1، ص 343ـ344، ج 2، ص 464ـ465؛ احسانیفر، ص 32ـ67) و توقیع امام زمان علیهالسلام خطاب به شیخمفید، از نظر سند و مُفاد بررسیهایی شده است ( رجوع کنید بهخوئی، ج 17، ص 209ـ210؛ مهدیپور، ج 1، ص 103، 199؛ قس غروی، ص 1ـ9؛ محمدصدر، 1395، ص 157ـ 198؛ شبیری، 1372 ش، ص 115ـ 118).منابع: حسنبن ابیطالب آبی، کشف الرموز فی شرح المختصر النافع ، چاپ علی پناه اشتهاردی و حسین یزدی، قم 1408ـ1410؛ آقابزرگ طهرانی؛ ابن ادریس حلّی، کتاب السرائرالحاوی لتحریر الفتاوی ، قم 1410ـ1411؛ ابنبابویه، التوحید ، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ?[ 1357 ش ] ؛ همو، عیون اخبار الرضا ، چاپ حسین اعلمی، بیروت 1404/1984؛ همو، کتاب من لایحضره الفقیه ، چاپ علی اکبر غفاری، تهران 1392؛ همو، کمالالدین و تمام النعمة ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1363 ش؛ ابنشعبه، تحفالعقول عن آلالرسول ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1363 ش؛ ابنشهر آشوب، مناقب آل ابیطالب ، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم [ بیتا. ] ؛ ابنصلاح، علومالحدیث ، چاپ نورالدین عتر، مدینه 1972؛ ابنطاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه ، چاپ فضلاللّه نوری، چاپ سنگی تهران 1312، چاپ افست 1367 ش؛ همو، جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع ، چاپ احمد شیرازی، تهران 1330، چاپ افست قم [ بیتا. ] ؛ همو، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم ، نجف 1368، چاپ افست قم 1363 ش؛ همو، فلاح السائل و نجاح المسائل فی عملالیوم و اللیلة ، چاپ غلامحسین مجیدی، قم 1377 ش؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف فیالکلام ، چاپ رضا استادی، [ قم ] 1363 ش؛ محمد احسانیفر، «اعتبار سندی زیارتهای ناحیة مقدسه»، علوم حدیث ، سال 8 ، ش 4 (زمستان 1382)؛ علیبن عیسی اربلی، کشفالغمة فی معرفةالائمة ، چاپ هاشم رسولی محلاتی، بیروت 1410/1981؛ باقر ایروانی، الامام المهدی ( علیهالسلام ) بین التواتر و حساب الاحتمال ، قم 1420؛ یوسفبن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة ، قم 1363ـ1367 ش؛ علیبن محمد بیاضی، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم ، چاپ محمدباقر بهبودی، [ تهران ] 1384؛ تستری؛ محمدرضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه ( علیهمالسلام )، قم 1382 ش؛ همو، «نقش و جایگاه توقیعات در عصر غیبت صغری»، انتظار ، سال 2، ش 3 (بهار 1381)؛ حسینبن عبدالصمد حارثی، وصول الاخیار الی اصول الاخبار ، چاپ عبداللطیف کوهکمری، قم 1401؛ عبداللّهبن جعفر حمیری، قرب الاسناد ، قم 1413؛ حسینبن حمدان خصیبی، الهدایة الکبری ، بیروت 1411/1991؛ احمدبن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علمالروایة ، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت 1406/1986؛ خوئی؛ دلائل الامامة ، منسوب به محمدبن جریر طبری آملی، قم: مؤسسه البعثه، 1413؛ احمدبن محمد زراری، رسالة ابیغالب الزراری الی ابن ابنه فی ذکر آل اعین ، چاپ محمدرضا حسینی، قم 1411؛ عبدالرحمانبن ابنبکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی ، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره 1385/1966؛ همو، الحاوی للفتاوی ، بیروت 1408/1988؛ محمدجواد شبیری، چهار مقاله ، در مقالات فارسی ، ش 55، قم: کنگرة جهانی هزارة شیخ مفید، 1372 ش؛ همو، «نعمانی و مصادر غیبت»، انتظار ، سال 2، ش 3 (بهار 1381)؛ موسی شبیری زنجانی، کتاب نکاح ، ج 9، تقریرات دروس 1380ـ1381 ش (منتشر نشده)؛ محمدبن مکی شهید اول، غایةالمراد فی شرح نکت الارشاد ، قم 1414ـ1421؛ زینالدینبن علی شهید ثانی، الرعایة فی علمالدرایة ، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم 1408؛ همو، روضالجنان فی شرح ارشاد الاذهان ، قم 1380 ش؛ همو، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة ، چاپ محمد کلانتر، بیروت 1403/1983؛ حسن صدر، نهایة الدرایة فی شرح الرسالة الموسومة بالوجیزة للبهائی ، چاپ ماجد غرباوی، [ قم ? 1413 ] ؛ محمدصدر، تاریخ الغیبة الصغری ، بیروت 1400؛ همو، تاریخ الغیبة الکبری ، بیروت 1395/1975، چاپ افست قم [ بیتا. ] ؛ محمدبن حسن صفّار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «ص» ، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم 1404؛ علیبن محمدعلی طباطبائی، ریاض المسائل ، قم 1412ـ1422؛ احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج ، چاپ ابراهیم بهادری و محمدهادی به، قم 1413؛ فضلبن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی ، قم 1417؛ محمدبن حسن طوسی، الاستبصار ، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران 1390؛ همو، تهذیب الاحکام ، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/1981؛ همو، فهرست کتبالشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول ، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم 1420؛ همو، کتاب الغیبة ، چاپ عباداللّه طهرانی و علی احمد ناصح، قم 1411؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة ، قم 1412ـ1420؛ محمد غروی، الشیخ المفید و التوقیعات الصادرة عنالناحیة المقدسة بینالاخذ والردّ ، در المقالات و الرسالات ، ش 6، قم: کنگرة جهانی هزارة شیخ مفید، 1413؛ سعیدبن هبةاللّه قطب راوندی، الخرائج و الجرائح ، قم 1409؛ محمدبن عمرکشی، اختیار معرفةالرجال ، [ تلخیص ] محمدبنحسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش؛ کلینی؛ علی کنی تهرانی، توضیح المقال فی علمالرجال ، چاپ محمد حسین مولوی، قم 1379 ش؛ اتان کولبرگ، کتابخانة ابنطاووس و احوال و آثار او ، ترجمة علی قرائی و رسول جعفریان، قم 1371 ش؛ فاضل مالکی، الغیبة الصغری و السفراء الاربعة ، قم 1420؛ عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایة ، چاپ محمدرضا مامقانی، قم 1411ـ1413؛ مجلسی؛ جعفربن حسن محقق حلّی، الرسائل التسع ، چاپ رضا استادی، رسالة 7 : المسائل الطبریة ، قم 1371 ش؛ همو، المعتبر فی شرح المختصر ، ج 2، قم 1364 ش؛ حسینبن محمد محقق خوانساری، مشارق الشموس فی شرح الدروس ، چاپ سنگی [ تهران، بیتا. ] ، چاپ افست قم: آلالبیت، [ بیتا. ] ؛ علیبن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد ، قم 1408ـ 1415؛ حسین مدرسی طباطبائی، مکتب در فرایند تکامل: نظری بر تطور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین ، ترجمة هاشم ایزدپناه، نیوجرسی 1374 ش؛ احمدبن محمد مقدس اردبیلی، مجمعالفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان ، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی اصفهانی، قم، ج 1، ?[ 1402 ] ، ج 5، 1406؛ محمدبن علی موسوی عاملی، نهایة المرام فی شرح مختصر شرائع الاسلام ، قم 1413؛ علیاکبر مهدیپور، کتابنانة حضرت مهدی علیهالسلام ، [ قم ] 1375 ش؛ محمدباقربن محمد میرداماد، الرواشح السماویة ، چاپ غلامحسین قیصریهها و نعمتاللّه جلیلی، قم 1380 ش؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407؛ احمدبن محمد مهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة ، ج 16، قم 1419.