جُبَیل(1) ، قضا (شهرستان) و شهری بندری در مغرب لبنان.1) قضای جبیل. در قسمت شمالیِ مُحافظة (استان) جَبَلِلبنان * واقع است. از شمال به قضای بَتْرون * (به مرکزیت شهر بندری بترون)، از مشرق به قضای بَعْلَبَک * (در استان بِقاع * )، از جنوب به قضای کَسْرَوان (به مرکزیت شهر بندری جُونیه) و از مغرب به دریای مدیترانه محدود میشود. مرکز آن شهر جبیل است.قسمتی از رشتهکوه المُنَیطَره (در امتداد رشتهکوه جبل لبنان) در مشرق شهرستان امتداد دارد. در قضای جبیل، ارتفاع از مغرب به مشرق افزایش مییابد و در بعضی مناطق شرقی به بیش از دو هزار متر میرسد. در مغرب این قضا، دشتهای حاصلخیز ساحلی گسترده شده است. رود پرآب ابراهیم (نام قدیم آن: وادی آدونیس) با جهت عمومی شرقی ـ غربی، سرشاخههای نهر جوز (مسیر اصلی در شهرستان بترون) و چند رود کوچک، زمینهای قضای جبیل را آبیاری میکنند.قضای جبیل از لحاظ آب و هوا به سه بخش تقسیم میشود: قسمت غربی با میانگین دمای بیش از ْ20 در سال، قسمت میانی با میانگین دمای ْ15 تا ْ20 ، و قسمت شرقی با میانگین دمای ْ10 تا ْ15 در سال (متناسب با اقلیم مدیترانهای). میانگین رطوبت سالانة این قضا از 60% تا 70% در مشرق، 60% تا 65% در قسمت میانی، و کمتر از 65% در مغرب، متغیر است ( اطلس لبنان و العالم ، ص 64؛ جوده، ص 74). همچنین، میانگین بارش سالانة آنجا در مغرب بیش از 200 ، 1 میلیمتر، در قسمت میانی هزار تا 200 ، 1 میلیمتر، و در مشرق کمتر از هزار میلیمتر است ( اطلس لبنان و العالم ، همانجا).پوشش گیاهی در مناطق کوهستانیِ جبیل (در ارتفاعات بالاتر از 800 ، 1 متر)، درختان مخروطی شکل، در قسمت میانی عمدتاً گیاهان مقاوم در برابر خشکی، و در نواحی ساحلی درختان متناسب با اقلیم مدیترانهای، بهویژه زیتون و موز و انجیر، است (جوده، ص 103ـ104). بیشتر اراضی این قضا حاصلخیز است و حبوبات و فرآوردههای باغی (عمدتاً مرکّبات) از محصولات اصلی آنجاست ( اطلس لبنان و العالم ، ص 66).کارخانههای مواد غذایی، نساجی و شیمیایی در آنجا فعال است. از معادن آهن آن، از جمله در قُرطبا و اَهْمَج، بهرهبرداری میشود (همان، ص 69). با استفاده از نهر ابراهیم، برق تولید میگردد (نادری سمیرمی، ص 69). در امتداد ساحل نیز از آب دریا نمک بهدست میآید (جوده، ص 182).قضای جبیل در مسیر اصلی (راه ساحلی) بیروت ـ طرابلس قرار دارد. راهآهن سراسری از آنجا میگذرد.از مهمترین شهرهای این قضاست: لَحْفَد، در حدود پانزده کیلومتری شمالشرقی شهر جبیل؛ اَلْعاقُوره، در حدود 22 کیلومتری مشرق شهر جبیل؛ قُرطَبا، در حدود نوزده کیلومتری مشرق شهر جبیل؛ و حالات، در حدود هفت کیلومتری جنوب شهر جبیل.از اماکن دیدنیآن، آبگیرهای نزدیک شهرِحالات و قسمتهایی از شهرهای باستانی قرطَبا و اَفْقا (در حدود پنج کیلومتری جنوب شرقی قرطبا) است ( اطلس لبنان و العالم ، ص 75).2) شهر بندری جبیل. در حدود 36 کیلومتری شمال بیروت، کنار دریای مدیترانه قرار دارد. مصب نهر ابراهیم در حدود شش کیلومتری جنوب آن است. آب شهر از چاهها و چشمهها تأمین میشود. راه اصلی و راهآهن بیروت ـ طرابلس از این شهر میگذرد. شهر عَمْشیت، که در حدود سه کیلومتری شمال جبیل قرار دارد، نزدیکترین شهر به آنجاست. شهر جبیل با راه اصلی با شهرهای بترون (در حدود پانزده کیلومتری) و طرابلس (در حدود 45 کیلومتری) در شمال، و شهر جونیه (در حدود بیست کیلومتری) در جنوب پیوند مییابد.این شهر دارای چند آبگیر، مراکز گردشگری و آثاری از دورههای پیش از تاریخ، دورة اسلامی و جنگهای صلیبی است ( رجوع کنید به همانجا؛ جوده، ص 205؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله).پیشینه. جبیل هفت هزار سال قدمت دارد و قدیمترین شهر لبنان به شمار میآید. این شهر پیش از میلاد مسیح، یکی از مهمترین مراکز تجاری، فرهنگی و دینی مشرق زمین بود ( رجوع کنید بهادامة مقاله).نام جبیل در منابع به صورتهای گوناگون آمده است. در یونانی باستانی، نام آن بیبلوس ، مُحَرَّف لفظ پاپیروس به معنایکاغذ، است (حتّی، 1958ـ1959، ج 1، ص 137). در عهدعتیق، لفظ جبیل ( رجوع کنید به حزقیالنبی 27:9) و جِبْلیان (به معنای پیروان یوشع؛ صحیفة یوشع، 13: 5)، آمده که با نام جبیل در ارتباط است ( رجوع کنید به حتّی، 1972، ص85؛ فریحه، ص 47؛ جَبْر، ص 12). شهر جبیل در میان رومیها نیز به بیبلوس مشهور بود (هاکس، ذیل مادّه؛ نیز رجوع کنید به فریحه، همانجا). آشوریها به آن گوبْلی (جوبلی) و مصریها به آن کوپْنه (کُبْنه) میگفتند. در زمان فنیقیها (در هزارة سوم پیش از میلاد)، جُبَله نامیده میشد و نام سامی آن تاکنون باقی مانده است (حتّی، 1958ـ 1959، ج1، ص136ـ 137؛ فریحه، همانجا؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به جَبْر، ص10).شهر جبیل در پنج هزار سال پیش از میلاد بنا شده ( لبنان فی تاریخه و تراثه ، ج 2، ملحقات، ص 887) و در آن آثاری از سکونت، کشاورزی و دفن جسد انسانها بهدست آمده است ( رجوع کنید بهبولس، ص 35ـ 38). بطلمیوس، مقر شهر را میان دو رود بترون و آدونیس ذکر کرده است ( رجوع کنید به جبر، ص 17). در دورة فنیقیها، جبیل یکی از مهمترین شهرهای منطقه در فنیقیة اولی' (به مرکزیت شهر صور) به شمار میرفت و به صورت خودمختار محلی اداره میشد (حتّی، 1958ـ1959، ج 1، ص 246ـ247؛ بولس، ص 37). آثار به جا مانده از این دوره، حاکی از موقعیت تجاری، فرهنگی و مرکزیت دینی این شهر و نیز رونق صنایع فلزی در حومة آن و کشاورزی و پرورش حیوانات در آنجاست (بولس، ص 36ـ40).در حدود 3800 تا 2800 ق م، موقعیت ممتاز این شهر و نواحی آن موجب مهاجرت بسیار به این شهر شد. در این سدهها، شهر از نظر آبادانی و وسعت (تا پنج هکتار) رشد کرد و در آن، دیوار سنگی برای محافظت از شهر و بناهای سنگی، به جای بناهای خشتی، احداث شد و شهر را با خیابانهای پرپیچ و خم به قلعهها مرتبطساختند تا محافظمردم در برابر هجومبیگانگانباشد. در بارة تهیه و استفاده از ادوات نظامی، پرورش طیور و ماهیگیری در این قرنها، گزارشهایی موجود است ( رجوع کنید به جبر، ص 45ـ47).جبیل مرکز پرستش اوزیریس (از خدایان باستانی مصریها، همسر ایزیس) و آدونیس (از خدایان باستانی فنیقیها، برادر اوزیریس) بود و مراسم یادبود مرگ آدونیس (از مهمترین مراسم مذهبی فنیقیان) در تابستانها نزدیک جبیل، هم زمان با یادبود مرگ اوزیریس در اسکندریة مصر، برگزار میشد. جبیل از نخستین شهرهایی بود که با وادی نیل مبادلات تجاری و مناسبات دینی و سیاسی داشت و در این مناسبات، باورهای اساطیری آنها نیز به یکدیگر منتقل شده است ( رجوع کنید به بولس، ص40ـ 41، 189؛ حتی، 1958ـ 1959، ج 1، ص 136؛ جبر، ص 26ـ 28، 72ـ73، 76).شهر جبیل از مراکز کشتیسازی بود (هاکس، همانجا). این شهر قبل از صادرات پاپیروس، مرکز صدور چوب صنوبر مرغوب به وادی نیل بود. در گزارشی آمده است که در 2750 ق م، فرعون، سَنْفُرو، محمولهای متشکل از چوب صنوبر و مواد دیگر را که با چهل کشتی حمل میشد، برای آبادانی وادی نیل از جبیل وارد کرد (حتّی، 1958ـ 1959، ج 1، ص 136ـ137). از آثار بهجا مانده از فراعنه در جبیل، لوحهای منقوش و ظروفی متعلق به 2900 ق م و 2400 ق م است که حاکی از انتشار عقاید دینی در آنجاست (بولس، ص 62ـ63).در زمان کنعانیان (هزارة سوم پیش از میلاد)، این شهر مقرّ حاکم کنعانی، و سرآمد شهرهای منطقه (مانند بیروت و صور و صیدا) بود (حتّی، 1972، ص 98 ـ100). در این شهر بناهایی به جامانده است که قدمت بعضی از آنها به 3200 ق م میرسد و از قدیمترین بناهای مشرق زمین به شمار میروند. نقشهایی با حروف هیروگلیف و مقبرههایی متعلق به 3500 ق م نیز در آنجا کشف شده است (همان، ص 73، 152).در هزارة دوم پیشاز میلاد، اهمیت تجاری و دینی شهر حفظ شد، بهطوری که از لحاظ اقتصادی، دروازة گشودهای به روی بازارهای آسیا و سرزمینهای عرب به شمار میآمد. در این دوره، دریانوردان از جبیل چوب و نقره و برنز و چیزهای دیگر را به کشورهای آسیایی و سرزمینهای حاشیة دریای مدیترانه میبردند (بولس، ص61ـ 62). مجسمههای کوچکی متعلق به 2500 ق م در جبیل یافته شده است که نشان میدهد برای حمل بار از شتر استفاده میکردند (حتّی، 1958ـ1959، ج 1، ص 56). براساس آثار بهدست آمده، مشروبات و روغن زیتون مرغوب و انواع صمغ از جبیل صادر و طلا و فلزات و کاغذ پاپیروس به آنجا وارد میشده است. از صنایع ساخت سلاحهای مسی و ادوات نقرهای، نیز آثاری به دست آمده است (همو، 1972، ص 85 ـ86).در اواخر هزارة سوم پیش از میلاد، تغییراتی در تشکیلات عمرانی جبیل صورت گرفت ولی معابد به همان شکل باقی ماند، گرچه آثاری از ویرانی و آتشسوزی در قسمتهایی از این معابد دیده میشود (بولس، ص 66).در حدود 2000 تا 1800 ق م، جبیل تابع مصر بود و حاکمان مصری در آنجا حکومت میکردند (همان، ص 75). در 1300ـ1235 ق م روابط حاکم جبیل (اَحیرام) با رامسس دوم گسترده شد (جبر، ص90).در حدود 1094 ق م، اهالی جبیل به حاکمان آشوری نوعی جزیه میپرداختند (حتّی، 1972، ص 173). در پی سقوط دولت بابل، ایرانیان از 539 تا 322 ق م این شهر را اداره میکردند (جبر، ص 110ـ111). در دورة رومیها (63 ق م ـ 330 میلادی)، این شهر کرسی اسقفنشین و محل ضرب سکه بود و برای آبرسانی به شهر، از آبراهه (کانال) استفاده میشد. در این دوره، جبیل مرکز دینی بزرگ و محل پرستش آدونیس بود و هر سال مردم شهرهای دیگر به آنجا میرفتند. همچنین در همین دوره، شهر بر اساس شهرسازی جدید آن زمان بازسازی شد و چون مرکز آدونیس بود، اگرچه از شهرهای انطاکیه و بیروت کوچکتر بود، اهمیت بیشتری داشت (بولس، ص 189، 195؛ حتّی، 1972، ص 18؛ جبر، ص110ـ111، 118ـ123). در دورة امپراتوری روم شرقی (330ـ637 میلادی)، که با انتشار دین مسیح در جبیل همراه بود، ویرانههای قدیمی شهر ترمیم و جبیل شکوفا شد. در این دوره، کلیساهای متعددی (از جمله مار یعقوب، مارتقلا و ماریوحنا) در جبیل و نواحی آن احداث گردید و این شهر اسقفنشین شد (جبر، ص130).در نخستین دهههای پس از اسلام، جبیل که جزو شهرهای ساحلیِ وابسته به دمشق بود، در بلاد اسلامی قرار گرفت. به نوشتة ابناثیر (ج 2، ص 431)، یزیدبن ابیسفیان در سال 13 جبیل را گشود. یعقوبی فتح جبیل را در سال 14، زمان خلافت عمربن خطّاب و به وسیلة ابوعُبَیدةبن جَرّاح دانسته (ص 325) و از انتقال عدهای از ایرانیان (ظاهراً برای دفاع از جبیل در برابر رومشرقی؛ رجوع کنید به بولس، ص 215) به این شهر در زمان معاویةبن ابیسفیان خبر داده است (ص327). بهگزارش بلاذری (ص172ـ 173)، یزید در زمان فتوحات ابوعبیده جرّاح در شام، جبیل را فتح کرد و بسیاری از اهالی جبیل، آنجا را ترک کردند.بنا بر مطالب جغرافیانویسان مسلمان، جبیل در سدههای نخستین اسلامی کورهای میان طرابلس و بیروت و همچنان تابع دمشق بوده است (ابنخرداذبه، ص 77؛ ابنفقیه، ص 105؛ قدامةبن جعفر، ص 255). در قرن چهارم نیز، ابنحوقل (ص 165)، در ذکر شام، از جبیل میان جونیه و ماحوز و بترون نام برده است. در اواخر همین قرن، مقدسی (ص 27) جبیل نواحی ساحلی دمشق ] جُند دمشق [ را با جبله در ناحیة حِمْص مترادف خوانده است. در 438، ناصرخسرو در سفرنامه اش (ص 46ـ 47) نوشته است که از طرابلس به شهر جبیل رسیدیم و آن شهری است مثلث، که یک گوشة آن به دریاست و در اطراف آن دیواری بسیار بلند و محکم کشیده شده است و گِرد شهر درختان خرما و دیگر درختان گرمسیری وجود دارد.از نیمة دوم قرن پنجم، شهر جبیل با منازعات فراوانی رو به رو شد. در 482، مصریها پس از فتح شهرهای صور و عَکّا، به جبیل لشکر کشیدند (ابناثیر، ج10، ص 176). در 497، میان اهالی جبیل و مهاجمان صلیبی (متشکل از تاجران، زائران و سربازان) ــ که پس از ناکامی در شهر لاذقیه با کشتیهایی به جبیل آمده بودند ــ نبرد سختی درگرفت و وقتی اهالی جبیل امان خواستند، صلیبیها شهر را تصرف کردند و به غارت اموال و آزار مردم پرداختند (همان، ج10، ص 372؛ ابنشداد، ج 2، قسم 2، ص 96). در 503، طَنْکَری (حاکم انطاکیه) جبیل را محاصره کرد و پس از اینکه اهالی، ظاهراً به سبب کمی آذوقه، از او امان خواستند، شهر را فتح نمود (ابناثیر، ج10، ص 476؛ نیز رجوع کنید بهابنخلدون، ج 5، ص220ـ221؛ مقریزی، ص 316). در همین سال، برتران (فرزند رمون دوسنژیل، سپهسالار و شاهزادة انطاکیهای) که در پیمان میان امیران فرنگیِ (قوم فرانْک، ساکن در اروپا) منطقه مقرر شده بود به حکومت جبیل برسد، پس از تصرف جبیل، دوسوم شهر و قلعهای در نزدیکی آن را به جنوواییان سپرد و آنان جبیل را به دریاسالار هوک امبریاکو ، از بزرگان فرنگی، واگذار کردند (رانسیمان ، ج 2، ص 77ـ79). در 583، صلاحالدین ایوبی، پس از تصرف بیروت، به جبیل حمله کرد. در این زمان، حاکم جبیل (هوک امبریاکو) که در دمشق اسیر بود، تسلیم جبیل را مشروط به آزادی خود اعلام کرد و صلاحالدین، پس از تصرف قلعة جبیل، او را آزاد نمود (ابناثیر، ج 11، ص 541ـ543؛ نیز رجوع کنید بهابنخلدون، ج 5، ص 358ـ359). به نوشتة عمادالدین کاتب (ص 108، 233)، در این فتح کلیساها ویران و مدارس آباد شدند و هرکس به قلعة جبیل میرفت، در امان بود. یاقوت حموی ( ذیل مادّه) نیز از باقی ماندن گروهی از کُردها، برای محافظت از شهر، تا 593 خبر داده است.در 585، صلاحالدین باروی شهر را ویران و اهالی آنجا را به بیروت منتقل کرد (ذهبی، حوادث و وفیات 581 ـ 590 ه ، ص 53).در اواخر قرن ششم/ دوازدهم، استفانی ، که سابقة تجارت با مسلمانان داشت، با کمک امیر کُردِ آنجا، جبیل را بدون منازعه تصرف و به پسر خود واگذار کرد (رانسیمان، ج3، ص113ـ 114؛ نیز رجوع کنید به ابنواصل، ج 3، ص 26). به نظر رانسیمان (همانجا)، این تصرف از اختلافات مسلمانان و مسیحیان، که جنگهای متعددی داشتند، کاست. پس از این تصرف، قلمرو دولت مسیحی بیتالمقدّس تا طرابلس گسترش یافت و بدینترتیب، جبیل نیز جزو قلمرو آنان شد (همان، ج 3، ص 119).در 24 شعبان 594/اول ژوئیة 1198، در پی دخالت نیروهای آلمانی در میان مسلمانان و مسیحیان، عهدنامهای به امضا رسید که بر اساس آن، شهر یافا به ملک عادل ــ که برای تصرف سراسر منطقة ایوبیان، از جنوب به قسمت میانی لبنان لشکر کشیده بود ــ و بیروت و جبیل به فرنگیها سپرده شد و شهر صیدا هم میان آنها تقسیم شد. این عهدنامه، که به سود ملک عادل بود، 58 ماه اعتبار داشت (همان، ج 3، ص 120ـ121).در اوایل قرن هفتم/ سیزدهم، گی امبریاکو مدتی حاکم جبیل شد و با ژان یبنایی، از بزرگان صلیبیان که در همین دوره مدتی حاکم بیروت بود، به مخالفت برخاست (همان، ج 3، ص180، 216ـ 218). در همین دوران، یاقوت حموی (همانجا) جبیل را شهری مشهور در هشت فرسخی بیروت ذکر کرده که تا آمدن صَنْجیل فرنگی (رمون دوسن ژیل) در دست مسلمانان بود. در 635/ 1237، لشکر جبیل در نبرد ویلیام مونفرایی (سرکردة نگهبانان معابد در انطاکیه) با سواران معبد قلعة بَغراس * (در کشور سوریه) ــ که متعاقب صلح و معاهدة بوهموند پنجم و سواران بغراسی بود ــ به کمک مونفرایی رفت که نشاندهندة حمایت مسلمانان از مسیحیان است (رانسیمان، ج3، ص249ـ250). در اواسط این قرن، هانری، از یاران بوهموند و حاکم جبیل، علم خودمختاری بر افراشت. همزمان با او، برتران، از خویشاوندان هانری و سرکردة خاندان امبریاکو، در طرابلس به بوهموند حمله کرد. در این دوره، اقوام برتران، در داخل و خارج جبیل، املاک پهناوری داشتند (همان، ج 3، ص 344).پس از حملة مغول به شام، که بَیبَرس اول (حک : 658ـ 676) به حکومت رسید، قلمرو فرنگیها به چند شهر ساحلی از عکا تا لاذقیه، مشتمل بر شهرهایی چون صور و صیدا و جبیل و طرابلس در کنارة ساحل مدیترانه، محدود شد (همان، ج 3، ص 416). پس از فوت بیبرس، فرزندش ناصرالدین جانشین او شد. در زمان وی، در نبرد بوهموند هفتم با گی امبریاکو، که نیرومندترین امیر او و حاکم جبیل بود، بوهموند شکست سختی خورد (همان، ج 3، ص 462ـ464).در نیمةدوم قرن هفتم، ابنشدّاد (متوفی 684؛ ص 96) جبیل را شهری در جُند دمشق معرفی کرده است که از فتح مسلمین تا زمان فاطمیان در دست والی دمشق بود. به نوشتة او (همانجا)، جبیل شهری نیکو و دارای بارویی استوار است و آب آن از چاهها تأمین میشود. در نیمة اول قرن هشتم، ابوالفداء (ص 247) جبیل را دارای بندر و بازار و مسجدجامع ذکر کرده است. ابنوَردی (متوفی 749) نیز در همین دوره به اسارت حاکم جبیل در جنگ حِطّین * (در 583) اشاره کرده است (ج 2، ص 138).از قرن نهم تا دوازدهم، جبیل در حاکمیت بنوحماده، که حکومت لبنان را در اختیار داشتند، قرار گرفت ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل "Djubayl" ). در قرن نهم/ پانزدهم، مارونیها، که تا حدود نهر ابراهیم اسکان داشتند، در نواحی بترون و جبیل همراه با شیعیان و ترکمانها زندگی میکردند (ابوعزالدین، ص 309). در 974، جبیل به دست یوحنای اول (ملقب به شِمشقیق/ زیمیسکس ، امپراتور روم شرقی، حک : 969ـ976) افتاد (حتّی، 1958ـ1959، ج 2، ص 195). در 980، عثمانیها برای مقابله با ممالیک، جبیل را به امرای بنوعَسّاف (قبیلة ترکمان که حاکم کسروان و جبیل بودند) واگذار کردند و بدینترتیب، قلمرو منصور عسّاف، حاکم بنوعسّاف، تا نزدیک لاذقیه گسترش یافت (بولس، ص 319). در حدود 1027/ 1618، پس از نبرد فخرالدین مَعْنیِ دوم (حاکم معنیها، حک : ح 1000ـ 1045) با یوسفپاشا سَیْفا (حاکم طرابلس)، ناحیة جبیل و بترون به فخرالدین واگذار شد (ابوعزالدین، ص 256). در 1247، زینالعابدین شیروانی (ص 199) جبیل را ناحیهای از نواحی شام، در چهار فرسخی لاذقیه و شش فرسخی طرابلس ذکر کرده است. مطالب او در بارهشهر جَبَله * است. در 1256/ 1840، لشکر انگلیسی ـ عثمانی، به کمک شورشیانی از لبنانیها به رهبری بشیر قاسم شهاب (یا بشیر شهاب سوم)، جبیل و بترون و صیدا را اشغال کردند (بولس، ص 345). دو سال بعد، هنگامی که در نظام قائمّقامتَیْن (1258ـ1275/ 1842ـ 1858) بیشتر سرزمین لبنان به دو قسمت (دروزینشین و مسیحینشین) تقسیم شد، اسعدپاشا مقرر کرد که جبیل مستقیماً از سوی بابعالی اداره شود. در 1275 جنبش کشاورزان لبنان به جبیل نیز رسید (جبر، ص 162ـ163).در 1276، بلاد جبیل، از لحاظ تقسیماتاداری، یکیاز هشت قسمت منطقة طرابلس در جبل لبنان به شمار میرفت. طِنوس شِدْیاق (مورخ لبنانی قرن نوزدهم) از کلیساهای بزرگ و کهن جبیل یاد نموده و جمعیت آنجا را مشتمل بر پنج هزار نصرانی و هزار مسلمان ذکر کرده است ( رجوع کنید بهص10، 20، 22ـ23، 34).در زمان متصرفیه (1278ـ1337/ 1861ـ 1918) ــ که حاکم مسیحی از سوی باب عالی امور اداری جبل لبنان را برعهده داشت ( رجوع کنید به جبل لبنان * ) ــ جبل لبنان به هفت قضا تقسیم شد و جبیل به همراه نواحی آن به نام قضای شمال بیروت (مشتمل بر نُه مدیریه، از جمله جبیل سفلا و جبیل علیا)، یکی از هفت قضای جبل لبنان بود (جبر، ص 165). در زمان استقلال لبنان (2 آذر 1322/ 22 نوامبر 1943) و در پی تغییرات در تقسیمات کشوری، جبیل از قضای کسروان جدا و مستقل شد (همان، ص 171).در نیمة اول قرن چهاردهم/ بیستم، باستانشناسان فرانسوی، از جمله مونته و دونان ، در این شهر و پیرامون آن حفاری کردند ( د. اسلام ، همانجا). این شهر هنگام جنگهای داخلی لبنان، بهویژه در 1353 و 1370 ش/ 1975 و 1991، که با ناامن شدن بیروت همراه بود، اهمیت بیشتری یافت و بر جمعیت آن افزوده شد (جبر، ص 171). جمعیت شهر در 1384 ش/ 2005، 784 ، 20 تن ذکر شده است ( ) فرهنگ جغرافیائی جهان ( ، ذیل "Jubayl" ).در جبیل و پیرامون آن آثار قدیمی بسیاری به جا مانده که از مهمترین آنهاست: بت سنگی و سفالهای منقش، متعلق به هزارة سوم قبل از میلاد؛ تصاویر، لوحها، ظروف و سلاحهایی متعلق به دورة تجارت جبیل و مصر، نیز مجسمة انسان از مرمر سفید به ارتفاع دو متر متعلق به همین دوره؛ مقبرهای از دورة فنیقیها و ظروف برنزی و نقرهای، سلاحها و زیورآلات و نیز معابدی از این دوره، از جمله معبد بَعْلَه جبیل، رَشَف، مَشْنَقة و اَفْقا؛ تصاویر سنگی از حیوانات مربوط به دورة حاکمیت ایرانیان؛ مجسمههای الاههها و خدایان متعدد، از جمله آدونیس، و تصویر ژوپیتر از دورة رومانیها؛ سکهها، سنگنوشتهها و مجسمههایی از دورة یونانیان؛ سکهها، سنگنوشتهها، ادوات نظامی مانند شمشیر، خرابههای قلعه و برجی متعلق به دورة اسلامی؛ چند کلیسا از جمله ماریوحنا و مارشربل، و قلعة جبیل ــ که مرکز دفاعی شهر بود و به صورت چهارگوش با خندقی دور آن احداث شده بود ــ متعلق به دورة صلیبیها ( رجوع کنید بهجبر، ص53 ـ 55، 59 ـ62، 111ـ112، 116ـ117، 123ـ 124، 133ـ 138؛ «آثار مدینة جبیل»، ص370ـ373؛ «التمثال المکتشف حدیثاً فی جبیل»، ص 923ـ 928؛ «آثار جبیل»، ص 386ـ387؛ «مدینة جبیل و علاقتها بمصر»، ص 191ـ196؛ «مدینة جبیل: آثارها و علاقتها بمصر»، ص 313ـ317).منابع: علاوه بر کتاب مقدّس. عهد عتیق؛ «آثار جبیل»، المقتطف ، ج 63، ش 4 (ربیعالثانی 1342)؛ «آثار مدینة جبیل»، مجلة المجمع العلمی العربی ، ج 3، ش 11 (ربیعالاول و الثانی 1342)؛ ابناثیر؛ ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنخلدون؛ ابنشداد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراءالشام و الجزیرة ، ج 2، قسم 2، چاپ سامی دهان، دمشق 1382/1962؛ ابنفقیه؛ ابنواصل، مفرج الکروب فی اخبار بنیایوب ، ج 3، چاپ جمالالدین شیال، قاهره ?] 1379/1960 [ ؛ ابنوردی، تاریخ ابنالوردی ، نجف 1389/1969؛ اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان ، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛ نجلا م. ابوعزالدین، الدروز فیالتاریخ ، بیروت 1990؛ اطلس لبنان و العالم ، بیروت: جیو پروجکتس، 1987؛ بلاذری (بیروت)؛ جواد بولس، تاریخ لبنان ، نقله الی العربیة جورج حاج، بیروت 1972؛ «التمثال المکتشف حدیثاً فی جبیل»، المشرق ، سال 6، ش 19 (تشرینالاول 1903)؛ جمیل جبر، جبیل فیالتاریخ ، جبیل ?] 2001 [ ؛ جوده حسنین جوده، جغرافیة لبنان الاقلیمیة ، اسکندریه 1985؛ فیلیپ خوری حتّی، تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین ، ج 1، ترجمة جورج حداد و عبدالکریم رافق، ج 2، ترجمة کمال یازجی، بیروت 1958ـ1959؛ همو، تاریخ لبنان: منذ اقدم العصور التاریخیة الی عصرنا الحاضر ، ترجمة انیس فریحه، چاپ جبرائیل جبور، بیروت ?] 1972 [ ؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 581 ـ590 ه ، بیروت 1417/ 1996؛ استیون رانسیمان، تاریخ جنگهای صلیبی ، ترجمة منوچهر کاشف، تهران 1351ـ 1358 ش؛ طنوسبن یوسف شدیاق، کتاب اخبار الاعیان فی جبل لبنان ، ج 1، چاپ فؤاد افرام بستانی، بیروت 1970؛ زینالعابدینبن اسکندر شیروانی، بستانالسیاحه، یا، سیاحتنامه ، چاپ سنگی تهران 1315، چاپ افست ] بیتا. [ ؛ محمدبن محمد عمادالدین کاتب، الفتحالقسی فی فتح القدسی ، چاپ محمد محمود صبح، ] قاهره 1965 [ ؛ انیس فریحه، معجم اسماء المدن و القری اللبنانیة و تفسیر معانیها ، بیروت 1985؛ قدامةبن جعفر؛ لبنان فی تاریخه و تراثه ، بیروت: مرکز الحریری الثقافی، 1993؛ «مدینة جبیل: آثارها و علاقتها بمصر»، المقتطف ، ج 64، ش 3 (رجب 1342)؛ «مدینة جبیل و علاقتها بمصر»، همان، ج 64، ش 2 (جمادیالثانیه 1342)؛ مقدسی؛ احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمة الفاطمیین الخلفا ، چاپ جمالالدین شیال، قاهره 1367/1948؛ احمد نادری سمیرمی، لبنان ، تهران: وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1376 ش؛ ناصرخسرو، سفرنامة ناصرخسرو علوی ، تهران 1366 ش؛ جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس ، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349 ش؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، البلدان ؛EI 2 , s.v. "Djubayl" (by D. Sourdel); The Times atlas of the world , London: Times Books, 1985; World gazetteer , 18 June 2005. [Online]. Available: http://www.world- gazetteer. com/wg. php? x... [27 June 2005].